KhAk's Design - Persian Art


به یزدان که گر ما خرد داشتیم             کجا این سر انجام بد داشتیم


اعلیحضرت همایونی محمد رضا شاه پهلوي






نگاهی کوتاه به زندگینامه محمد رضا شاه پهلوي


محمد رضا شاه پهلوی (۴ آبان ۱۲۹۸ تهران - ۵ مرداد ۱۳۵۹ قاهره) آخرین پادشاه ایران که در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷ به دلیل گسترش تظاهرات! مردم و اینکه در مقابل این جریان دو راه بیشتر نداشت: سرکوب و کشتار مردم و یا آنکه خروج از ایران، بنابراین ایران را ترک کرد.
بدین ترتیب عظمت دو هزارو پانصد سال شاهنشاهی، که بر صحیفه تاریخ جهان با افتخار ثبت گردیده، با خروج محمد رضا شاه پهلوی از کشور به پایان رسید.

محمد رضا در خانه پدر واقع در محله سنگلج تهران چشم به جهان گشود. پدر او رضاخان میرپنج سوادکوهی «رضا شاه كبير» و مادرش (نیمتاج) تاج‌الملوک آیرملو «ملکهٔ مادر» بود.
وی در کتاب ماموریت برای وطنم مینویسد: درچهارم آبان ماه ۱۲۹۸ در خانه کوچک و ساده ای در یکی از محلات قدیم تهران چشم به دنیا گشودم.



وی پس از آنکه در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ سلطنت ایران‌ به‌ اعلیحضرت‌ رضا شاه کبیر واگذار شد، در سن ۶ سالگی به ولیعهدی ایران منصوب و تحصیل را در مدرسه نظام آغاز کرد. در ۱۲ سالگی برای ادامه تحصیل به سوئیس رفته و در سوئیس در مدارس "اکل نوول دوشی" و انستیتو لو روزه نزدیک شهر لوزان در سوئیس تحصیل کرد. ولیعهد در ۱۷ سالگی پس از پایان دوران دبیرستان به ایران بازگشته و به دانشگاه افسری رفت و در خرداد ۱۳۱۸ با کسب رتبه اول و درجه ستوان دومی فارغ التحصیل شد.


در سال ۱۳۱۸ با فوزیه خواهر ملک فاروق پادشاه مصر ازدواج کرد که به جدایی انجامید. ثبت رسمی طلاق در مصر به سال ۱۹۴۵ و در ایران به سال ۱۹۴۸ انجام شد. شاهدخت شَهناز پَهلَوی (۵ آبان ۱۳۱۹ برابر ۲۷ اکتبر ۱۹۴۰) تنها فرزند محمدرضا شاه پهلوی و ملکه فوزیه بود.




در سال ۱۳۲۹ شاه با همسر دوم خود ثریا اسفندیاری ازدواج کرد. که مراسم ازدواج در نهایت سادگی در ۲۳ بهمن برگزار شد. و سرانجام پس از ۷ سال به دلیل نازا بودنِ ملکه ثریا، در ۲۴ اسفند ۱۳۳۶ به جدایی انجامیده، از طریق مجلس شورای ملی اعلام گردید.
«ثریا اسفندیاری بختیاری، کتاب "کاخ تنهایی و خاطرات ثریا»


در ۲۹ آذر ۱۳۳۸ محمدرضا پهلوی با علیاحضرت شهبانو فرح ازدواج کرد که ثمره آن شاهزاده رضا پهلوی (۹ آبان ۱۳۳۹)، شاهدخت فرحناز پهلوی (۵ اسفند ۱۳۴۲)، شاهزاده علیرضا پهلوی (۸ ارديبهشت - ۲۷ آوریل ۱۹۶۶) و شاهدخت لیلا پهلوی (تولد: ۷ فروردین ۱۳۴۹ - درگذشت: ۲۰ خرداد ۱۳۸۰) بود.






محمدرضا شاه پهلوی پس از انقلاب اسلامی بهمن ۱۳۵۷ ،مدتی در مراکش، باهاما، مکزیک و مصر به سر برد و عاقبت در ساعت ۹ صبح روز ۵ مرداد ۱۳۵۹ در بیمارستان المعادی قاهره بر اثر پیشرفت سرطان خون و کبد بدورد حیات گفت. ایشان در مسجد رفاعی در کنار پدر و برادر به خاک سپرده شد.






