KhAk's Design - Persian Art


رودکی سمرقندی



«ابوعبدالله جعفر پسر محمد رودکی سمرقندی»،‌ که در تاريخ ادبيات به عنوان پدر شعر پارسی شهرت دارد و به خاطر عظمت و اهمیت وی در شکل‌گیری شعر پارسی به وی «آدم الشعرا» نیز گفته‌اند. وی در حدود ۲۶۰ ق/۲۵۲ خ/۸۷۳ م در روستای «پنج» در رودک از ناحیه‌های سمرقند زاده شد. روستای «پنج» یا «پنج ده» بعدها به «پنج شهر» تغییر نام یافت و امروزه «پنج‌کند» یا «پنجکنت» گفته می‌شود. رودکی در سال ۳۲۹ ق/۳۱۹ خ/۹۴۰ م درگذشته است.

رودکی از روزگار جوانی آوازی خوش داشت، در موسیقی و نوازندگی چیره دست و پر آوازه بود. وی نزد ابوالعنک بختیاری موسیقی آموخت و همواره مورد ستایش او بود، آن چنان که استاد در روزگار کهنسالی چنگ خود را به رودکی بخشید. رودکی در همان دوره شعر نیز می سرود. شعر و موسیقی در سده های چهارم و پنجم همچون روزگار پیش از اسلام به هم پیوسته بودند و شعر به همراه موسیقی خوانده می شد. شاعران بزرگ آنانی بودند که موسیقی نیز می دانستند. ‌


رودکی شعرهای فراوانی سروده که به گزارشی، شمار آنها به بیش از یک میلیون و سیصد هزار بیت می‌رسیده است. دو مجموعه‌ی بزرگی که رودکی به نظم درآورده یکی داستان «کلیله و دمنه» است و دیگری «سندبادنامه» که هر دو از داستان‌های هندی بودند که در زمان ساسانیان به پارسی میانه (پهلوی) ترجمه شده و پس از اسلام برای جلوگیری از نابودی آنان، به عربی ترجمه شدند و در زمان سامانیان دوباره به پارسی برگردانده شدند. شوربختانه نزدیک به تمامی کارهای رودکی در حمله‌ها و تاراج‌های ترکان غز و مغولان و تاتاران در سده‌های بعدی از میان رفته است و امروزه تنها نزدیک هزار و پنجاه بیت برای ما مانده است و آن هم مدیون واژه‌نامه‌ها و تذکره‌های شاعران است که نمونه‌هایی از شعرهایش را ضبط کرده‌اند.


رودکی اشعار خود را به آواز خويش همراه نواختن چنگ و بربط می خواند. تاثير عظيم شعر معروف او: «بوی جوی موليان آيد همي» در ادب پارسی مثل است. نوشته اند که اميران و سپاهيان دربار امير نصر از توقف طولا نی او در هرات که حدود چهارسال به طول انجاميد ملول شده بودند. ناچار به رودکی روی آوردند تا به طريقی امير را به سوی پايتخت يعنی بخارا روانه کند. رودکی بربط برگرفت و به حضور امير رفت و به آوايی خوش برخواند:


اين نغمه های خوش چنان در دل امير موثر افتاد که نوشته اند حتی به قدر پوشيدن کفش ها معطل نشد. بی موزه پای در رکاب اسب نهاد و به سوی بخارا راه افتاد.


در اشعار رودکی، توصيف تاکستان ها و کارهايی که برای تهيه شراب از انگورهای درخشان آبدار انجام می شود بسيار آمده است. تنها قصيده کامل و تام و تمامی که از وی در دست است، قصيده «مادر مي»، با شرح شاعرانه انگور چيدن و شراب انداختن آغاز می شود. نغمه های دل نشين پرندگان و شادی و نشاط انسان در لذت بردن از زندگی زمينه اشعار اوست. اغتنام فرصت که بعدها موضوع اصلی شعر خيام و سعدی و حافظ است نخستين بار در آثار رودکی ديده می شود.


کلیله و دمنه رودکی



مهمترین کار رودکی به نظم در آوردن کلیله و دمنه است، متاسفانه این اثر گرانبها مانند سایر آثار و مثنویهای رودکی گم شده است و از آن جز ابیاتی پراکنده در دست نیست. از ادبیات پراکنده ای که از منظومه کلیله و دمنه و سایر مثنویهای رودکی باقی مانده است می توان فهمیند که صاحبقران ملک سخن لقبی برازنده او بوده است. در شعر او قوه تخیل، قدرت بیان، استحکام و انسجام کلام همه با هم جمع است و بهمین دلیل در دربار سامانیان، قدر و مرتبه ای داشت که شاعران بعد از او همیشه آرزوی روزگار او را داشتند.



