|
اردشیر یکم یا اردشیر پاپکان بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی |
اردشیر بابکان |
اردشیر یکم یا اردشیر بابکان (یا پاپکان) بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی (۲۲۶ - ۲۴۱ میلادی) است. اردشیر در پارسی میانه بصورت اَرتَخشَتر بوده بمعنی شهریاری مقدس (اَرتَه = مقدس و خشَتر = شاه).
نام ساسانیان از ساسان گرفته شده، که اردشیر از نوادگان اوست و داریوش سوم هخامنشی (دارایِ دارایان) را از نیاکان او دانسته اند.
علی بن حسین مسعودی (تاریخنویس و جغرافیافیدان بزرگ شیعی سده ۴هجری) در مُروجالذَهَب
درباره اصل و نسب اردشیر پاپکان چنین می گوید:
اردشیر پسر پاپک - پاپک پسر ساسان - ساسان پسر پاپک - پاپک پسر ساسان - ساسان پسر مه هرمس - مه هرمس پسر ساسان - ساسان پسر بهمن - بهمن پسر اسپندیار - اسپندیار پسر گشتاسب - گشتاسب پسر لهراسب بود . او در واقع یکی از نوادگان داریوش بزرگ بود و خود را از نیای دارا میدانست.
ساسان، موبدی از دودمان نجبا بود و بر آتشکده ی آناهیتا در شهر استخر ریاست داشت و از این رو٬ خاندان ساسان در پارس (فارس و کرمان) از نفوذ و احترام خاص برخوردار بودند. پسر ساسان٬ «بابک» در شهر خیر در کنار دریاجه ی بختگان حکومت می کرد.
بابك كه عنوان نگهبان معبد آناهيتا (ناهيد) را در استخر به ارث برده بود، در شهر كوچك « خير» در كنارهي جنوبي درياچهي بختگان سلطنتي محلي داشت و دست نشاندهي گوچهر «گئوچيتره، گوزهر»، پادشاه بازرنگي پارس، بود. از جانب پدر نسب اردشير به ساسان ميرسيد كه آتشكدهي استخر به نام او بود، و از جانب مادر هم به خاندان پادشاهان محلي پارس موسوم به بازرنگي منسوب بود.
اردشير بابكان بنا بر روايات در ناحيهي استخر پارس در دهكدهاي به نام «تيرده» به دنيا آمد (ح ۱۸۰)
اردشیر فردی باهوش و مردی نیرومند و شجاع بود و توانست در زمانی که حکومت اشکانیان به دلیل اختلافات داخلی و جنگ های خارجی ضعیف شده بودند و در برابر رومیان کوتاه میآمدند، به نفوذ و تسلط پانصد ساله فرهنگ و تمدن یونانی، که اسکندر و اعقابش آنرا بر ایران تحمیل کرده بودند پایان دهد و سرانجام بر اردوان پنجم اشکانی در دشت هرمزگان پیروز شده و حکومتی را پایگذاری کند که نخستین دولت «مزداپرست» در تاریخ بود.
اردشیر تلاش بسیاری برای احیای دین زرتشتی کرد اما هوشمندانه راه قدرت را را بر موبدان بست و اجازه نداد آنها صاحب قدرت و نفوذی در دربار شوند.
وی به جای شیوهٔ ملوک الطوایفی حکومت مرکزی مقتدری ایجاد کرد و وسعت مرزهای ایران را به قبل از حملهٔ اسکندر و به گستره امپراتوری هخامنشی نزدیکتر کرد.
کارنامگی اردخشیری پابگان - کارنامه اردشیر بابکان
نام کتابی است به زبان پارسی میانه (پهلوی) که در زمان شاهنشاهی ساسانی نوشته شده است و داستانی است درباره به قدرت رسیدن اردشیر بابکان، سردودمان ساسانی که به زبان پهلوی و نوشته شده است.
این اثر، ميراث ادبيات داستاني به جا مانده از عصر ساساني، نثری کوتاه و سبکی ساده دارد و احتمالاً در قرن دوم و سوم میلادی در پارس به نگارش درآمده است. از بافت این اثر چنین پیداست که موبدان در تدوین آن نقش زیادی داشتهاند و سنجش این کتاب با بخش مرتبط در شاهنامه فردوسی نشان میدهد که ویراستاری رونویسان مسلمان تا اندازه زيادي در حذف عناصر زرتشتی این داستان مؤثر بودهاند.
