|
عبدالرّحمن جامی، خاتم الشعرا |
عبدالرحمان جامی، فرزند نظام الدین دشتی، از برجستگان نظم و نثر پارسی، در سال ۸۱۷ق، ۷۹۳خ در خرگرد (خرجرد) جام به دنیا آمد. خاندان وی دراصل از اهالی دشت اصفهان بودهاند که در قرن هشتم هجری به خراسان کوچیدند و در جام مسکن گزیدند. لقب اصلی عبدالرحمان، عمادالدین، نورالدین، لقب مشهورش ابوالبرکات، خاتم الشعرا، و تخلص شعری وی جامی بود. او سرانجام پس از ۸۱ سال زندگی،
در سال ۸۹۸ق، ۸۷۱خ
در جام از توابع شهر هرات بدرود حیات گفت.
جامی در نوجوانی مقدّمات ادبیات فارسی و عربی را نزد پدرش آموخت و چون خانوادهاش شهر هرات را برای اقامت خود برگزیدند، او نیز فرصت یافت تا در مدرسه نظامیه هرات که از مراکز علمی معتبر آن زمان بود، مشغول به تحصیل شود و علوم متداول زمان خود را بیاموزد.
او در جوانی سرودن شعر را آغاز کرد و به مناسبت مولد خویش و ارادت به شیخ الاسلام احمد جام، تخلص جامی را اختیار نمود.
جامی علاوه بر شعر و شاعری در منطق، فلسفه، حکمت اشراق، ریاضی، طبیعیاتو صرف و نحو نیز آگاهی داشت و چندی در طریق تصوف به سیر و سلوک پرداخت.
وی سپس در هرات به خدمت سعد الدین کاشغری از مشایخ بزرگ تصوف و خواجه ناصرالدین عبدالله احرار درآمد و براثر مطالعه و تحقیق در عرفان و تصوف از بزرگان متصوفه ایران گشت.
عبدالرحمن جامی بخشی از زمان شاهرخ و قسمت اعظم سلطنت سلطان حسین بایقرا را درک کرد وبا امیر علیشیر نوائی معاصر بود. وی پس از اقامت در هرات جز چندسفر کوتاه به مکه، بغداد، دمشق و تبریز تمام عمر در همین شهر سکونت گزید و به سیر وسلوک پرداخت.
عبدالرحمان جامی بنا به گفته خویش، بیگمان کمال شاعری خود را مرهون اساتید قبل از خود است. وی غزل سرایی خویش را به اسلوب کمال خجندی، و مثنویسراییاش را به نظامی و امیرخسرو دهلوی منسوب دانسته، و نیز از شاعرانی چون خاقانی، فردوسی، انوری، عنصری، ظهیر فاریابی، کمال اصفهانی، سعدی، حافظ و بعضی دیگر از شعرا به احترام نام میبرد. آثار عبدالرحمان جامی، در زمینههای مختلف که تا کنون منسوب به اوست، به بیش از پنجاه عنوان میرسد. امّا بدین دلیل که تحقیق کاملی بر روی آثار او انجام نشده، گاه نسخههای چندگانه از یک اثر او را، با نامهای مختلف خوانده، و آثار او را به صد و اندی نیز میرسانند.
عبدالرحمن جامی در فنون مختلف و علوم دینی و تاریخ و ادب از اساتید زمان خود بود و وی را میتوان از آخرین شعرای صوفی ایرانی دانست که به سبک کلاسیک شعر میسروده است.
جامی در طول زندگی خود مورد احترام سلاطین و بزرگان معاصر خود بود و سلطانحسین بایقرا که پادشاهی اهل ذوق ادبی بود و وزیر دانشمندش امیر علیشیر نوائی او راگرامی میداشتند، بطوریکه امیر علیشیر پس از مرگ جامی کتاب «خمسه المتحیرین» را به یاد گار او برشته تحریر درآورد. و سرگذشت جامی و بیان برخی ویژگیهای فردی، روابط سیاسی و اجتماعی جامی به زبان ترکی نگاشت.
سلطان محمد فاتح پادشاه عثمانی نیز به این شاعر احترام میگذاشت و حتی از او دعوت کرد به قسطنطنیه سفر کند که جامی این دعوت را نپذیرفت.
از کتابهای دیگری که مریدان او درباره حالات و نیز شرح آثار وی نگاشتند میتوان به «مقامات جامی»، نگارش صفی سبزواری، و نیز «مجالس العشاق»، بدایع الوقایع و تحفه سامی اشاره کرد. همچنین «تکمله نَفَحاتُ الاُنس» که توضیحاتی بر اشارت مشکل نفحات الانسِ جامی است و توسط رضی الدین عبدالغفور نوشته شد و با نام حاشیه «نفحات الانس» شهرت یافته است. در پی آن، همین نویسنده، «تکمله نفحات» را نگاشت که متضمن احوال، اقوال و آثار جامی از کودکی تا سال درگذشت جامی است.
حقیقت معرفت آخرت از دیدگاه جامی:
جامی، درباره شناخت سرای دیگر چنین گفته است: «در شناختن آخرت، بدان که حقیقت آخرت هیچ کس نشناسد تا نخست حقیقت مرگ نشناسد، و حقیقت مرگ نداند تا حقیقت زندگی نداند، و معرفت حقیقت زندگی نداند تا حقیقت روح نداند، و معرفت حقیقت روح معرفت نفس خودست».