تحلیلی کوتاه از مو قعیت سیاسی واجتماعی ایران آن دوران


دولت های انگلستان و شوروی که با روند رژیم مشروطه و پادشاهی در ایران مخالفت داشتند، برای اجرا مطامع سیاسی و حفظ منافع مالی خود، حفظ شبکه ارتباطات که بتوانند تسلیحات لازم را به شوروی برسانند، هرگز با پادشاهی محمد رضاشاه موافقت نداشتند وکوشش داشتند تا بتوانند مانع از انجام سوگند پادشاهی وادامه رژیم مشروطه سلطنتی بشوند و رژیم ایران را به نوعی جمهوری دلخواه خود تبدیل کنند.
به همین سبب پس از استعفای رضاشاه فورا دست بکار شدند وبا محمدعلی فروغی به مذاکره و گفتگو نشستند تا شاید فروغی را آماده نمایند که رژیم را فرو بریزد و جمهوری اعلام نماید. ولی محمدعلی فروغی، که مرد عاقلی بود وبعلاوه اعتقادی به جمهوری نداشت زیر بار نرفته و استعفا داد. ساعد مراغه ای هم که مرد وطن پرستی بود و آن زمان در کاخ کرملین بود، حاضر نشد که خود را کاندیدای ریاست جمهوری نماید.

سرانجام در ۲۶ شهریور ۱۳۲۰ یک روز پس از استعفای رضاشاه کبیر از مقام سلطنت، ولیعهد ایران محمدرضا پهلوی بدون حضور کلیه نمایندگان خارجی وسفرا و وزراء مختار در مقابل مجلس سوگند پادشاهی یاد نمود.
و دقیقا در همان ساعات نیروهای مسلح شوروی وانگلیس از دروازه های تهران گذشتند و پایتخت ایران را اشغال کردند.
متفقین اختیار امور همه جا و همه چیز را فراگرفتند و برای مقابله با آلمان ها در جنگ دوم جهانی به خدمت خود درآوردند. تمام ذخائر خواربار و آرد وگند م وسیلوی ایرا ن، بنادرجنوب وشمال ایران، خطوط مواصلاتی وارتباطات وتلگراف و تلفن، رادیو، راه آهن ایران، اتومبیل ها، کامیون ها، و اتوبوس ها و ...
اغلب دکان های نانوائی تعطیل بود و کشور دچار قحطی شده بود. ارتش و ژاندارمری، روز ۲5 شهریور ناگهان منحل گردیده و سربازانش مرخص شدند و تسلیحات آنها و شهربانی توسط ارتش متفقین یک جا ضبط شد. ماموران انتظامی و دولت در حفظ انتظامات فلج شده بودند. و مردم امنیت نداشتند. اغلب وزرا مقام خودرا به یکی از جناح بندی های مجلس ویا قدرت های خارجی مدیون بودند.
خلاصه اینکه در ظرف یک شبانه روز کشور ویران گردید و هرج ومرج همه جا را فراگرفت. عده ای هم از این وضعیت سوء استفاده نموده به دزدی وغارت وقتل و تجاوز به حریم مردم روی آوردند که بکلی نظم پایتخت در هم ریخت

در کتاب سلسله پهلوی به روایت تاریخ کمبریج آمده است:
در سال ۱۳۲۰ شمسی (۱۹۴۱ میلادی) واقعیت این بود که ایران در اشغال نیروهای شوروی و انگلیس قرار داشت. (بعد هم ارتش امریکا به آنها اضافه شد). وآنها بر تمام امور کشور تسلط پیداکرده بودند . تمام دلمشغولی آنها هم حفظ شبکه ارتباطات بود که بتوانند تسلیحات لازم را به شوروی برسانند و کوشش داشتند که جریان نفت ایران دوچار وقفه نشود تا کشتی ها و هواپیماهای متفقین قادر باشند مقابل آلمان و هم پیمان هایش بایستند، بدین سبب مسئله رژیم ایران و چگونگی سلطنت محمد رضاشاه برایشان اهمیت خاصی نداشت. آنها تمام جهد خود را در راه حفظ منافع استراتژیک خود بکار میبردند. و در حقیقت در آن روزهای بحرانی سرنوشت کشور بلازده ایران مانند اواخر دوران قاجارها دومرتبه بدست سفرای دو کشور شوروی وانگلستان افتاده بود.

