|
فرخی سیستانی، غلامزاده ثروتمند |
ابوالحسن علی بن جولوغ (قولوع) معروف به فرخی سیستانی (متولد پس از سال ۳۷۰ و متوفای ۴۲۹ ه. ق.) شاعر شيرين سخن و بلندآوازه و باريکانديش و سادهگوى اواخر قرن چهارم و اوايل قرن پنجم و
از قصيده سرايان برجستـﮥ شعر فارسي است.
او از غلامان امیرخلف بانو آخرین امیر صفاری بود و به واسطه هوش و زیرکی سرشارش نواختن چنگ را فراگرفت و همراه با آموزش خواندن و نوشتن سرودن شعر را آغاز کرد.
طولی نکشید که علم حساب را در حدی که در آن روزگار برای ثبت درآمد و مخارج یک خانواده لازم بود آموخت. به خاطر این کمالات بود که او در خانه یکی از دهقانان استخدام شد. دهقانان در آن زمان افرادی صاحب مال و زمین بودند که با علم و ادب نیز آشنایی داشتند و به شاعران و نویسندگان توجه و لطف می کردند.
دهقانی که فرخی در خانه او خدمت می کرد در سیستان می زیست. فرخی ازحقوق دریافتی راضی بود تا اینکه زنى خواست از موالى خلف و ازدواج کرد. پس ازآن نامه ای به دهقان نوشت و در آن تقاضای افزایش دستمزد کرد. اما دهقان تقاضای او را نپذیرفت.
نظامی در چهار مقاله خود در صفحه ۳۶ تا ۴۰ آورده است:
« ...او نزد دهقانی کار می کرد هرسال ۲۰۰ کیل پنج منی غله دادی و ۱۰۰ درهم سیم نوحی. او دختری از همین غلامان امیر خلف را به زنی گرفت و مخارج زندگی اش بیش از درآمدش بود. به همین جهت نامه ای به دهقان خود نوشت که: غله مرا ۳۰۰ کیل و و سیم را ۱۵۰ درهم کن تا خرج مرا کفایت کند ولی دهقان نپذیرفت. او برای تهیه هزینه زندگی روی به در بار حاکمان وقت آورد و به امیر ابوالمظفر چغانی والی بلخ از طرف سلطان محمود سبکتکین پیوست و کارش بالا گرفت و در دربار محمود جای گرفت ... »
فرخی، از سر ناچاری شعری در قالب قصیده سرود و آن را «با کاروان حله» نام نهاد؛ و شعر را به عمید اسعد چغانی وزیر امیر صفاری تقدیم کرد.
با کاروان حُلّه برفتم ز سيستان
با حُلّه تنيده ز دل بافته ز جان
خواجه عميد اسعد مردى فاضل بود وشاعردوست، اما هيچ باور نکرد که اين شعر از فرخی باشد و برای امتحان گفت: ”امير به داغگاه است و من مىروم پيش او، قصيدهاى گوى لايق وقت و صفت داغگاه کن تا ترا پيش امير برم“.
معروف است که روز بعد علی بن جولوغ قصیدهای به نام «داغگاه» ساخت و آن را برای امیر صفاری خواند. امیر صفاری، چهل کره اسب را به علی بن جولوغ هدیه کرد و او را از نزدیکان دربارش قرار داد.
چون پرند نيلگون برروى پوشد مرغزار
پرنيان هفت رنگ اندر سر آرد کوهسار
استاد مرحوم بديعالزمان فروزانفر در کتاب سخن و سخنوران آورده است:
”فرخى شاعرى است ظريف طبع و خوش بيان با لهجهٔ نرم و سبک ساده. در سخنپردازى مسلط و در تعبير مقتدر. داراى معانى و عبارات سهل و کلمات خوشآهنگ که بر ظرافت طبع و سماحت خاطر آن بهترين دليل است“.
علی بن جولوغ نیز با تخلص فرخی در دربار صفاریان، چغانیان و غزنویان شعر میگفت. محمود غزنوی او را به ملک الشعرایی دربار منصوب کرد. پس از مرگ محمود در سال ۴۲۱ هجری قمری، فرخی به دربار سلطان مسعود غزنوی روی آورد و تا پایان عمر به ستایش این امیر غزنوی مشغول بود.
