KhAk's Design - Persian Art



سلسله های پادشاهی ایران


ایلامیان، مادها، هخامنشیان، اشکانیان (پارتیان)، ساسانیان، طاهریان، صفاریان، سامانیان، زیاریان، بوییان، غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، ایلخانان، دودمان ‌های محلی، آل مظفر یا مظفریان، آل اينجو، تیموریان، صفویان، افشاریان، زندیان، قاجار، پهلوی.





گاهشمار پادشاهان ایران زمین


ایلامیان


تا پیش از ورود مادها و پارسها حدود یك هزار سال تاریخ سرزمین ایران منحصر به تاریخ عیلام است. نام سرزمین باستانی ایلام به صورت «هل تم تی» یا «هت تم تی» - (Hat \ Hal-tam-ti) - و صورت­های مشابه آمده است. اكديان آن را عيلام تلفظ می‌كرده و در كتابِ مقدس يهوديان نيز به همين شكل آورده شده است.
آثار كشف ‌شده تمدن ایلامیان، در شوش نمایانگر تمدن شهری قابل توجهی است. تمدن ایلامیان از راه شهر سوخته در سیستان، با تمدن پیرامون رود سند هند و از راه شوش با تمدن سومر مربوط می‌شده است.

از ايلاميان كتيبه و لوحه هاي زيادي به جاي مانده و بيش از ده هزار لوحه ايلامي در دانشگاه شيكاگو نگهداري ميشود.



اونتاش گال - سال ۱۲۶۵ قبل از میلاد
شوتروک ناخونته اول - سال ۱۲۰۷ قبل از میلاد
شیلهک این شوشیناک - سال ۱۱۶۵ پیش از میلاد
شوتروک ناخونته دوم - سال ۷۱۷ پیش از میلاد
هالوشو - سال ۶۹۹ پیش از میلاد
کودور ناخونته - سال ۶۹۳ پیش از میلاد
هوبان ایمنا - سال ۶۹۲ پیش از میلاد
خوم‌بان ایگاش - سال ۶۸۸ پیش از میلاد
اورتاکو - سال ۶۷۴ پیش از میلاد
هوبان هالتاش - سال ۶۴۰ قبل از میلاد،




مادها


مادها قومی آریایی نژاد بودند که در آغاز قرن هفتم تا پایان قرن هشتم پیش از میلاد دولت ماد را تاسیس نمودند.
سرزمین ماد به دو قسمت تقسیم می شد: ماد بزرگ که مشتمل بر نواحی مرکزی و غربی ایران تا حدود کردستان و کوههای زاگرس می گشت. ماد کوچک که شامل آذربایجان می گشت. نام قوم ماد و کشور ایشان مکرر در کتیبه های آشوری آمده است. حاکمان ایشان در اوایل کار دست نشانده ی دولت بزرگ آشور بودند و به پادشاهان آن خراج می دادند.

در زمان هوخشتره آریاهای نیمه وحشی سکایی، که در داستانهای ملی تورانی خوانده شده اند، به آذربایجان تاخته و آسیای صغیر را تا دریای مدیترانه درنوردیدند و در همه جا به غارت وکشتار پرداختند. سکاها مدت ۲۸ سال در کشور ماد تسلط داشتند.
سرانجام هوخشتره پس از کشتن مادیس سردار سکاها، لشکر آنان را نیز از ایران براند. سپس نینوا پایتخت آشوریان را محاصره کرد و ساراکوس پادشاه آشور هم که دید در مقابل حمله ی ماد ها تاب مقاومت ندارد، خود و خانواده اش را بسوخت و این شهر نامی که یکی از شهر های بزرگ دنیای قدیم بود در سال ۶۱۲ ق.م به دست ایرانیان مادی سقوط کرد و دولت نیرومند و ستمگر آشور از روی زمین بر افتاد.