از سایت: ariarman.com
کارنامه اردشیر بابکان
از اردشیر کتابی با نام «پند نامه بابکان» باقیست که وصیت نامه اوست.
اردشير براى تقويت بنياد شاهنشاهى ايران كارهاى مؤثرى انجام داد، با رسمى كردن دین زردشت و تعقيب و كشتار شاهزادگان ساسانی بنياد سلطنت و حكومت را استوار ساخت. كارهاى بزرگ اردشير را بشرح زير مىتوان خلاصه كرد:
ايجاد مركزيت و تبديل پادشاهان محلى به نجباى دربارى،
جمعآورى اوستا كه از روزگار بلاش یکم اشکانی آغاز شده بود،
رسمى كردن دين زردشت،
تقسيم مردم به طبقات،
ايجاد آرامش و امنیت،
زنده كردن سپاه جاويدان داريوش بزرگ،
تخفيف كيفرها.
ایران دوره ساسانیان به گفته بسیاری از مورخان در حال ورود به به مرحله از مراحل رشد اقتصادی بود که اروپا هزار سال بعد به آن رسید.
دربارۀ نظام طبقاتی دوران ساسانی |
اردشیر پاپکان برای حفظ سنت ایرانی آتشکده هایی را در ایران بنا نمود و دستور داد در کنار هر آتشکده یک مدرسه برای کسب علم و دانش ساخته شود.
وی طبقه بندی کشور را به این شکل انجام داد: موبدان (روحانیون)، ارتیشتاران (نظامیان)، دبیران (اعضای ادارت)، واسترپوشان (کشاورزان) و هوتخشان (پیشه وران) تقسیم می شدند.
اردشیر برای هر کدام از این اقشار جامعه یک وزارتخانه مستقل تشکیل داد که به امور آنان رسیدگی کنند.
وی برای همه ارکان دولت وزارتخانه ای تشکیل داد تا امور از یدگیر تفکیک شده باشند. این طبقه بندی اردشیر پاپکان که امروز عده ای از آن ایراد میگیرند را باید با زمان خود مقایسه کرد که در همان زمان در روم، برده داری بوده است و نه اینکه با دنیا امروز مقایسه کنیم. اردشیر فقط برای ماندگاری مشاغل و متخصص شدن افراد در رشته های خودشان دست به چنین اقدامی زد تا هر طبقه ای به زندگی خود بپردازد و حق و حقوقشان از یکدیگر تفکیک شده باشد. ( تنها ایرادی که درقرن ۲۱ به این شیوه میتوان گرفته این است که اقشار مختلف جامعه نمیتوانند به راحتی وارد مشاغل دیگر شوند.
مطلب زیر برگرفته شده از وبلاگ آقای امیرحسین خنجی "تاریخ و فرهنگ ایران زمین" میباشد.
در کتاب مینوی خرد چنین میخوانیم:
حکیم از خِرَدِ مینوی پرسید: تکلیف معین و مشخص و متمایز فقیهان و ارتشتاران و کشاورزان چیست؟
خرد مینوی پاسخ داد: تکلیف فقیهان آن است که دین خدا را نگهبانی کنند، عبادات را به شایستگی برگزار کنند، خداشناسی را به مردم یاد بدهند، مردم را با گفتار و کردار نیک آشنا کنند، راه سعادت جاویدان اخری را به مردم نشان بدهند و مردم را از نیتجۀ بدکرداری که بدبختی اخروی در پی دارد بیاگانند.
تکلیف ارتشتاران آن است که جلو دشمنان کشور را بگیرند، از مرزهای کشور پاسداری و نگهبانی کنند، و امنیت و آرامش را برای مردم کشور تأمین کنند.
و تکلیف کشاورزان آن است که زمین را با کار و فعالیت آباد کنند و برای مردم جهان ثروت و خوشی و شادی بیاورند.
حکیم از خرد مینوی پرسید: تکلیف پیشهوران چیست؟
خرد مینوی گفت: تکلیف پیشهوران آن است که بهکاری که در آن تخصص ندارند دست نزنند، و کارهائی که در آنها تخصص دارند را بهبهترین وجهی انجام دهند، و در قبال کارهائی که انجام میدهند مزد درخور دریافت کنند. کسی که کاری انجام میدهد که در آن تخصص ندارد آن کار را خراب میکند و کارش بیثمر میماند. چنین کسی کاری که انجام میدهد چونکه نمیتواند بهشایستگی انجام دهد کارش بهمثابۀ نوعی گناهکاری است.