روایت شدهاست که فرخی علاوه بر شاعری آوازی خوش داشت و در نواختن بربط مهارت داشت. دیوان شعر فرخی شامل بیش از چند هزار بیت است که در قالبهای قصیده، غزل، قطعه، رباعی، ترکیببند، و ترجیعبند سروده شدهاست.
او از غلامان امیرخلف بانو آخرین امیر صفاری بود و به واسطه هوش و زیرکی سرشارش نواختن چنگ را فراگرفت و همراه با آموزش خواندن و نوشتن سرودن شعر را آغاز کرد.
طولی نکشید که علم حساب را در حدی که در آن روزگار برای ثبت درآمد و مخارج یک خانواده لازم بود آموخت. به خاطر این کمالات بود که او در خانه یکی از دهقانان استخدام شد. دهقانان در آن زمان افرادی صاحب مال و زمین بودند که با علم و ادب نیز آشنایی داشتند و به شاعران و نویسندگان توجه و لطف می کردند.
دهقانی که فرخی در خانه او خدمت می کرد در سیستان می زیست. فرخی ازحقوق دریافتی راضی بود تا اینکه زنى خواست از موالى خلف و ازدواج کرد. پس ازآن نامه ای به دهقان نوشت و در آن تقاضای افزایش دستمزد کرد. اما دهقان تقاضای او را نپذیرفت.
نظامی در چهار مقاله خود در صفحه ۳۶ تا ۴۰ آورده است:
« ...او نزد دهقانی کار می کرد هرسال ۲۰۰ کیل پنج منی غله دادی و ۱۰۰ درهم سیم نوحی. او دختری از همین غلامان امیر خلف را به زنی گرفت و مخارج زندگی اش بیش از درآمدش بود. به همین جهت نامه ای به دهقان خود نوشت که: غله مرا ۳۰۰ کیل و و سیم را ۱۵۰ درهم کن تا خرج مرا کفایت کند ولی دهقان نپذیرفت. او برای تهیه هزینه زندگی روی به در بار حاکمان وقت آورد و به امیر ابوالمظفر چغانی والی بلخ از طرف سلطان محمود سبکتکین پیوست و کارش بالا گرفت و در دربار محمود جای گرفت ... »
فرخی، از سر ناچاری شعری در قالب قصیده سرود و آن را «با کاروان حله» نام نهاد؛ و شعر را به عمید اسعد چغانی وزیر امیر صفاری تقدیم کرد.
با کاروان حُلّه برفتم ز سيستان
با حُلّه تنيده ز دل بافته ز جان
خواجه عميد اسعد مردى فاضل بود وشاعردوست، اما هيچ باور نکرد که اين شعر از فرخی باشد و برای امتحان گفت: ”امير به داغگاه است و من مىروم پيش او، قصيدهاى گوى لايق وقت و صفت داغگاه کن تا ترا پيش امير برم“.
معروف است که روز بعد علی بن جولوغ قصیدهای به نام «داغگاه» ساخت و آن را برای امیر صفاری خواند. امیر صفاری، چهل کره اسب را به علی بن جولوغ هدیه کرد و او را از نزدیکان دربارش قرار داد.
چون پرند نيلگون برروى پوشد مرغزار
پرنيان هفت رنگ اندر سر آرد کوهسار
استاد مرحوم بديعالزمان فروزانفر در کتاب سخن و سخنوران آورده است:
”فرخى شاعرى است ظريف طبع و خوش بيان با لهجهٔ نرم و سبک ساده. در سخنپردازى مسلط و در تعبير مقتدر. داراى معانى و عبارات سهل و کلمات خوشآهنگ که بر ظرافت طبع و سماحت خاطر آن بهترين دليل است“.