بنیانگذار دولت ماد امیری به نام دیااکو است. وی در آغاز مردی دهقان بود و چون رفتار و کرداری نیک داشت و به عدالت در میان مردمان رفتار می کرد، مردم او را به پادشاهی برگذیدند. وی همدان را به پایتختی خود اختیار کرد و در آن بر روی تپه ی هفت قلعه ی تو در تو ساخت و هر یک را به رنگ مخصوصی در آورد. نام این شهر در کتیبه های آشوری آمادانه آمده و چون آشوریها مادها را آمادا می خواندند لفظ آنه در آخر این کلمه، پسوند مکان است و بنا بر این یکی از نظرات بر این است که همدان به معنی جایگاه و محل مادها می باشد. همدان را به زبان پارسی هخامنشی (هگمتانه) می گفتند.

دیااکو - ۷۰۹ تا ۶۵۶ ق.م
فره ورتیش - ۶۶۵ تا ۶۳۳ قبل از میلاد
خشتریته - ۶۳۳ تا ۶۲۵ قبل از میلاد
هوخشتره - ۶۲۵ تا ۵۸۵ پیش از میلاد
آستیاگ - ۵۸۵ تا ۵۵۰ پیش از میلاد




هخامنشیان - از ۵۵۰ ق.م. تا ۳۳۰ ق.م.


هخامنشیان از پارسیان و پارسیان مردمانی آریایی نزاد بودند که تاریخ آمدن ایشان به ایران در کتیبه های آشوری از سده ی نهم پیش از میلاد آمده است. از همان تاریخ آنان در ناحیه ی آنشان که در مشرق شوشتر و حوالی کارون واقع بود دولت کوچکی تشکیل دادند که در ابتدا از دولت ماد اطاعت می کردند. جد ایشان هخامنش همه قبیله های پارسی را زیر فرمان خود در آورد.
پس از اتحاد ماد و پارس بدست کوروش بزرگ، (550 ق. م) مردم آریایی و غیر آریایی فلات ایران و پیرامون آن به کشور هخامنشی پیوستند.

ق: علامت اختصاری قبل است.
م: علامت اختصاری میلادی است.

کوروش بزرگ - ۵۷۶-۵۲۹ ق.م.
کمبوجیه - ۵۳۰ تا ۵۲۲ ق.م.
بردیای دروغین (گئومات مغ) - ۵۲۱ تا ۵۲۲ ق.م.
کوروش بزرگ، در بستر مرگ، بردیا را به فرماندهی استان‌های خاوری شاهنشاهی ایران گماشت. کمبوجیه دوم، پیش از رفتن به مصر، از آنجا که از احتمال شورش برادرش می‌ترسید دستور کشتن بردیا را داد. مردم از کشته شدن او خبر نداشتند و در سال ۵۲۲ (پیش از میلاد) شخصی به نام «گئوماته مغ» خود را به دروغ بردیا نامید و بر کوهی نزدیک شهر ایرانی پَیشیاوادا اعلام شاه بودن کرد. در متون تاریخی از وی به عنوان «بردیای دروغین» یاد شده است.

داریوش بزرگ - ۵۲۲ تا ۴۸۶ ق.م.
خشایارشا (خشیارشا) - ۴۸۶ تا ۴۶۶ ق.م.
اردشیر یکم (اردشیر درازدست) - ۴۶۶ تا ۴۲۴ ق.م.
خشایارشای دوم - ۴۲۴ تا ۴۲۴ ق.م.
سغدیانوس - ۴۲۴ تا ۴۲۴ ق.م.
داریوش دوم - ۴۲۴ تا ۴۰۴ ق.م.
اردشیر دوم - ۴۰۴ تا ۳۶۱ ق.م.
اردشیر سوم - ۳۶۱ تا ۳۴۱ ق.م.
اردشیر چهارم (ارشک) - ۳۶۱ تا ۳۸۰ ق.م.
داریوش سوم - ۳۸۰ تا ۳۳۰ ق.م.




