KhAk's Design - Persian Art


برگي ديگر از تاريخ پرافتخار سرزمينمان را ورق می زنيم










بیست و چهارم اسفند ماه زاد روز قهرمان ایران ِ نوین رضا شاه بزرگ بر تمامی ملت ایران خجسته باد!

بیست و چهارم اسفند ماه در تاریخ پر فراز و نشیب ایران، روزی است که آسمان ایران از تیرگی ِ ابرهای سیاهی که چادر ِ شب را در دل و دیده و تن ملت ایران گسترده بود، با طلوع ستاره ای آغاز شد که در درخشش آن، آسمان ایران لاجوردی گشت ...  ادامه »










رضا شاه بزرگ و کمال آتاتورک
تنها صدای باقی مانده از رضا شاه بزرگ












نگاهی کوتاه به زندگینامه رضا شاه بزرگ پدر ايران نوین


رضا شاه بزرگ در ۲۴ حوت ۱۲۵۶ (ربیع‌الاول ۱۲۹۵ هجری قمری) در روستای آلاشت از توابع سوادکوه مازندران زاده شد. پدرش عباسعلی، سرهنگ فوج سوادکوه، و مادرش زهرا (نوش‌آفرین) که از مهاجرین قفقاز بود. پدربزرگ رضاشاه، مرادعلی خان نام داشت که افسر ارتش بود که در محاصره هرات در سال ١٢٢٧ کشته شده بود .

مراد علی خان هفت پسر داشت. پسر اول او چراغعلی خان بود که درتهران زندگی می کرد و دارای مقامی در قشون بود. پسر دوم او نصرت الله خان نام داشت که یاور فوج ِ سوادکوه بود و رضاشاه چندی در زیر دست او خدمت کرده بود . عباسعلی خان پدر رضا شاه فرزتد هفتم مراد علی خان بود .

عباسعلی خان مشهور به داداش بیک در سال ١١٩٣ خورشیدی در آلاشت متولد شده و در نوجوانی حرفه سپاهیگری را چون نیاکان خود پیشه کرده بود . عباسعلی خان در فوج سوادکوه به حرفه سپاهیگری اشتغال داشت . وی با درجه نایبی در سال ١٢٣٥ در جنگ سوم افغان شرکت کرد

رضا شاه بزرگ از ازدواج دوم عباسعلی خان با نوش آفرین پا به عرصه وجود گذاشت لیکن عمرش چنان دراز نبود که شاهد برآمدن سرداری باشد که به ایران هدیه کرده بود . وی شش ماه پس از تولد رضا شاه رخت به سرای باقی کشید .

رضا شاه به تشویق دایی خود ابوالقاسم بیگ در سال ١٢٧٧خورشیدی همراه دائی خود مامور فوج سوادکوه شد لیکن به دلیل ناسازگاری با نصرالله خان یاور فوج سوادکوه از آن واحد استعفا داد و با پیوستن به کاظم آقا در فوج قزاق تا کودتای سوم اسفند ١٢٩٩در آن واحد خدمت کرد .

رضا شاه در فوج قزاق به علت دلیری و رشادت به سرعت ترقی کرد . وی در این واحد در نبردهای فراوانی ازجمله سرکوب سالار الدوله در سال ١٢٩٠ به فرماندهی فرمانفرما شرکت داشت .

رضا شاه که از هرج و مرج و زبونی حکومت احمد شاه و نابسامانی ایرانیان به ستوه آمده بود در روز سوم حوت ۱۲۹۹ با قوای قزاق تحت فرماندهی خود و به همراه سیدضیاءالدین طبا طبائی –مدیر روزنامه رعد - وارد تهران شد و ادارات دولتی و مراکز نظامی را تصرف کرد. در این حرکت نزدیک به صد تن از درباریان و روحانیون بازداشت و زندانی شدند. احمدشاه و محمدحسن میرزا (ولیعهد) به کاخ فرح‌آباد ‌گریختند و فتح‌الله خان سپهدار رشتی (نخست‌وزیر) به سفارت انگلیس پناهنده شد

