KhAk's Design - Persian Art


حضرت باب


در ۲۳ ماه می ۱۸۴۴ در ایران در شهر شیراز جوان ‌تاجری اعلان کرد که پیغمبر الهی که همه جهان در انتظارش هستند ظاهر خواهد شد.

اين تاجر جوان نامش سيّد علی محمّد و پدرش رضا و مادرش فاطمه بيگم نام داشت. وی لقب «باب» بمعنی «دَر» (رابط بین امام زمان و دیگران) را اختيار نمود و بيان کرد که ظهور او فقط از این جهت است که جهانيان را بظهور فردی بعد از خودش بشارت داده و آماده نماید.

از آثار وی کتاب «بيان» است که موضوع اصليش بشارت به ظهور یک پيامبر ديگر الهی که اعظم از اوست و بزودی ظاهر خواهد شد و رسالتش ظهور جديد آينده آن است که عصر صلح و سلام و عدل و داد را که موعود اديان يهود و مسيحيّت و اسلام و ساير اديان جهان است ظاهر و طالع خواهد ساخت.

باب آن مظهر الهی را «من يظهراللّه» يعنی «کسی را که خدا ظاهر خواهد ساخت» ناميده و گفت: آنچه نوشته‌ام جوهرى در ذکر او بيشتر نيست زيرا که او برتر از آن است که باشاره من بآنچه در بيان نازل شده است نمايان گردد.

باب، پس از این اعلان بزودی دچار عذاب و ایذاء روحانیون مقتدر اسلامی گردید. مخالفان او می گفتند که باب فقط کافر نيست بلکه ياغی نيز هست و بالاخره بعد از شش سال سرانجام وی دستگیر و مضروب شد و به زندان افتاد.


اولياء حکومت تصميم بر قتل باب گرفتند و در ۹ جولای ۱۸۵۰ در حياط سربازخانه تبريز تير باران نمودند. قريب به ده هزار نفر بر بالای بامهای سربازخانه و خانه های اطراف جمع شده بودند.

باب را با يکی از پيروان جوانش با دو رشته طناب در مقابل ديواری بهم بستند. يک گروه ۷۵۰ نفری از فوج ارامنه در سه صف و هر يک مرکب از ۲۵۰ سرباز به تير اندازی پرداختند. دود باروت در اين شليک بقدری غليظ بود که چشم مردم جائی را در آن فضا نمی ديد.

سر جوستين شيل وزير مختار و فرستاده فوق العاده ملکه ويکتوريا در طهران در ۲۲ جولای ۱۸۵۰ در نامه ای خطاب به لرد پالمرستون وزير امور خارجه بريطانيا چنين نوشته است:
چون دود و گرد و خاک پس از شليک فرو نشست باب از ديدگان غايب شده بود و مردمان پنداشتند که به آسمان صعود نموده است گويا گلوله به طنابی که او را آويخته بودند اصابت کرده بود. بار ديگر او را از محلّش يافته بار ديگرش بگلوله بستند. [کتاب مطالع الانوار، محمّد نبيل اعظم زرندى، (دهلى نو، ۱۹۹۱)، ترجمه و تلخيص عبدالحميد اشراق خاورى، ص ۱۵۵]

بعد از تير اندازی اوّل باب دوباره به حجره ئی که قبلاً در آن محبوس بود مراجعت فرمود و در آن از آخرين وصايايش با پيروان خويش سخن ميگفت. در بار اوّل وقتی که فرّاشان آمدند که او را به ميدان اعدام ببرند. باب بايشان اظهار داشت که تا سخنانش را تمام نکند هيچ «قوّه زمينی» قادر نيست که آسيبی باو برساند.
بار دوّم که فرّاشان آمدند بآنان فرموده: حال هر چه ميخواهيد بکنيد که بمقصود خواهيد رسيد. [مآخذ اصل بيان بعربی: منتخباتى از آثار حضرت نقطهء اولى، ص ۵۰]

دوباره باب و جوان همراهش را به ميدان اعدام آوردند. امّا فوج ارامنه از تيراندازی مجدّد ابا کردند لهذا فوج مسلمانی را آورده و تيراندازی را بانجام رساندند. اين بار هر دو جسد شرحه شرحه گشت و گوشت و استخوانشان بهم ممزوج گرديد امّا شگفت آنکه به صورتهايشان آسيبی نرسيد. «بيت معنوی» را که از جمله القابی بود که باب برای خويش اختيار فرمود ظاهراً خراب کردند. [کتاب مطالع الانوار، ص ۴۸۱]

آخرين سخنان باب به جمعيّتی که به تماشا آمده بودند چنين بود: ای مردم غافل! اگر بمن ايمان ميآورديد هر يک از شما از اين جوان که رتبه‌اش اجل از شماست پيروی ميکرديد و خود را در راه من فدا مينموديد روزی فرا خواهد رسيد که مرا خواهيد شناخت امّا آنروز ديگر در ميان شما نخواهم بود. [حضرت بهاءالله، ايقان (هوفهايم: لجنه نشر آثار بهائى، ۱۹۹۸), ص ۱۵۵]


آثار و تعالیم حضرت باب


آثار باب، منتخبات آيات - جامعه بين المللی بهائی
حیات و تعالیم و آثار حضرت باب ۱
حیات و تعالیم و آثار حضرت باب ۲












نقل مطالب تنها با لینک مستقیم و ذكر نام و آدرس پرشین خاک، بلامانع میباشد به سایت پرشین خاک خوش آمدید - شاد و بهروز باشید