سلوکیان


پس از مرگ اسکندر (۳۲۳ پیش از میلاد) فتوحاتش میان سردارانش تقسیم شد و بیشتر متصرفات آسیایی او که ایران هستهٔ آن بود به سلوکوس اول رسید. به این ترتیب ایران تحت حکومت سلوکیان در آمد. زن سلوکوس بانویی ایرانی به نام آپامه آ دختر اسپیتامن سردار درسغد بود که با نام او نه شهر بنا کرد. پایتخت سلوکوس نخست شهر سلوکیه در ساحل راست دجله بود که خود او بنا کرد ولی پس از آن شهر انطاکیه را در کنار دریای مدیترانه ساخت و آن را پایتخت خویش قرار داد.
سلوکیان یا اسالکه نام دولتی بود که در میان سال‌های ۳۱۲ تا ۶۴ پیش از میلاد بر آسیای غربی فرمان می‌راند. پس از مدتی پارتها (اشکانیان) از زمان ارشک تا فرهاد سوم نفوذ خود را گسترش دادند و سرانجام توانستند عاملی برای نابودی سلوکیان شوند.
از دویست و چهل و هشت سال (۳۱۲-۶۴ پیش از میلاد) مدت سلطنت آنان، ایران بیش از شصت و پنج سال (۳۱۲-۲۴۷ پیش از میلاد) به تمامی در تحت فرمان آنان باقی ماند.
مشیرالدوله پیرنیا می‌گوید: «رفتار سلوکی‌ها با ایرانیان مانند رفتار مردمان غاصب به مردمان مغلوب بود.»
و می‌افزاید که تغییری که در سامانهٔ کشورداری ایران پدید آمد یکی آغاز ملوک طوایفی بود و دیگری عبادت پادشاه.


سلوکوس یکم (۳۱۲-۲۸۰ یا ۳۱۱-۲۸۱ پیش از میلاد)
آنتیوخوس یکم (۲۸۰/۲۸۱-۲۶۱ پیش از میلاد)
آنتیوخوس دوم (۲۶۱-۲۴۶)
سلوکوس دوم ۲۴۶-۲۲۵/۲۲۶)
سلوکوس سوم (۲۲۵/۲۲۶-۲۲۳)

آنتیوخوس سوم · سلوکوس چهارم · آنتیوخوس چهارم · آنتیوخوس پنجم · دیمتریوس یکم · الکساندر بالاس · دیمتریوس دوم · آنتیوخوس ششم ·تروفون ·آنتیوخوس هفتم · الکساندر دوم · آنتیوخوس هشتم · آنتیوخوس نهم · سلوکوس ششم · آنتیوخوس دهم · آنتیوخوس یازدهم · دیمتریوس سوم · فیلیپ یکم · آنتیوخوس دوازدهم · سلوکوس هفتم ·آنتیوخوس سیزدهم · فیلیپ دوم

آنتیوخوس سوم (۲۲۳-۱۸۷)
سلوکوس چهارم (۱۸۷-۱۷۵)
آنتیوخوس چهارم (۱۷۵-۱۶۴)
آنتیوخوس پنجم (۱۶۴-۱۶۲)
دیمتریوس یکم (۱۶۱/۱۶۲-۱۵۰)
الکساندر بالاس (۱۵۰-۱۴۵/۱۴۶)
دیمتریوس دوم (۱۴۶/۱۴۵-۱۳۸ و همچنین ۱۲۹/۱۲۸-۱۲۶/۱۲۵)
آنتیوخوس ششم (۱۴۵/۱۴۴-۱۴۲)
تروفون (۱۴۲-۱۳۸/۱۳۷)
آنتیوخوس هفتم (۱۳۸/۱۳۷-۱۲۸/۱۲۹)
الکساندر دوم (۱۲۹/۱۲۸-۱۲۳/۱۲۲)
سلوکوس پنجم (۱۲۵/۱۲۶)
آنتیوخوس هشتم (۱۲۵-۹۶)
آنتیوخوس نهم (۱۱۴/۱۱۲-۹۶)
سلوکوس ششم (۹۶-۹۵)
فیلیپ یکم (۹۵/۹۲-۸۳)
آنتیوخوس دهم (۹۲ یا ۹۵-۹۲ یا ۸۳)
دیمتریوس سوم (۹۵-۸۸/۸۷)
آنتیوخوس یازدهم (۸۹-۸۴ یا ۹۵-۹۲)
آنتیوخوس دوازدهم (۸۷-۸۴ یا ۹۴-۸۳)
آنتیوخوس سیزدهم (۶۸/۶۹-۶۴)
فیلیپ دوم (۶۵-۶۳)
این سلسه توسط مهرداد و تیرداد پارتی در هم کوبیده شد و سلسله شاهنشاهی ایرانی اشکانیان جایگزین آن شد و دوباره ایران رو به فرهنگ کهن خود رفت و دست متجاوزان را کوتاه نمود.