سرانجام احمد شاه قاجار ناچار شد رضاشاه را به فرماندهی دیویزیون قزاق و وزارت جنگ و سیدضیاءالدین طباطبایی را به نخست‌وزیری منصوب کند. کابینه سید ضیاء (معروف به کابینه صدروزه) بزودی ساقط شد و سردار سپه از احمدشاه فرمان نخست وزیری گرفت . پس از خروج احمد شاه از کشور رضا شاه برقراری یک رژیم جمهوری را در کشور در سر داشت لیکن زیر فشار روحانیون و مجلس شورای ملی و مردم از این نیت منصرف شد . مجلس شورای ملی در سال ١٣٠٤ به پاس خدماتی که رضا شاه برای استقرار امنیت و تحکیم قدرت حکومت مرکزی انجام داده بود مقام فرماندهی کل قوا را در کنار مقام نخست وزیری به وی اعطا کرد.

پس از خروج احمد شاه قاجار از کشور ، نمایندگان مجلس پنجم‌ شورای‌ ملی‌ در روز ۹ آبان ۱۳۰۴ خورشیدی ماده واحده‌ای را تصویب کردند که به موجب آن احمد شاه از سلطنت خلع شد و حکومت‌ موقت‌ به " شخص آقای ‌رضاخان پهلوی"‌ سپرده شد و "تعیین تکلیف حکومت قطعی" به مجلس مؤسسان واگذار شد. سپس با تشکیل مجلس‌ موسسان، در ۲۱ آذر ۱۳۰۴، سلطنت ایران‌ به‌ "اعلیحضرت‌ رضا پهلوی" واگذار شد. در بیست و چهارم آذرماه سال ۱۳۰۴ خورشیدی، رضاشاه پهلوی در مجلس شورای ملی حاضر شد و با ادای سوگند به قرآن رسماً به عنوان سردودمان پهلوی وظایف سلطنت را به عهده گرفت. مراسم تاج‌گذاری رضاشاه در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ انجام شد.

هنگامی که رضا شاه پهلوی بر مسند سلطنت نشست، جهان در میانه دو جنگ جهانی نفسی می‌کشید. رضاشاه پهلوی، برنامه گسترده‌ای را برای سامان اداری و اقتصادی کشور به دست گرفت. ایران فاقد نظام اداری، ارتش منسجم، راه، نظام بانکی و اقتصادی مدرن بود و شیوه ملوک الطوایفی جایی برای قدرت مرکزی نگذاشته بود.

رضا شاه پهلوی طی شانزده سال سلطنت درگیر تکوین دولت مدرن در ایران بود. در این هنگامه‌ بود که آلمان به رهبری آدولف هیتلر جنگ جهانی دوم را آغاز کرد.


خدمات رضا شاه بزرگ

خدمات رضا شاه بزرگ به ایران و ایرانیان را نمی توان به طور کامل در اینجا درج کرد، تنها اشاره کوچکی به خدمات آن بزرگمرد کافی است تا همه پی ببرند که ایران امروز بدون رضا شاه هیچ بود.


- براندازی القاب و مقام های اشرافی زمان قاجار
- سرکوب غائله جنگل و خراسان و تحکیم قدرت حکومت مرکزی در آذر بایجان و مازندران
- سرکوب یاغیان در سراسر ایران از جمله کاشان و لرستان
- تشکیل ارتش نوین ایران، متحدالشکل شدن جامه لشگرین و تصویب قانون نظام وظیفه در سال ١٣٠٣
- برچیدن حکومت دست نشانده شیخ خزعل در خوزستان و بازگرداندن این خطه به دامن میهن
- احداث راه آهن سراسری با کمترین امکانات مالی و فنی
- بنیانگزاری دادگستری به جای محاکم شرع
- الغای کاپیتولاسیون و سپردن محاکم به قضات حقوقدان ایرانی
- تأسیس بانک ملی ایران و کوتاه کردن دست بانکهای انگلیس از دارائیهای دولت
- تأسیس بانک رهنی برای گسترش خانه سازی در کشور
- بنیانگزاری نیروی دریائی
- بنیانگزاری نیروی هوائی با خرید چند هواپیمای یونکرس از آلمان
- الغای امتیاز نشر اسکناس توسط بانکهای خارجی و اختصاص آن به بانک ملی
- تاسیس موزه جواهرات ملی ایران
- تدوین تعرفه گمرکی و واریز در آمدهای آن به حساب دولت
- الغای امتیازنفتی دارسی و عقد قرارداد جدید بر اساس منافع ایران با شرکت نفت ایران و انگلیس
- کارگذاردن نخستین سنگ بنای دانشگاه تهران در سال ١٣١٢ و راه اندازی آن یکسال پس از این تاریخ
- تأسیس بانک کشاورزی