از ایرانی هایی که به خدمت متفقین در آمدند، یک گروه درخطه شمال وشرق ایران زندگی میکردند که در استخدام قوای شوروی بودند که بعدها بمحض پایان گرفتن جنگ دوم جهانی، با بوجود آوردن دولت های مصنوعی در قسمتی از کردستان وآذربایجان شروع به تجزیه عملی کشور نمودند. از طرفی نیز تشکیلاتی بابودجه عظیم شوروی ها بوجود آمد که توانست با تبلیغات فریبنده و وعده برادری وبرابری، نیرویی عظیم و حتی بسیاری از آزادیخواهان و دلسوختگان را بخود جلب نمایند و موجبات یک تفرقه بزرگ را در جامعهً بسته ای که زیر چکمه بیگانه بود، بوجود بیاورد و سال ها هم آز آن بسود بیگانه بهره برداری نماید. یک گروه هم که در جنوب و غرب ایران زندگی میکردند، به استخدام انگلیس در آمدند و دولت انگلستان هم در کمال وقاهت منابع نفتی کشور را در اختیارخود گرفت و هرطور میخواست از آن بهره برداری مینمود.
در این میان نمایندگان مجلس ۱۲، ۱۳ از همان روزی که رضاشاه استعفاکرد، برای قدرت طلبی فردی و حفظ قدرت خود به طرفداران (انگلیس، آمریکا، شوروی) تقسیم شدند و وبه جناح های (محافظه کار، لیبرال، تندرو) بدل گردیدند.
زمین داران بزرگ که قدرتشان در دوران رضاشاه محدود شده بو،د در مقابل سیستم دولتی ایستاده واز پرداخت مالیات های حقه سرباز زدند.
بقایای قاجارها و فرزندان ملاکین بزرگ، مناصب دولتی را اشغال کردند و یا نمایندگی مجلس شورای ملی را بخود اختصاص دادند و در راه حفظ منا فع سرمایه داران وملاکین مانع ازهر گونه پیشرفتی میشدند.
هیچ رئیس الوزرائی قادر به تشکیل یک کابینه نبود مگر رضایت آن سه قدرت را پشت سر داشته باشد. و اغلب وزرا هم که مقام خود را به یکی از جناح بندی های مجلس و یا قدرت های خارجی مدیون بودند.
مطبوعات آنزمان هم که اکثریت آنها به قدرت های خارجی وابسته بوده و هزینه انتشار را از منابع چپ و یا راست دریافت میکردند، تحت عنوان آزادی و دموکراسی، شروع به چاپ فحش نامه و به لجن کشیدن مقامات کرده و ایجاد هرج و مرج بیشتر میکردند.


... در چنین شرایط بحرانی که کشور بکلی منقلب و براستی دچار هرج و مرج بود، جوان ۲۲ ساله ای پا به عرصه سیاسی و اجتماعی ایران نهاده و سوگند پادشاهی (۲۶ شهریور ۱۳۲۰) یاد کرد و جای پدر را گرفت.





گوشه ای از خدمات محمد رضا شاه پهلوی









برشماری تمامی خدمات شاهنشاه به ایران و ایرانیان در اینجا ممکن نمیباشد، از این رو، در زیر تنها اشاره کوچکی به خدمات آن بزرگمرد از کتاب خود ایشان می کنیم تا همگان بدان پی ببرند که این شخصیت برجسته که بود.

ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺗﺎرﻳﺦ ﻧﻮﺷﺘﻪ اﻋﻠﻴﺤﻀﺮت ﻣﺤﻤﺪرﺿﺎ ﺷﺎﻩ ﭘﻬﻠﻮﯼ - بخش سوم: انقلاب سفيد


ارکان انقلاب سفيد:

بايد به خاطر داشت که تا تحولات ١٩۶٠ من به جز فرماندهی کل قوا قدرت قانونی ديگری نداشتم. به محض اينکه قدرت انحلال پارلمان را به دست آوردم يعنی پس از سقوط مصدق می توانستم مراقب باشم که دولتهای جديد و ميهن پرستی سر کار بيايند.