جنگ هرمزدگان - سقوط سلسله اشكانيان |
اردشير ابتدا شورش اهل دارابگرد را ر با سرعت فرونشاند و در تمام پارس شهر به شهر با پادشاهان كوچك محلي جنگید. در اين جنگها وي كرمان را گرفت و آنجا بر وفق افسانهاي، با جادويي به نام اَسْتَوْد يا هفتواد (= هفتان بخت) جنگيد، قلعههايي چند را خراب كرد، شهرهايي چند در اطراف پارس بنا كرد و تقريباً تمام ولايت پارس و سواحل را تسخير نمود.
در بين كساني كه طي اين جنگها قلمرواشان به وسيلهي وي تسخير شد بلاش پادشاه كرمان، كه تختگاه او ولاشكرد (= گولاشگرد) بعد از آن تبديل به ويهاردشير (= بردسير) شد، همچنين نيروفر ، پادشاه خوزيان (= اهواز)، مهرك ، پادشاه جهرم ، شاذ شاپور ، فرمانرواي اصفهان ، بندو (= ويندو) پادشاه ميشان ، پاكور (= افغور) پادشاه كَسْكَر (=واسط)، و بالاخره سنتروك پادشاه عمان را بايد نام برد كه با پيروزي بر آنها علاوه بر پارس تقريباً در تمام نواحي مجاور نيز فرمان او نافذ و جاري گشت.
توسعهطلبيهاي اردشير موجب ناخرسندي و نگراني اردوان پنجم پادشاه اشكاني شد و قصد سركوب کردن اردشير كرد و به پادشاه خوزستان دستور داد اردشير را بازدارد و به تیسفون فرستد ولی اردشير پيشدستى كرد ابتدا شاذشاهپور شهريار اصفهان را شكست داد و كشت و آنگاه رو به اهواز نهاد و پادشاه خوزستان را از پاى درآورد و ولايت كوچك میشان را (در دهانهٔ دجله و كرانهٔ خليج فارس) فروگرفت.
مورخان يازدهم سپتامبر سال ۲۲۶ ميلادي (شهريور ماه) را سالروز جنگ هرمزدگان (نزديكان بهبهان) ذكر كرده اند و از آن به نام جنگ داخلي ايرانيان نام برده اند. در اين جنگ اردشير پاپكان حاكم پارس سرانجام در طي سه جنگ متوالي بر اردوان پنجم شاه اشكاني غلبه كرد كه با كشته شدن اردوان حكومت ۴۷۶ ساله اشكانيان پايان يافت.
بعد از غلبه بر اردوان، اردشير خود را شاه شاهان (= ملكان ملكا) خواند. تصويري كه بعدها از اين جنگ نهايي او در نقش رجب بر صخرهها نقش شد او را در حالي نشان ميدهد كه سوار بر اسب حلقهي فرمانروايي را از دست اوهرمزد، كه او نيز بر اسب سوار است، ميگيرد.
اين نقش نشان ميدهد كه او سلطنت خويش را عطيهي ايزدي - و نه ميراث نياکان - تلقي ميكرد و تصوير اردوان و بلاش كه زيرپاي اسب اوست پايان يافتن سلطنت اشكاني را در واقع به خواست ايزدي منسوب ميدارد.
پیروزی های نظامی و جنگهای اردشیر پاپگان با رومیان |
مورخان در این که «ناسیونالیسم ایرانی» برنده این جنگها بود متفق القولند. این ناسیونالیسم که در طول تاریخ چندین بار نیروی شگفت انگیز خود را آشگار ساخته است با روی کارآمدن دودمان ساسانیان بار دیگر به خودنمایی پرداخته بود.
الکساندر سه وروس امپراتور وقت روم که خبر سقوط اشکانیان را شنیده بود، فرصت را غنیمت شمرده و در امور ارمنستان دخالت می کرد و قصد داشت در آنجا حکومتی دست نشانده ایجاد کند. وی محرک خسرو پادشاه ارمنستان برای مخالفت بااردشیر
و حملههای مکرر او به نواحی مجاور بابل بود.
سرانجام خسرو به دست آناک فرستاده اردشیر کشته شد و چندی بعد در زمان تیرداد، پسر خسرو، تمام ارمنستان به وسیلهی او مسیحی شدند.