- تدوین و اجرای قانون معروف به کشف حجاب و تغییر البسه مردان
بخشنامه کشف حجاب جهت تصویب رضاشاه در تاریخ ۲۷ آذر ۱۳۱۴ از طرف رئیس‌الوزرا به دربار فرستاده شد تا دستور العمل اجرای غیر رسمی قانون کشف حجاب به تمام ولایات ایران ارسال گردد. رضا شاه بزرگ در ۱۷ دی ماه سال ۱۳۱۴ طی جشن فارغ‌التحصیلی دختران بی‌حجاب در دانشسرای مقدماتی رسماً بر کشف حجاب تاکید کرد.

- تاسیس و راه اندازی کارخانجات دخانیات ایران
- اعزام اولین دسته از دانشجویان ایرانی برای آموختن فنون جدید به اروپا
- ساختن راه ارتباطی با شمال ایران و بنای تاسیساتی چون پل ورسک و تونل کندوان در دل کوهها
- جایگزین کردن تقویم خورشیدی جلالی بجای تقویم هجری قمری به‌عنوان تقویم رسمی ایران
- تأسیس دانشگاه تهران


رضاشاه بزرگ
در چهارم مرداد ماه ۱۳۲۳ در شهر ژوهانسبورگ از شهرهای آفریقای جنوبی چشم از جهان فرو بست. پیکر بی جان وی را به قاهره بردند و در آنجا امانت ماند . در روز 17 شهریور ۱۳۲۹ پیکر وی را با هواپیما از مصر به اهواز آوردند و به وسیله همان راه آهنی که خودش بنا کرده بود از اهواز به تهران منتقل نمودند و با احترامات شایان توجهی در آرامگاه اش در شهر ری به خاک سپردند. درآستانه شورش سال ۵۷ جسد ایشان به همراه جسد پسرش علی رضاپهلوی به مسجدالرفاعی مصر منتقل شد.





آرزوهای بزرگ رضا شاه بزرگ


سفرنامه رضاشاه به خوزستان و مازندران

فرج الله بهرامی
نشر مجله تلاش آلمان سپتامبر ۲۰۰۴


این تنها کتابی است که بر سر نوشتن درباره آن به شدت احساس درماندگی می کنم. از کجای این کتاب بگویم؟ چگونه می توان در یک ستون محدود از آرزوها و اعمال شخصی سخن گفت که چپها و مذهبیون و به اصطلاح ملیون همگی هم صدا با روح الله خمینی همواره وی را «قلدر» و «بی سواد» نامیده اند؟
جز آنکه توصیه کنم: بخوانید! بخوانید تا دریابید ایران در هشتاد سال پیش چگونه بود!
بخوانید تا دریابید کسانی که چند سال پیش جسارت کرده و خمینی مؤسس حکومت مطلقه ولایت فقیه را «بنیانگزار ایران نوین» نامیدند، چگونه قصد داشتند خرمهره ای را به ایرانیان قالب کنند!

مذهبی ها! این صفحات تاریخ را بخوانید تا دریابید رهبران شما چه اندازه در راه پیشرفت و سربلندی ایران خیانت کرده اند!
چپها و راستها! تاریخ معاصر وطن خود را آنگونه که هست بخوانید بدون آنکه آن را به سود سیاست و ایدئولوژی خود تحریف کنید.


اگرچه به قول پیش گفتار کتاب، رضا شاه «خود را دگرگون کرده بود و کشور را نیز سراپا دگرگون کرد اما آن گام اضافی را نتوانست رو به بزرگی بردارد. در تحلیل آخر، سنگینی واپسماندگی مادی و فرهنگی جامعه تازه بیدار شده از خواب سده ها بر او نیز افتاد و بدتر از همه توفان جنگ جهانی دوم ناگاه و نا آگاه در خودش پیچاند. سرنوشت تاریخی او از یک جنگ جهانی به جنگی دیگر ورق خورد. ولی با همه کاستیها و پایان غم انگیزش، چند رهبر سیاسی و چند کشور دیگر توانسته بودند در آن فاصله از چنان کارهای نمایان برآیند؟»