تا ١٩۵٣ دوازده سال می گذشت که برای بقای ايران جنگيده بودم. در سرتاسر اين مدت همواره تنها به يک هدف فکر می کردم و آن هدف اين بود که ايران را به ملتی متجدد مبدل سازم و نخست رفاه مادی ملتمان را به صورتی فراهم اورم که روی کره خاکی شايسته داشتن آن می باشند و در همان حال، آرمان های اخلاقی و روحی انان را تقويت و حفاظت کنم.

در سال ١٩۴٣ با وجود جنگ جهانی که در جريان بود و با وجود مشکلات دردناکی که بر من هجوم آورده بود تاکيد کردم با توجه به موجبات واقعی و ريشه های بدبختی های عميقمان بايد به اين پنج هدف برسيم:

* نان براي همه
* مسکن براي همه
* پوشاک براي همه
* بهداشت براي همه
* آموزش و پرورش براي همه

با تعقيب ۵ هدف فوق رفته رفته برنامه کامل تر و پر محتوی تری را طراحی کردم و در عين حال ضرروی ترين نيازها و و اقعی ترين امکاناتمان را در نظر گرفتم. به اين ترتيب بود که نوزده اصل انقلاب سفيد يکی پس از ديگری شکل گرفتند.

می دانيم که چرا نخستين برنامه هفت ساله ما که می بايست بين سالهای ١٩۴٩ تا ١٩۵۶ عملی گردد فروپاشيد. ايران برای مصدق ويرانگر بهای گزافی پرداخت کرد. دومين برنامه هفت ساله که در سال ١٩۵۴ آغاز شد حاوی بخشی از برنامه اول بود و هزينه آن در حدود ٧٠ ميليارد ريال ( اندکی کمتر از يک ميليار دلار) برآورد شده بود. در اصل برنامه دوم نيز می بايست از درآمد نفت تامين مالی بشود و لذا می بايست از منابع نفت و گازمان به نحو صحيحی بهره برداری کنيم و ميان درآمد و هزينه تعادل برقرار شود. با وقوف بر اين نکته برای تحقق برنامه به مدرنيزه کردن زير بنای کشاورزی اولويت داده بودم. به همين جهت ايجادسدها و نيروگاه های هيدروالکتريک و شبکه کاملی از کانال های آب رسانی و کارخانه های توليد کود شيميايی در اولويت قرار گرفتند. طول خط آهن ما تا سال ١٩۶۵ سه برابر شد در همان سال ما ۵٠٠٠ کيلومتر راهآسفالته و ٣٠٠٠٠ کيلومتر جاده های درجه دو داشتيم. به علاوه اينها، ٢۴٠٠ کيلومتر از خطوط لوله سراسری ايران نيز مورد بهره برداری قرار گرفت. می شد گفت که ايران به يک کارگاه بزرگ ساختمانی تبديل شده بود. در همان سال نه تنها ديگر کسری تراز پرداخت نداشتيم بلکه برای نخستين بار در تاريخ ايران جديد مازاد مثبتی هم در آن ديده می شد. ارزش صادرات مان ۴ ميليارد ريال بيش از وارداتمان بود.

اصلاحات ساختاری:

در ٩ ژانويه ١٩۶٣ در برابر اولين کنگره تعاونی های کشاورزی که در تهران تشکيل شد نخستين شش اصل لازم برای انقلاب را ارائه نمودم:

* اصلاحات ارضي؛ تقسيم زمين ميان کساني که در آن کار مي‏کنند.
* ملي کردن جنگلها و مراتع
* تبديل کارخانه‏هاي دولتي به شرکتهاي سهامي و فروش سهام آنها به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضي
* مشارکت کارگران در سود کارخانه‏ها
* اصلاح قانون انتخابات؛ مشارکت همگاني و به خصوص زنان در انتخابات.
* ايجاد سپاه دانش از سربازان وظيفه فارغ التحصيل تا در روستاها به تدريس بپردازند.