با رهایی از تحریکات ارمنستان و در دنبال حل قسمتی از مشکلهای داخلی، سپاه اردشیر نواحی شمال بینالنهرین را تسخیر کرد و نصیبین را به محاصره انداخت. سواره نظام او سوریه و کاپادوکیه را تهدید کرد و هر چند شهر هتره در مقابل وی مقاومت سخت کرد، تاخت و تاز وی در آن سوی فرات برای روم مایهی نگرانی گشت.
سه وروس که برای راه اندازی جنگ و قطع پیشروی ایرانیان، در سال ۲۳۱ میلادی به آنتیوک (انتاکیه) آمده و در آنجا استقرار یافته بود، قبل از اقدام به جنگ، سفيري نزد اردشير فرستاد و او را تهديد نمود: "جنگ با رومي ها مثل جنگ با مردمان وحشي نيست و پادشاه ساساني بايد شكست هاي پارتي ها را در زمان تراژان و سپتيم سِوِر به خاطر بياورد و از جنگ بپرهيزد."
اردشير در جواب اين تهديد به سفير روم به طور رسمي گوشزد نمود كه: "آنچه رومي ها در آسيا متصرفند از ممالك موروثي شاه ايران است بنابراين اگر رومي ها مي خواهند جنگي رخ ندهد بايد آسيا را تخليه و به اروپا قناعت كنند."
سرانجام در در پائيز سال ۲۳۲ میلادی جنگ شدیدی میان اردشیر و رومیان (درترکیه امروز) روی داد. سپاه سه وروس متجاوز از ۱۰۰ هزار نيروى جنگى بوده وقادر بود از عهده سپاه اردشير برآيد
و مطابق طرحي كه يكي از سرداران رومي ريخته بود، تصميم گرفته شد لژیونرهای روم در سه ستون و از سه سمت به ايران تعرض نمايند.
ستون اول مامور شد از سمت شمال به ارمنستان رفته و با كمك قوايي كه خسرو تهيه ديده بود از سرحد ارمن به مدي حمله نمايد.
ستون دوم ماموريت داشت كه از كنار فرات به طرف جنوب حركت نموده از خاك بابِل عبور و به پارس تعرض نمايد.
ستون مركز هم به فرماندهي خود امپراطور محور حركت خود را ميان اين دو ستون انتخاب و با ارتباط با آنها به قلب ايران تهاجم بنمايد.
اردشير به نيروهاى شمالى دستور داد كه با جنگ و گريز سپاه روم را خسته كنند و خود با حمله به سپاه جنوبى رومى كه در حوالى شوش بود آنها را كاملاً از بين برد. تضعيف سپاه شمالى و نابودى سپاه جنوبى، سوروس را در مواجهه با شاه ايران تنها گذاشت و در نتيجه وى وحشت زده به داخل سوريه عقب نشست. در این جنگ ۶۰ هزارنظامی رومی کشته، زخمی و یا اسیر شدند و اردشير اگرچه دراين مرحله قادر به نابودى و خارج كردن كامل روميها از آسياى غربى بود اما ترجيح داد به خلع يد روم از بين النهرين و ارمنستان قناعت كند. بنابراين دژ نصيبين و حران را در تصرف نگاه داشت و با سه وروس صلح كرد و اين امپراطورى را در اوج قدرت مجبور به پذيرش يك امپراطورى قدرتمند ديگر در مرزهاى شرقى خود كرد.
آخرين جنگ اردشير پاپگان با امپراتوري روم (به نوشته مورخان اروپايي، جنگ «بارباليسوس») ۲۶ نوامبر سال ۲۴۰ ميلادي با پيروزي قاطع ايران به پايان رسيد. اين آخرين جنگ اردشير پاپكان با روميان بود و او یک سال پس از آن درگذشت.
پس از مرگ وی فرزندش شاپور یکم (۲۴۱ - ۲۲۷ م) به تخت نشست. شاپور، چنانکه که خود در کتیبهای تصریح کردهاست، در سال ۲۴۲ گردیانوس امپراتور روم را که به ایران تاخته بود شکست داد و کشت. فیلیپ عرب (امپراتور بعدی) را مجبور به پرداخت غرامتی هنگفت و واگذاری زمینهای زیادی به ایران کرد. همچنین در سال ۲۶۰ والرین امپراتور، سناتورها و سربازان وی را اسیر کرد.