نویسنده این پیش گفتار، داریوش همایون نظریه پرداز برجسته در طیف راست دموکرات و آزادیخواه ایران است. سفرنامه خوزستان مربوط به سرکوب فتنه شیخ خزعل در خوزستان و در سال ۱۳۰۳ خورشیدی برابر با ۱۹۲۴ نوشته شده است. آن زمان «رضا» هنوز به پادشاهی نرسیده بود و در مقام رییس الوزرا، وزیر جنگ و فرمانده کل قوا خدمت نموده و امضا می کرد: «رییس الوزرا رضا». سفرنامه مازندران دو سال بعد در سال ۱۳۰۵ یک سال پس از پادشاهی رضا شاه نوشته شد. اولی درباره آشوب و فتنه دولت فخیمه انگلیس و نوکر سرسپرده اش شیخ خزعل است و دومی درباره خرابیهای اجتماعی و اقتصادی و آرزوهای بزرگ رضا شاه.

در پیش گفتار می خوانیم: «دو سفرنامه رضا شاه سخنان اوست به خامه فرج الله بهرامی دبیر اعظم و رییس دفتر سردار سپه». نثر شیرین فرج الله خان بهرامی همراه با اسناد ارزنده ای از توطئه انگلیس و دربار قاجار و شیخ خزعل این دو سفرنامه را منحصر بفرد می کند. چند عکس نیز زینت بخش کتاب است. ارزش دیگر این کتاب اطلاعات بوم شناسی آنست.

رضا شاه که به گوشه و کنار ایران سفر کرده و از نزدیک با زندگی مردم ایران آشنایی داشت، با قلم بهرامی این کتاب را از اطلاعات تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی این دو منطقه سرشار می کند.

داریوش همایون می نویسد: «این دو سفرنامه در همان زمانها انتشار محدودی یافت و نایاب بود. تا در اواخر پادشاهی محمد رضا شاه به مناسبت «آیین بزرگداشت پادشاهی پهلوی» (۱۳۵۴) از سوی مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی... بار دیگر منتشر شدند و اکنون به همت «تلاش» در دسترس گروههای بزرگتری قرار می گیرند».
همایون در جای دیگری می نویسد: «سده بیستم ایران را بیست ساله رضا شاه ساخت نه دو سه ساله ملی کردن نفت مصدق یا بیست و پنج ساله انقلاب و حکومت اسلامی خمینی... تا دهه ها چه آسان می شد درآوردن خوزستان ایران را از چنگال بریتانیا فراموش کرد و ملی کردن نفت همان استان را بزرگترین رویداد تاریخ ایران جلوه داد. کسی را که تأسیسات نفتی ایران را از گروهی مأمور انگلیسی تحویل گرفت سرباز فداکار نامید و سربازی را که خوزستان را پس گرفته و شیخ خزعل را دستگیر کرده بود به هر اتهامی بدنام کرد».


برگرفته از:
الف.ب-ژورنالیست






اقامتگاه رضا شاه بزرگ در جزیره موریس



آرامگاه رضاشاه بزرگ - شهر ری

شهر ری - آرامگاه رضاشاه بزرگ




خاطرات آیت الله خلخالی، جلاد جمهوری اسلامی، عامل تخریب مقبره رضاشاه بزرگ


ما به دفتر امام رفتیم و طبق معمول، از هر دری سخن به میان آمد و گفته شد: زمان آن فرا رسیده است که مقبره پهلوی خراب شود. این ایام مصادف بود با ورود مجدد شاه به مصر، سادات با پناه دادن شاه، می خواست او را در بازگشت به ایران کمک کند ؛ ولی ما می خواستیم به او نشان دهیم که دیگر در ایران هیچ گونه ریشه و پایه و خانه ای ندارد.

ما آن روز به سپاه رفتیم و فرزند رشید اسلام، آقای عباس دوزدوزانی ، سرپرست سپاه، امکانات لازم را در اختیار ما گذاشت. ما در حدود دویست نفر ، با هم جمع شدیم و با بیل و کلنگ ، به طرف حضرت عبدالعظیم به راه افتادیم .من در صحن مطهر حضرت عبدالعظیم برای مردم سخنرانی پرشوری کردم و گفتم: دوره قرار گرفتن بناهای زشت و زیبا در کنار هم، پس از انقلاب اسلامی به پایان رسیده و مردم مسلمان ایران نمی توانند در کنار مزار شهیدان به خون خفته و چهره های درخشان اسلام ، مقبره جنایتکارانی مانند رضا خان و ناصر الدین خان و ... را تحمل نمایند. باید به هر وسیله که شده، مقبره های سردمدارن کفر و الحاد تخریب شود.

