|
اسپهبد بهرام مهران معروف به بهرام چوبین |
اسپهبد «بهرام مهران» که به علت بلندی قد و عضلانی بودن اندام به «چوبین» (مانند چوب) معروف شده بود، از قهرمانان ملی ایران در دوران ساسانیان به شمار می رود و از میهندوستان بنام ایرانی است که وفاداری خود را به اثبات رسانده است. او در ری به دنیا آمده و از خانواده اشرافی و اشکانی مهران، که بهترین افسران ارتش ایران در دوران ساسانیان، از همین خاندان برخاسته اند، بود.
از بهرام چوبین در تاریخ نظامی جهان، به عنوان یک نابغه رزم نام برده اند.
برخی از تاریخ نگاران بر این باورند که دودمان «سامانیان» که باعث احیای فرهنگ و زبان فارسی شد از نسل بهرام چوبین هستند.
در آن زمان، ایران به چهار ابر استان تقسیم شده بود كه هرکدام را چارک نوشته اند. و بهرام از سوی شاهنشاه ایران، «خسرو هرمز»، فرمانروای چارك شمال باختری بود (یك چهارم قلمرو ایران، از ری تا مرز شمالی گرجستان و داغستان کنونی شامل ارمنستان، آذرپایگان و کردستان).
ابتکار و ساختِ جنگ افزاری تازه
بهرام چوبین هنگام بازدید از محل فوران نفت خام در ناحیه بادکوب (باکو) در ساحل جنوبی غربی دریای مازندران و آگاهی از قدرت اشتعال این ماده، تصمیم گرفت که از آن نوعی سلاح تعرضی ساخته شود و این کار به مهندسان ارتش واگذار شد.
ظرف مدتی کوتاهتر از یک سال، پیکانی ساخته شد که بی شباهت به راکت های امروز نبود و این پیکان حامل گوی دوکی شکل آغشته به نفت خام بود که از روی تخته ای که بر پشت قاطر قرارداشت با كشیدن زه پرتاب می شد. طرز پرتاب آن بی شباهت به کمان نبود.
دستگاه از یک زه (روده خشك شده) و چوب گز (نوعی درخت مناطق خشک) ساخته شده بود که آن را بر تخته سوار می كردند و دارای یک ضامن بود و پنج مردخدمه آن را تشکیل می دادند که دو نفر از آنان کمانکش بودند، نفر سوم نشانه گیری می کرد و فرمانده این آتشبار بود، مرد چهارم مامور شعله ورساختن قسمت آغشته به نفت خام (پیکان) بود و مهمات رسانی می کرد و نفر پنجم مواظب قاطر بود و از هر واحد آتشبار، هشت نیزه دار دفاع می کردند.
جنگ با چینیان
۲۸ نوامبر سال ۵۸۸ میلادی، ارتش ایران در جنگ با خاقان «شابه» در بلخ از سلاح تازه ای که در آن نفت خام بکار رفته بود استفاده کرد که در این جنگ فرماندهی ارتش ایران را ژنرال بهرام مهران برعهده داشت.
«هرمز» شاه ساسانی، وقتی شنید كه خاقان شمال غربی چین وارد اراضی ایران در شمالشرقی خراسان (تاجیکستان فعلی و شمال افغانستان) شده، بلخ را مرکز خود قرار داده و عازم تصرف کابل و بادغیس است. ژنرالهای ایران را به تشکیل جلسه ای در شهر تیسفون (مدائن نزدیک بغداد) پایتخت آن زمان ایران فراخواند و تصمیم خود را به اخراج خاقان از ایران به آنان اطلاع داد و خواست که ترتیب کار را بدهند. هرمز گفت که طبق آخرین اطلاعی که به ارتشتاران سالار (ژنرال اول ارتش ایران) رسیده، «خاقان شابه» دارای ۳۰۰ هزار مرد مسلح و چند واحد فیل جنگی است.
ژنرالها پس از تبادل نظر، بهرام چوبین را برای انجام این کار خطیر برگزیدند و او پذیرفت. بهرام از میان ارتش پانصد هزار نفری ایران، ۱۲ هزار مرد جنگدیده، که میهندوستی آنان قبلا به ثبوت رسیده بود را برگزید. وی به هر سرباز سه اسب اختصاص داد و با تدارکات کافی عزم بیرون راندن زردها را از خاک وطن کرد. بهرام به جای انتخاب راه معمولی، از تیسفون به اهواز رفت و سپس از طریق یزد و کویر خود را به خراسان رساند به گونه ای که خاقان متوجه نشده بود.