نیروی دریایی در دوران ساسانی
نیروی دریایی از آغاز دوران ساسانی، زمان اردشیر پاپگان، و از هنگام بازپس گیری ساحل جنوبی خلیج فارس، تاثیر خود را نشان داد. تسلط و چیرگی بر دریای پارس، از دیدگاه اقتصادی، پاک سازی از دزدان دریایی، جلوگیری از دست اندازی و هجوم متجاوزان رومی و از همه مهمتر، مهار تازیان که رفته رفته در سواحل جنوبی آن مستقر می شدند، یک نیاز نظامی شمرده می شد.
بنا بر گزارش تبری: هر کشتی ایران توانایی حمل یکصد مرد را داشته و در زمان خسرو انوشیروان دادگر، هشت فروند از این کشتی ها را، تحت فرمان سردار ایرانی، وهرز دیلمی، به یمن فرستادند. در دوران ساسانی فرمانده ناوگان را ناوبد می نامیدند. سرفرماندهی نیروی دریایی ایران در بندر سیراف قرار داشت. فرمانده کل نیروی دریایی ایران را ناوبدسالار نامیده می شد. همچنین در این بندر و هرمز نوعی دانشکده افسری به نام ناوارتشتارستان به آموزش و پرورش افسران نیروی دریایی ایران می پرداخت. دریانوردان دلاور ایرانی، هرگونه تحرکی را در تحت نظر و مراقبت داشتند و خطوط کشتی رانی از چین تا زنگبار را، راه دریایی ابریشم، راه دریایی ادویه و راه دریایی بخور مراقبت می نمودند. شاید در کل تاریخ، هیچگاه این دریا تا این حد پارسی نبوده است. همچنین وظیفه ساخت و نگهداری و بازسازی فانوس های دریایی، خشاب، بر عهده این نیرو بوده است.
آثار باستانی دورۀ اردشیر بابکان ساسانی |
كاخ اردشير ساساني در فيروز آباد به نام «رام اردشير» در كنار رودخانه تنگاب. این كاخ كه از كاخ های ییلاقی اردشیر بابكان بود، یكی از بناهای بزرگ، با ابهت و كم نظیر دوره ساسانی است و نخستین بنای طاق دار ساسانی محسوب می شود.
طول نماي کاخ فيروز آباد حدود ۶۰ متر و دهانه طاق ايوان بزرگ مرکزي ۱۳ متر است. پشت ايرانن مرکزي که در هر سمت آن دو ايوان مستطيل قرار دارد. سه طاق چهارگوش گنبد وار واقع است. اين گنبدها، قديمي ترين گنبدهاي شناخته شده ايراني است که بر روي ديوارهايي به قطر ۴ متر قرار گرفته اند.
نهری از کنار دیوار شرقی کاخ عبور میکند که موجب آبادانی شهر گور و کاخ ساسانی بوده است. کمی بالاتر از کاخ آتشدانی برای مراسم مذهبی وجود دارد. وجود چهار عنصر طبیعی آب، باد، خاک و آتش امتیار ویژهای به این منطقه دادهاست.
نقش برجسته مراسم باشکوه تاجگذاری اردشیر بابکان، سرسلسله شاهنشاهی ساسانی در نقش رجب از آٍثار مهم دوره ساسانی؛ در سه کیلومتری شمال تخت جمشید، که اردشیر در حال ادای احترام، حلقه شاهی را از اهورا مزدا که برسم (گیاه مقدس) در دست دارد؛ دریافت می کند.
آتشکده نیاسر:
این آتشکده توسط اردشیر بابکان در بلندترین نقطه شهر نیاسر بنا نهاده شده که طول و عرض آن ۱۴ متر در ۱۴ متر می باشد. این بنا پس از یورش تازیان ویران شد ولی سپس توسط مردم بازسازی گشته است. نیاسر در ۳۵ کیلومتری شمال غربی شهر کاشان قرار دارد و در منطقه ای کوهستانی در ارتفاعات کرکس می باشد.