اين برنامه در اصل برنامه ای عملی بود و در پاسخ به نيازمندی های ما و متناسب با ذهنيت و سنت هايمان و بر اساس اهميت طراحی شده بود. اين شش نکته يا اصل با سيزده اصل ديگر که نخست بر اساس امکاناتمان و سپس در پاسخ به نيازهای تازه ای که از اين رهگذر پيدا شده بود کامل گرديد:

* با ايجاد سپاه بهداشت در ٢١ ژانويه ١٩۶۴ ٍ دانشجويان فارغ التحصيل پزشکی و دندان پزشکی مشمول خدمت وظيفه و پرستاران و غيره به رايگان به خدمت و آموزش در روستاها می پرداختند.
* با ايجاد سپاه ترويج و آبادانی در ٢٣ سپتامبر ١٩۶۴ ٍ مشمولان وظيفه برای مدرنيزه کردن کشاورزی در روستاها و شهرها به خدمت می پرداختند.

اعضای اين سه سپاه مشترکاًًًً به سپاهيان انقلاب مشهور شدند.


دیگر اقدامات عبارت بودنداز:

* تاسيس دادگاه های روستايی مشهور به خانه های انصاف
* ملی شدن آب ها
* نوسازی و عمران شهری با همکاری سپاه ترويج آبادانی
* انقلاب اداری و آموزشی

در ١٩٧۵ اين اصول اضافه شد:

* فروش تا حداکثر ۴٩ درصد سهام کارخانه های بزرگ به کارگران. سهام اين کارخانه ها را کارگران با استفاده از اوراق قرضه دولتی که به آنان داده می شد خريداری می کردند و از محل درآمد کارخانه اين وام را می پرداختند.
* حمايت از مصرف کننده. مبارزه با تورم و گرانفروشی از طريق کنترل قيمت ها.
* آموزش و پرورش رايگان و اجباری هشت ساله و ادامه آن مشروط به اينکه فارغ التحصيلان مازاد اين هشت سال را که در دبيرستان و دانشگاه ها تحصيل کرده اند به کشور خدمت کنند.
* تغذيه رايگان برای مادران نيازمند و نوزادان تا سن دو سالگی.
* شمول تامين اجتماعی و مستمری دوران پيری به همه ايرانيان.

و سرانجام در سال ١٩٧٧ دو اصل جديد ديگر هم به کار گرفته شد:

* مبارزه با معاملات سوداگرانه ارضی و اموال غيرمنقول. اين اصل به منظور جلوگيری از افزايش بی رويه قيمت زمين
* مبارزه با فساد و رشوه خواری.




مفهوم واهداف يک انقلاب واقعی چیست


سر آنتونی پارسنز «Sir Anthony Parsons, 1984, The pride and the fall»، سفير کبير فقيد انگلستان، که نقشی اساسی در وا داشتن شاه به خروج از ايران ايفاکرد، در کتابی بنام "غرور و سقوط" که بعد از مرگ محمد رضا شاه در سال ۱۹۸۴ در لندن منتشر کرده است، می نويسد:

« در تمام کتاب خودم، در اشاره به حوادث سال ۱۹۷۹ ايران اصطلاح انقلاب را به کار بردم، زيرا وسعت آن زلزله سياسی که در آنزمان در اين کشور روی داد کمتر از انقلاب فرانسه و انقلاب روسيه نبود. و با وجود اين، با ارزيابی عميق تری در اينباره، ميتوانم صريحا اظهار عقيده کنم که از چهار قرن پيش تا به امروز تنها يک انقلاب واقعی در ايران صورت گرفته است، و آن انقلابی است که به دست رضا شاه پهلوی آغاز شد و بدست محمد رضا شاه ادامه يافت.
زيرا در تعبير من مفهوم يک انقلاب از ميان بردن يک نظم کهنه اجتماعی و برقراری يک نظم تازه و کاملا مخالف با نطام کهنه شده پيشين است، و اين درست همان کاری است که به دست رضا شاه انجام گرفت.
در اجرای اين انقلاب، بافت سياسی کهنه ايران تغيير يافت. ارتشی مدرن با معيار های امروزی بوجود آمد که عنصر اصلی استقرار امنيت و استحکام سازمان های کشوری بود. قدرت ارتجاعی طبقه روحانيون تضعيف شد و يک دولت مرکزی نيرومند با سازمان های حکومتی دنيای نو بوجود آمد. و مهمتر از همه قدم های نخستين به جانب تبدليل سيستم قرون وسطائی اقتصاد بازار به يک سيستم اقتصاد مدرن صنعتی برداشته شد. اين تحول بخصوص در دوران فرزند او، محمد رضا شاه، در ابعادی بسيار وسيع تر و با شتابی بسيار بيشتر ادامه يافت، بطوری که ايران از صورت يک کشور عقب مانده کشاورزی بصورت کشوری با اقتصاد نيرومند و با سرويس های مصرفی و صنايع بنيادی پيشرفته و در عين حال برخوردار از آموزش عمومی و خدمات فراگير بهداشتی در آمد.»