با صدور فرمان حرکت بسوی مقبره پهلوی، مردم! بسیج شدند. آنها در همان دقایق اول خیلی تلاش کردند، ولی در عمل مشاهده شد که مقبره به قدری محکم ساخته شده که بیل و کلنگ بر آن کارگر نیست. البته مواد منفجره و سایر لوازم را هم تهیه کرده وبودیم. از طرف ساختمان رادیو و تلویزیون هم آمده بودند تا فیلمبرداری کنند. یکی سنگ ها را می شکست، دیگری پله ها را می کند و سومی به در و پنجره حمله می کرد. سر انجام کار به گریدر و بلدوزر هم کشید.

ساعت ، حدود 4:30 بعد از ظهر بود که از طرف بنی صدر پیام آوردند، مبنی بر اینکه از تخریب مقبره دست بردارید. من اعتنا نکردم، ولی کم کم کار جدی شد و جناب میر سلیم، سرپرست وزارت کشور نامه ای رسمی مرقوم و اعلام نمود که دستور از طرف شورای انقلاب و شخص آقای بنی صدر است و شما باید به هر نحو که شده دست از تخریب بردارید وگرنه مجبوریم طبق مقررات با شما عمل کنیم، یعنی شما را توقیف کنیم. من دیگر دیدم جای تامل نیست لذا گفتم که: به آقای بنی صدر بگویید، هرچه می خواهد طبق مقررات انجام دهد و ما هم اینجا هستیم و تا مقبره را با خاک یکسان نکنیم از اینجا خارج نخواهیم شد.

ما از فردای آن روز با توجه به اتفاقاتی که افتاده بود و مقالات درج شده در روزنامه ها، باز به کار خود مشغول شدیم مردمی که به زیارت حضرت عبدالعظیم می آمدند، با شعارهای خود ما را تایید می کردند. تعداد بی شماری از مردم تهران برای کمک آمده بودند وفریاد می زدند: مقبره هرچه زودتر باید تخریب شود.

شاید شما ندانید که این مقبره را تا چه حد محکم ساخته بودند. ما آن را مثقال مثقال می کندیم و بلدوزر و گریدر و وسایل عادی، بدان کارگر نبود. سرانجام، ما مجبور شدیم که با دینامیت ، مقبره را به تدریج خراب کنیم . هر روز مهندسین و کارشناسان تخریب از کارخانه سیمان ری می آمدند و چه بگویم، بیست روز طول کشید تا آن دکور شیطانی فرو ریخت و به طور کامل تخریب شد.

بعد از تخریب صدای شادی از مردم بلند شد و شور و شعف به قدری بود که غیر قابل وصف است. ما در جواب آقای بنی صدر در روزنامه ها نوشتیم که این خودکامگی نیست، بلکه تبعیت از آرای ملت است.بعدا هم امام امت در بیانات خود، تخریب مقبره را تایید کرد و فرمود: کار آقای خلخالی درست است.

ما نه تنها مقبره رضا خان را با خاک یکسان کردیم، بلکه قبر علیرضا پهلوی و فضل الله خان زاهدی و منصور و دیگر سردمداران فساد را نیز نابود کردیم. همچنین دستور دادیم که سنگ قبر ناصرادلین شاه را بکنند، اما [هر چه مقبره رضا خان را بیشتر می کندیم، حتی اثری از استخوانهای او هم بدست نیامد. بعدا معلوم شد که شاه هنگام فرار، استخوان های پدرش را برداشته و با خود به قاهره برده است و حالا در یک جای امن نگهداری می شود.

خاطرات آیت الله خلخالی، صادق خلخالی گیوی، نشر سایه، چاپ هشتم، ۱۳۸۳، ج۱، ص۳۴۲











نقل مطالب تنها با لینک مستقیم و ذكر نام و آدرس پرشین خاک، بلامانع میباشد به سایت پرشین خاک خوش آمدید - شاد و بهروز باشید