شهر بابك - از شهرستانهاي تاريخي استان كرمان:
وجود آثار تاریخی همچون شهر صخره ای میمند با بیش از ۴ هزار خانگی سنگی دستکند که در دل کوهستان کنده شده قدمت شهربابک را به ۱۲۰۰۰ سال قبل می رساند این شهرستان در گذشته شهری آباد و به روایتی محل تولد بابک بنیانگذار سلسله ساسانی بوده مراجعه به اسناد تاریخی حکایت از ویرانی این شهر بر اثر حوادث طبیعی٬ جنگهای مختلف٬ هجوم اعراب٬ افغانها و مغولها دارد. این شهر پس از هر بار ویرانی مجددا توسط مردمان سخت کوش آن بنا شده و پس از هر ویرانی شهری جدید برروی ویرانهای شهر قدیم بنا شده است.
دانشهاي ايراني در عصر ساساني و تاثير آن در علوم و تمدن دورهي اسلامي |
عصر ساساني يكي از درخشانترين دورههاي فرهنگ و دانش ايران پيش از اسلام ميباشد و بسياري از پژوهندگان و دانشمندان برآنند كه ريشه و شالوده تمدن و نهضتهاي علمي و دانشهاي اسلامي، همين فرهنگ و دانش ايراني بوده، زيرا نوشتهها و كتابهاي علمي پهلوي و همچنين كتابهاي يوناني و هندي كه به زبان پهلوي برگردانده شده بود، به عربي ترجمه و پايه و مايه فرهنگ اسلامي گرديد.
جنبش علمي و پيشرفتهاي فرهنگي ايران در عهد ساساني از زمان اردشير، بنيانگذار شاهنشاهي ساساني و شاپور اول آغاز و در دوران فرخنده و طلايي خسرو انوشيروان به برترين پايه و اوج خود رسيد، تا آن جا كه ايران، از اين لحاظ نيز بزرگترين و برجستهترين دولت جهان شمرده ميشد.
متاسفانه ذخاير و آثار علمي ايران كه در اين دوره اندوخته شده بود، هنگام تاخت و تاز تازيان و برچيده شدن شاهنشاهي ساساني، به دست مهاجمين بيدانش و متعصب، از بين رفت و طعمه آب و آتش گرديد. معدودي از آن كه از تباهي و رويدادهاي تاريخي درامان بماند همآنها است كه بعدها در زمان خلفاي عباسي به عربي ترجمه شده و پايه و مايه دانشهاي اسلامي گرديد.
درباره از بين بردن و به آب انداختن كتابهاي علمي و ادبي فراواني كه در اين دوره تاليف و تدوين و يا ترجمه شدهاند، تاريخنويسان بعد از اسلام اغلب متذكر گرديده و رواياتي دارند كه كم و بيش از آن آگاهند بنابراين از ذكر آنها خودداري ميشود.
ابنالنديم در كتاب الفهرست مينويسد: «آنگاه كه اردشير بابك استيلا و غلبه يافت، كتابهايي كه از ايران باستان مانده و پراكنده شده بودند، از هندوستان و چين گردآورد و در گنجينهاي آن ها را نگاهداري ميكرد. پسرش شاهپور اول كار او را دنبال نمود و آن چه از زبآنهاي ديگر به فارسي برگردانده شده و به صورت كتاب درآمده بود، همه را فراهم آورد و همچنين به گردآوري اوستا پرداخت و با كمك بزرگ موبدان، اوستا را بار ديگر پس از اين كه اسكندر آن را سوزانيده احياء كرد.»
در شاهنامه ثعالبي نيز همين موضوع را متذكر و اينطور نوشته است كه: «اردشير دستور داد نسخكتابهاي ديني و طبي و نجومي را كه اسكندر قسمتي از آنها را سوزانيده و قسمت ديگر را به يونان برده بودند، جمعآوري نمايند و از نو نگاشته به تدريس آنها پردازند، براي اين منظور از هيچ اقدامي كوتاهي نكرد و مبالغ گزافي بدان تخصيص داد.»
ابنخلدون هم مينويسد: «و اما ايرانيان بر شيوهاي بودند كه به علوم عقلي اهميتي به سزا ميدادند، و دايره اين علوم در كشور ايران توسعه يافته بود،زيرا دولتهاي آنها در نهايت پهناوري و عظمت بود، و هم گويند كه اين علوم پس از آن كه اسكندر دارا را بكشت و بر كشرو كيانيان غلبه يافت، از ايرانيان به يونيان رسيده است. چه اسكندر بر كتب و علوم بيشمار و بيحد و حصري از ايشان دست يافت.»
مطلب بالا برگرفته شده از وبلاگ "فَــّّّّّّّّّرِِِِ ايران" میباشد.