درپایان روزگار دراز عمر، تصويري که رودکي از سيماي خويش در طي يک قصيدهً زيبا ترسيم مي کند اين استاد شاعران کهن را پيرمردي نشان مي دهد خسته و فرسوده، با دندان هاي فرو ريخته، موهايي از غبار ايام سفيد، وبالايي از فشار بار زن و فرزند خم گشته، که از ناداري و ناتواني چاره اي ندارد جز آنکه عصا و انبان بردارد و شايد در کوي و برزن مثل گدايان دوره گرد روز بگذراند. واين مجموعه ناخوشايند دردانگيز تصوير شاعري رانشان مي دهدکه روزگاري در دربار بخارا به شعر و آواز خويش، و با بربط و چنگ خوش ساز خويش، دلهاي نازنينان و گردنکشان را بدام مي آورده است.

آيا رودکي کور مادرزاد بوده است؟ ازگوشه ها وکنايه هايي که شاعران نزديک بروزگاراو مثل: دقيقي، ابوذراعه جرجاني، و ناصرخسرو. درباب اين استاد شاعران آورده اند، پيداست که اوراشاعري نابينا مي شناخته اند.
اما از سخن خو او، آنچه هست بر نمي آيد که همه عمر او در آن تاريکيهاي بي پايان دنياي کوران گذشته باشد. نه فقط ادعاي ديدن در بعضي اشعار اوهست بلکه تشبيهات حسي نيز در سخنان او کم نيست.
فردوسی نیز آنجا که از نظم کلیله و دمنه سخن می‌گوید نابینایی رودکی را می‌نمایاند:
گزارنده را پیش بنشاندند      همه نامه بر رودکی خواندند



دکتر رجبی در وبلاگ خود مینویسد: هنگامی که در سال در سال ۱۹۵۶م./۱۳۳۵خ. دانشمندان شوروی به استخوان های رودکی دست يافتند، ستون فقرات و دنده‌های شاعر را شکسته یافتند و دریافتند که سر او را روی آتش نگه داشته بوده‌اند... که لابد این حرکت نامتعارف منجر به نابينايی او شده بود.
آن‌هايی که او را کور مادرزاد دانسته‌اند، فراموش کرده‌اند که شاعری که کور مادرزاد باشد نمی تواند بسرايد:

زلف ترا جيم که کرد، آن که او      خال ترا نقطه ی آن جيم کرد
وان دهن تنگ تو گويی کسی      دانگکی نار به دو نيم کرد


عکس بالا: چهره‌ی بازسازی شده رودکی به دست میخاییل گراسیمف را، که استخوان‌های رودکی را بررسی کرده است، نشان می دهد.


رودکی - سایت چهره های ماندگار
رودکی - انجمن ادبی شفیقی ‌
‌ دیوان اشعار رودکی - سایت ری را، کتاب‌خانه‌ی آزادِ فارسی



آرامگاه شاعر شهیر پارسی رودکی سمرقندی



آرامگاه رودکي در روستای پنج رود به فاصله ۱۷۰ کیلومتری دوشنبه پایتخت کشور تاجیکستان [بخش کوچکي از خراسان بزرگ]، در باغي مصفا بر دامنه کوه زرافشان قرار گرفته است. عبور جاده ابريشم و قرار گرفتن در مسير کاروانيان شرق به غرب و بالعکس بر شهرت و اعتبار اين سرزمين صدچندان مي افزوده است.
مقبره او به سبک معماری آرامگاه شیخ عطار ساخته شده و دارای پلان هشت ضلعی و گنبد دواری بر روی آن است و گنبد آن با مساحت ۱۰۰ متر مربع با کاشی فیروزه ای به سبک افلاک نما می باشد. بر روي قبر چند تکه سنگ سپيد قرار گرفته و بر سقف رواق گنبد اشعاري از اين شاعر توانا نوشته شده است. در محل ورودي باغ اين شعر زيبا که شعار تمامي مردمان اهل رودک مي باشد، چشم و جان را مي نوازد:

هيچ شادي نيست اندر اين جهان      برتر از ديدار روي دوستان









نقل مطالب تنها با لینک مستقیم و ذكر نام و آدرس پرشین خاک، بلامانع میباشد به سایت پرشین خاک خوش آمدید - شاد و بهروز باشید