باید توجه داشت که این نوشته از زبان کسی است که سالها سفير تام الاختيار کشوری بود که میتوان آن را در پشت تمامی توطئه ها و دسيسه های مذهبی خاور ميانه و بخصوص ايران دید و منطقاًًًً توقع شنيدن آن از جانب چنين کسی نیست.
حال بر اساس این نوشتار، آیا آنچه در سال ۱۳۵۷ در ايران انجام گرفت يک انقلاب بوده یا يک ضد انقلاب؟
برای بازگرداندن ساختار قرون وسطائی پيش از رضا شاه به ایران، به نفع بيگانگان بخصوص انگلستان، کشور های استعمار گر دست به دست هم دادند، و بازيگران اين تئاتر سياسی قرن، ملايان و مذهبيون و به اصطلاح روشنفکران ما بودند.





آرزوهای محمد رضا شاه پهلوی


آرزوی من این بود که آینده ملت ایران افتخار آمیز، سعادتمند وپر رونق باشد. آینده ای فراخور تاریخ چند هزارساله کشورم که همواره یکی از سازندگان اصلی تمدن جهانی بوده است.
آرزو داشتم که در آستانه هزاره سوم، ایران کاملا «نوسازی شده» اقتصادش پر رونق،جامعه اش متحول وپیشروباشد. مردمش از یک سطح آموزش مترقی برخوردار باشند ونظام سیاسی اش حکومت بر قوام مردم یعنی بر یک دموکراسی واقعی استوار باشد.
آرزو داشتم که نسلهای آینده ملتم، با سربلندی و غرور ، مقام والائی را که شایسته آنان است در خانواده بزرگ انسانی بدست آورند ونقش و مسئولیت خودرا در جهان ایفاکنند.
امیدوار بودم سیاهی های قرون وسطائی را که پنجاه سال پیش ایران از آنها نجات یافته بود برای همیشه از میهنم دور کنم وحکومت روشنائی وروشن بینی را که چکیده تمدن وفرهنگ ایرانی است برای همیشه پابرجا سازم.
در تمام مدت پادشاهی ام، من فقط به خاطر این آرمان بزرگ زیستم و کوشیدم، آرمانی که در شرف تحقق یافتن بود. برای رسیدن به این آرمان بزرگ به سختی کوشیدم، با دشواریها و موانع بسیار مبارزه کردم با توطئه ها و تحریکات فراوان مواجه شدم، ممکن است من در طی سلطنتم اشتباهاتی مرتکب شده باشم. اما کوششم برای عظمت واعتلای ایران هرگز خطا نبود.

محمد رضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران





مراسم تشییع پیکر شاهنشاه ۵ مرداد ۱۳۵۹ ، وصیت نامه شاهنشاه از زبان علیاحضرت شهبانو فرح
و نطق تاریخی شاهزاده رضا پهلوی در ۹ مرداد ۱۳۵۹

قسمت اول
قسمت دوم


وصیت نامه شاهنشاه آریامهر از زبان علیاحضرت شهبانو فرح









نقل مطالب تنها با لینک مستقیم و ذكر نام و آدرس پرشین خاک، بلامانع میباشد به سایت پرشین خاک خوش آمدید - شاد و بهروز باشید