بهرام که در جنگ اعتقاد به روحیه سرباز بیش از هر ابزار دیگر داشت، هر دو روز یک بار سربازان را جمع می کرد و برای آنان از اهمیت وطندوستی و رسالتی که هر فرد در این زمینه دارد سخن می گفت و آنان را امید ایرانیان می خواند ـ مردمانی که می خواهند آسوده و در آرامش و با فرهنگ خود زیست کنند.
خاقان زمانی از این لشکر کشی آگاه شد که بهرام تنها چهار روز تا بلخ فاصله داشت، و چون شنید كه بهرام با كمتر از ۱۳ هزار نفر آمده است چندان نگران نشد و با تمامی مردان قادر به حمل سلاح خود که مورخان ۱۰۰ تا ۳۰۰ هزار تن گزارش کرده اند به مقابله با بهرام شتافت.
بهرام به واحدهای آتشبار (نفت اندازان) توصیه کرد که حمله را با پرتاب پیکانهای شعله ور آغاز کنند و ادامه دهند تا آرایش سپاهیان خاقان بر هم خورد و قادر به تنظیم آن هم نباشند و به سواران کماندار (اسواران) گفت که همزمان با حمله نفت اندازان، با تیر چشم فیلها را هدف قرار دهند، و در این جریان، خود با دو هزار سوار زبده قرارگاه خاقان را مورد حمله قرار داد.
«شاوه كه در بلندى بر تخت زرین خود نشسته بود مىدید كه جنگ را باخته است. ایرانىها در حالى كه بهرام در رأس آنان قرار داشت، به تاخت نزدیك مىشدند. شاوه شاه از تخت به زیر آمد خواست كه سوار بر اسب عربى شود تا در امان باشد. اما بهرام از دور چشم بر او داشت و پیش از آنكه سوار بر اسب شود، تیرى در چله كمان گذاشت و پرتاب كرد. تیر به شاه تركان خورد و ستون مهرههاى او را درهم شكست و او خونین بر زمین افتاد... و تركان گریختند.»
این جنگ فقط یک روز طول کشید که از شگفتی های تاریخ نظامی جهان است.
چون هرمزد از پیروزى بهرام چوبین خبردار مىشود. «بهرام را تختى سیمین، چكمههاى زراندود و دیگر چیزهاى گرانبها بخشید... و در نامهاى به او دستور داد كه درصدد جنگ با پرموده [= پسر شاوه شاه] برآید و خزانهاى را كه در دست اوست بگیرد و همراه با خزانه شاوه به دربار شاه ارسال دارد.»
بهرام به جنگ پرموده مىرود و ... سرانجام پرموده را در دژى محاصره مىكند و به پرموده پیشنهاد مىكند یكى از دو راه را برگزیند. یا از دژ بیرون آید و با بهرام بجنگد و یا آنكه دژ و خزانه را تسلیم كند تا بهرام براى او از هرمزد امان بگیرد. پرموده تسلیم به شاه ایران را برمىگزیند. بهرام از هرمزد براى پرموده امان مىخواهد. شاه نه تنها به پرموده امان مىدهد بلكه طى نامهاى به بهرام توصیه مىكند:
«با شاهزاده زندانى با احترام تمام رفتار شود و آنچه نیاز دارد در اختیارش گذاشته او را به دربار بفرستید.»
پس از آنکه پرموده به دربار هرمز مىرود. هرمز دستور میدهد تا پرموده در قصرى كه براى او تعیین شده بود، اقامت دهند. قصرى كه در آن هر چه مورد نیاز او بود، از فرش و ظروف و كنیز و غلام و جز آن، در خود داشت ...
پیکار با خسرو پرویز
هنگامی که بهرام سرگرم پس راندن خاقانیان به آن سوی کوههای پامیر و سین کیانگ امروز بود، شنید که در پایتخت، پسر شاه، «خسرو پرویز» بر ضد پدر کودتا کرده است.
وی برق آسا خود را به تیسفون در ساحل دجله رساند. خسرو پرویز فرار و به امپراتور روم پناهنده شد و بهرام تا تعیین شاه بعدی زمام امور را به دست گرفت که پرویز فراری با دریافت کمک از امپراتور وقت روم به جنگ او آمد.
قسمتی از ارتش ایران هم به پرویز پیوستند که بهرام پس از چند زد و خورد مختصر، خروج از صحنه سیاست را بر ادامه برادرکشی و قتل ایرانی به دست ایرانی که امری ناپذیرفتنی بود ترجیح داد و به خراسان بازگشت و تا پایان عمر در همانجا باقی ماند.
از منابع:
کتابخانهً موسسه فرهنگی جام طهور
همچنین بخوانید:
بهرام چوبين، بنیاد فرهنگ ایران