شیخ عبدالرحمان جامی، از بزرگان صرف، نحو و عروض و از مشاهیر شعرا بود و در حدیث، تفسیر و بیشتر علوم و فنون، از متبحرّین زمان خود بوده است. وی، صرف و نحو عربی را نزد پدر آموخت. سپس برای کسب علوم ادبی و کلام، به هرات رفته، بعد از آن به قصد فراگیری بیشتر به سمرقند سفر کرد و به تحصیل ستارهشناسی و هیئت پرداخت. قاضیزاده رومی، از دانشمندان رصدخانه الغ بیگ و استاد وی، در توصیف قوّه استدراک جامی در زمینه علم هیئت و ستارهشناسی چنین میگوید: «تا بنای سمرقند است، هرگز به جودتِ طبع و قوّتِ این جوانِ جامی، کسی از آبِ آمویه به این جانب عبور نکرده است».
جامی در نوجوانی مقدّمات ادبیات فارسی و عربی را نزد پدرش آموخت و چون خانوادهاش شهر هرات را برای اقامت خود برگزیدند، او نیز فرصت یافت تا در مدرسه نظامیه هرات که از مراکز علمی معتبر آن زمان بود، مشغول به تحصیل شود و علوم متداول زمان خود را بیاموزد.
او در جوانی سرودن شعر را آغاز کرد و به مناسبت مولد خویش و ارادت به شیخ الاسلام احمد جام، تخلص جامی را اختیار نمود.
جامی علاوه بر شعر و شاعری در منطق، فلسفه، حکمت اشراق، ریاضی، طبیعیاتو صرف و نحو نیز آگاهی داشت و چندی در طریق تصوف به سیر و سلوک پرداخت.
وی سپس در هرات به خدمت سعد الدین کاشغری از مشایخ بزرگ تصوف و خواجه ناصرالدین عبدالله احرار درآمد و براثر مطالعه و تحقیق در عرفان و تصوف از بزرگان متصوفه ایران گشت.
عبدالرحمن جامی بخشی از زمان شاهرخ و قسمت اعظم سلطنت سلطان حسین بایقرا را درک کرد وبا امیر علیشیر نوائی معاصر بود. وی پس از اقامت در هرات جز چندسفر کوتاه به مکه، بغداد، دمشق و تبریز تمام عمر در همین شهر سکونت گزید و به سیر وسلوک پرداخت.
عبدالرحمان جامی بنا به گفته خویش، بیگمان کمال شاعری خود را مرهون اساتید قبل از خود است. وی غزل سرایی خویش را به اسلوب کمال خجندی، و مثنویسراییاش را به نظامی و امیرخسرو دهلوی منسوب دانسته، و نیز از شاعرانی چون خاقانی، فردوسی، انوری، عنصری، ظهیر فاریابی، کمال اصفهانی، سعدی، حافظ و بعضی دیگر از شعرا به احترام نام میبرد. آثار عبدالرحمان جامی، در زمینههای مختلف که تا کنون منسوب به اوست، به بیش از پنجاه عنوان میرسد. امّا بدین دلیل که تحقیق کاملی بر روی آثار او انجام نشده، گاه نسخههای چندگانه از یک اثر او را، با نامهای مختلف خوانده، و آثار او را به صد و اندی نیز میرسانند.
عبدالرحمن جامی در فنون مختلف و علوم دینی و تاریخ و ادب از اساتید زمان خود بود و وی را میتوان از آخرین شعرای صوفی ایرانی دانست که به سبک کلاسیک شعر میسروده است.
جامی در طول زندگی خود مورد احترام سلاطین و بزرگان معاصر خود بود و سلطانحسین بایقرا که پادشاهی اهل ذوق ادبی بود و وزیر دانشمندش امیر علیشیر نوائی او راگرامی میداشتند، بطوریکه امیر علیشیر پس از مرگ جامی کتاب «خمسه المتحیرین» را به یاد گار او برشته تحریر درآورد. و سرگذشت جامی و بیان برخی ویژگیهای فردی، روابط سیاسی و اجتماعی جامی به زبان ترکی نگاشت.
سلطان محمد فاتح پادشاه عثمانی نیز به این شاعر احترام میگذاشت و حتی از او دعوت کرد به قسطنطنیه سفر کند که جامی این دعوت را نپذیرفت.
از کتابهای دیگری که مریدان او درباره حالات و نیز شرح آثار وی نگاشتند میتوان به «مقامات جامی»، نگارش صفی سبزواری، و نیز «مجالس العشاق»، بدایع الوقایع و تحفه سامی اشاره کرد. همچنین «تکمله نَفَحاتُ الاُنس» که توضیحاتی بر اشارت مشکل نفحات الانسِ جامی است و توسط رضی الدین عبدالغفور نوشته شد و با نام حاشیه «نفحات الانس» شهرت یافته است. در پی آن، همین نویسنده، «تکمله نفحات» را نگاشت که متضمن احوال، اقوال و آثار جامی از کودکی تا سال درگذشت جامی است.
حقیقت معرفت آخرت از دیدگاه جامی:
جامی، درباره شناخت سرای دیگر چنین گفته است: «در شناختن آخرت، بدان که حقیقت آخرت هیچ کس نشناسد تا نخست حقیقت مرگ نشناسد، و حقیقت مرگ نداند تا حقیقت زندگی نداند، و معرفت حقیقت زندگی نداند تا حقیقت روح نداند، و معرفت حقیقت روح معرفت نفس خودست».