ادامه این مبحث: www.fareiran.com
علي سامي - دانلود/ متن کامل با فورمت پی دی اف
زبان فارسی (پارسی، دری، یا تاجیکی)
زبان مورد استفاده در دادگاه ها بهمراه زبان پهلوی، زبان رسمی دوران امپراطوری ساسانی بوده و در برگیرنده اکثریت همان کلمات و همان گرامر زبان پهلوی بوده است.
نوروز در عهد ساسانیان
در عهد ساسانیان، نوروز را در ميان ملت ايران و نيز در دربار مراسم مخصوص و تشريفات فراوان در كار بوده است و به تحقيق ميتوان گفت كه در هيچ زمان مراسم نوروز را با اين همه تكلفات به جا نميآوردند و خوشبختانه از اغلب اين مراسم اطلاعات كافي در دست است. از جمله كارهايي كه در ايام نوروز در عهد ساسانيان انجام ميگرفت اين بود كه در نوروز شاهان ساساني سان سپاه ميديدند و به عزل و نصب حكام ميپرداختند.
موسیقی سنتی ایرانی - موسیقی ساسانی
رواج موسیقی در عصر ساسانی با نام اردشیر بابکان تداعی می شود. وی در موقعی که درباریان و اعیان حضرت خود را به طبقات ممتاز تقسیم می نمود، مطربان و مغنیان را طبقه مخصوصی قرار داد و در میان طبقات ایشان را مقامی متوسط اعطا فرمود.
آرتور کریستین سن مستشرق اروپایی با تحسین و تعجب می نویسد: "در زمان حکومت ساسانیان و اردشی، خنیاگران (نوازندگان و سازندگان) در ردیف مامورین عالیربته دولت بودند."
عکس طاق بستان، نوازندگان در گوشه ی سمت راست از بالا قابل مشاهده هستند.
گورکانیان بعد از اسلام، ورزش چوگان را به هندوستان بردند. در قرن نوزدهم انگلیسی ها چوگان را از هندوها آموختند و با خود به انگلستان و اروپا بردند؛ و با رفتن چوگان به انگلیس برای آن قوانینی نوشته شد.
گستره شاهنشاهی ساسانی
گاهشمار پادشاهان ساسانی |
اردشیر بابکان (اردشیر یکم) (۲۲۴-۲۴۳)
شاپور یکم (۳/۲۴۱-۲۷۲) هرمز یکم (۲۷۲-۲۷۳) بهرام یکم (۲۷۳-۲۷۶) بهرام دوم (۲۷۶-۲۹۳) بهرام سوم (۲۹۳) نرسی (۲۹۳-۳۰۲) هرمز دوم (۳۰۲-۳۱۰) آذرنرسی (۳۱۰) شاپور دوم (ذوالاکتاف) (۳۱۰-۳۷۹) اردشیر دوم (۳۷۹-۳۸۳) شاپور سوم (۳۸۳-۳۸۸) بهرام چهارم (۳۸۸-۳۹۹) یزدگرد یکم (۳۹۹-۴۲۱) بهرام پنجم (بهرام گور) (۴۲۱-۴۳۹) یزدگرد دوم (۴۳۹-۴۵۷) هرمز سوم (۴۵۹-۴۵۷) پیروز یکم (۴۵۸-۴۸۴) بلاش (۴۸۴-۴۸۸) قباد یکم (۴۸۸-۴۹۷) |
جاماسب (۴۹۷-۴۹۹)
قباد یکم (۴۹۹-۵۳۱) (پادشاهی دوباره) خسرو یکم (خسرو انوشیروان) (۵۳۱-۵۷۹) هرمز چهارم (ترکزاد) (۵۷۹-۵۹۰) بهرام ششم (۵۹۰-۵۹۱) خسرو دوم (خسرو پرویز) (۵۹۱-۶۲۸) قباد دوم (شیرویه) (۶۲۸) اردشیر سوم (۶۲۸-۶۳۰) شهربراز (۶۳۰) خسرو سوم (۶۳۰) جوانشیر (۶۳۰) پوراندخت (۶۳۰-۶۳۱) گشناسب بنده (۶۳۱) آزرمی دخت (۶۳۱) هرمز پنجم (۶۳۱) خسرو چهارم (۶۳۱) پیروز دوم (۶۳۱) خسرو پنجم (۶۳۱) یزدگرد سوم (۶۳۲-۶۵۱) |