اشکانیان


اشکانیان که از قوم پارت بودند از ایالت پارتیا که مشتمل بر خراسان فعلی بود برخاستند. نام سرزمین پارت در کتیبه های داریوش پرثوه آمده است که به زبان پارتی پهلوه می شود. چون پارتیان از اهالی ایالت پهله بودند، از این جهت در نسبت به آن سرزمین ایشان را پهلوی نیز می توان خواند.
ایالت پارتیها از مغرب به دامغان و سواحل جنوب شرقی دریای خزر و از شمال به ترکستان و از مشرق به رود تجن و از جنوب به کویر نمـک و سیستــان محـدود می شد. قبایل پارتی در آغاز با قوم داهه که در مشرق دریای خزر می زیستند در یک جا سکونت داشتند و سپس از آنان جدا شده در ناحیة خراسان مسکن گزیدند.
هر چند دولت اشكاني به وسيله ارشك اول و برادرش تيردات (تيرداد) پايه گذاري شد، اما تاسيس واقعي آن به وسيله ميتره دات (مهرداد) اول، (ششمين اشك) و تحكيم نهايي آن به وسيله مهرداد دوم، (نهمين اشك) انجام شد.
هر یک از ایالات هیجده گانة اشکانی پادشاهی (بدخش یا بدیــشخ) داشتند که او را به پهلوی کذک خوذای یعنی کدخدا می نامیدند از قبیل: بابل، همدان، ری، قومس، پارت، گرگان و زرنگ (سیستان) و غیره...
دیگر ولایتها حکومتهای خود مختار داشتند و شاهان ایشان همه ساله باجی به شاهنشاه بزرگ اشکانی می پرداختند و در مواقع جنگ او را به سپاه و سرباز یاری می کردند. برخی از این ولایات عبارتند از: آذربایجان، خوزستان، پارس و ارمنستان و غیره...
بسیاری از پادشان محلی مانند امیران پارس و خوزستان حق سکه زدن داشتند. در ممالک اشکانی بیش از شصت شهر یونانی وجود داشت که مردم آن بنا بر قوانین و رسوم خود اداره می شدند و همینها بودند که موجب انتشار آداب و اخلاق یونانی در مشرق زمین گردیدند.

شاهنشاه اشکانی همواره با دو مجلس که یکی «شورای خاندان سلطنتی» و دیگری مجلس «ریش سفیدان یا سنا» بود مشورت می کرد. ظاهراً مجلس سومی هم وجود داشت که از ائتلاف آن دو مجلس در مواقع ضروری تشکیل می شد که آن را «مهستان» می نامیدند.

دامغان شهری است بسیار قدیمی و کهن در استان سمنان ایران که زمانی با نام «صد دروازه» پايتخت دولت اشکانیان در زمان تیرداد اول بوده است. زمانی که اشکانیـان در سرزمین پـارت حکومــت داشتند، پایتخت آنان در شهر «نسـا» نزدیک عشق آباد، و سپس در شهر «اساک» نزدیک قوچان بود.

در دوره اشکانی، شهر «نسا» از مهمترین شهرهای ایران به شمار می رفت که اکنون در قلمرو ترکمنستان قرار دارد و به نظر برخی مورخان، «ارگ نسا» نخستین جایی بوده است که اشک یکم، به عنوان مرکز فرمانروایی خود برگزید. برخی از شاهان اشکانی نیز در این شهر دفن شده اند.



ح: علامت اختصاری حدود است.