علی بن جولوغ نیز با تخلص فرخی در دربار صفاریان، چغانیان و غزنویان شعر میگفت. محمود غزنوی او را به ملک الشعرایی دربار منصوب کرد. پس از مرگ محمود در سال ۴۲۱ هجری قمری، فرخی به دربار سلطان مسعود غزنوی روی آورد و تا پایان عمر به ستایش این امیر غزنوی مشغول بود.
روایت شدهاست که فرخی علاوه بر شاعری آوازی خوش داشت و در نواختن بربط مهارت داشت. دیوان شعر فرخی شامل بیش از چند هزار بیت است که در قالبهای قصیده، غزل، قطعه، رباعی، ترکیببند، و ترجیعبند سروده شدهاست.
از آن جا که بیشتر قصاید فرخی در دربار غزنویان سروده شده است؛ ستایشگری و وصف در آن بسیار زیاد است؛ هر چند در میان شعرهای فرخی اشعاری نیز هستند که نکات آموزنده اخلاقی را در بر دارند. فرخی در سال ۴۲۹ هجری قمری در سنین جوانی در غزنه درگذشت.
دیوان فرخی دارای ۸۸۸۵ بیت شعر است. ۷۲ قصیده دارد که در مدح درباریان و بزرگان حکومت غزنوی است. او از شاعران بزرگ دربار غزنوي است. بخش عمده ی قصايد فرّخي در مدح سلطان محمود و درباريان اوست. سلطان محمود را ۱۲ بار، مسعود بن محمود را سه بار و محمد بن محمود را سیزده بار مدح کرده است. غیر از قصیده ها، ۳۶ رباعی نیز دارد. ابیات پراکنده ای را نیز به او نسبت داده اند.
فرخى مردى عيش طلب بوده و به خوشگذرانى علاقه داشته و جز بر وسايل شادى کمتر به چيز ديگر همت گماشته و با کمال صراحت ميل و رغبت درونى خود را به لذائذ مادى ظاهر کرده و همه کس را با خود همراه و همکار مىانگاشته است با همهٔ اينها از حمايت دين و خلاقيت عرب خوددارى نکرده به بىدينان و قرمطيان و هر که مخالف مذهب و دين باشد بد گفته و به غارت و قتل ايشان تحريص مىکند.
او داراى فکر ساده و طبع دهقانى بوده و با اينکه در آخر صاحب جاه و مقام بلند گرديده و خواستهاى در خور آن بهدست آورده و از محتشمان عصر خود شده، باز هم از خيالات و روشِ دهقانى دست برنداشته وخود را خادم همان دهقان سيستانى پنداشته است.
دیوان فرخی دارای ۸۸۸۵ بیت شعر است. ۷۲ قصیده دارد که در مدح درباریان و بزرگان حکومت غزنوی است. او از شاعران بزرگ دربار غزنوي است. بخش عمده ی قصايد فرّخي در مدح سلطان محمود و درباريان اوست. سلطان محمود را ۱۲ بار، مسعود بن محمود را سه بار و محمد بن محمود را سیزده بار مدح کرده است. غیر از قصیده ها، ۳۶ رباعی نیز دارد. ابیات پراکنده ای را نیز به او نسبت داده اند.
فرخى مردى عيش طلب بوده و به خوشگذرانى علاقه داشته و جز بر وسايل شادى کمتر به چيز ديگر همت گماشته و با کمال صراحت ميل و رغبت درونى خود را به لذائذ مادى ظاهر کرده و همه کس را با خود همراه و همکار مىانگاشته است با همهٔ اينها از حمايت دين و خلاقيت عرب خوددارى نکرده به بىدينان و قرمطيان و هر که مخالف مذهب و دين باشد بد گفته و به غارت و قتل ايشان تحريص مىکند.
او داراى فکر ساده و طبع دهقانى بوده و با اينکه در آخر صاحب جاه و مقام بلند گرديده و خواستهاى در خور آن بهدست آورده و از محتشمان عصر خود شده، باز هم از خيالات و روشِ دهقانى دست برنداشته وخود را خادم همان دهقان سيستانى پنداشته است.
فرخی سیستانی » دیوان اشعار
از منابع این نوشتار:
ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
وبلاگ، جاویدان
وبلاگ، جامع ترین سایت ادبی ایران