ارشک (اشک یکم) (ح۲۵۰- ح۲۴۷ ق.م)
تیرداد یکم (اشک دوم) (ح۲۴۷- ح۲۱۱ ق.م)
اَردوان یکم (اشک سوم) (ح۲۱۱- ح۱۹۱ ق.م)
فریاپت (اشک چهارم) (ح۱۹۱- ح۱۷۶ ق.م)
فرهاد یکم (اشک پنجم) (ح۱۷۶- ح۱۷۱ ق.م)
مهرداد یکم (اشک ششم) (ح۱۷۱- ح۱۳۸ یا۱۳۷ ق.م)
فرهاد دوم (اشک هفتم) (ح۱۳۸ یا ۱۳۷- ح۱۲۸ ق.م)
اردوان دوم (اشک هشتم) (ح۱۲۸- ح۱۲۳ ق.م)
مهرداد دوم (اشک نهم) (ح۱۲۳- ۸۷ ق.م)
گودرز نخست (۹۱ - ۷۸؟)
اُرُد نخست (۷۸ - ؟)
سیناتروک (اشک دهم) (۷۶ یا ۷۵- ۷۰ یا ۶۹ ق.م)
فرهاد سوم (اشک یازدهم) (۷۰ یا ۶۹- ۵۸ یا ۵۷ ق.م)
مهرداد سوم (اشک دوازدهم) (۵۸ یا ۵۷- ۵۶ ق.م)
اُرد دوم (اشک سیزدهم) (ح۵۶- ۳۷ یا ۳۶ ق.م)
فرهاد چهارم (اشک چهاردهم) (ح۳۷- ۲ ق.م)
تیرداد دوم (۳۲ - ح۳۰ پ.م)
فرهاد پنجم یا (فرهادک) (اشک پانزدهم) (۲ ق.م- ۴ م)
ملكه موزا (۲ ق.م- ۴ م) همراه با پسرش فرهاد پنجم
اُرد سوم (اشک شانزدهم) (۴- ۶ یا ۷ م)
ونُن یکم (اشک هفدهم) (۷ یا ۸- ۱۲ م)
اردوان سوم (اشک هیجدهم) (۱۲- ۳۹ یا ۴۰ م)
تیرداد سوم (ح۳۶ م)
وردان (اشک نوزدهم) (۳۹ یا ۴۰- ۴۵ م)
گودرز دوم (اشک بیستم) (۴۱- ۴۵ م)
ونن دوم (اشک بیست و یکم) (۵۱ م)
بلاش یکم (اشک بیست و دوم) (۵۱- ۷۷ یا ۷۸ م)
پاکور (اشک بیست و سوم) (۷۸- ۱۰۸ یا ۱۱۰ م)
اردوان چهارم (۱۰۸- ۱۱۰ م)
خسرو (اشک بیست و چهارم) (ح۱۱۰- ۱۲۸ یا ۱۲۹ م)
بلاش دوم (اشک بیست و پنجم) (۱۲۸ یا ۱۲۹- ۱۴۷ م)
مهرداد چهارم (۱۲۸؟ یا ۱۲۹؟- ۱۴۷؟ م)
بلاش سوم (اشک بیست و ششم) (۱۴۷- ۱۹۱ م)
بلاش چهارم (اشک بیست و هفتم) (۱۹۱- ۲۰۸ م)
بلاش پنجم (اشک بیست و هشتم) (۲۰۸- ح۲۱۶ م)
اردوان پنجم (اشک بیست و نهم) (ح۲۱۶- ح۲۲۴ م)



یافت نخستین باتری جهان در ایران: باتری اشکانی/ پارتی

از قرن نوزدهم میلادی تاكنون، «الكساندر ولتا» به عنوان مخترع باتری معرفی شده است، حال آن كه یافته‌های باستان شناسی در مناطقی از ایران و عراق نشان داده است كه حدود دو هزار سال قبل از «ولتا» (۲۰۰ سال قبل از میلاد مسیح)، باتری در ایران در دوره اشكانیان ساخته شده است.
نخستین بار در سال ۱۳۱۷ خورشیدی (۱۹۳۸ میلادی)، ویلهلم کونیگ باستان‌ شناس آلمانی و مدیر موزه‌ی ملی عراق، در نشریه کاوش و پیشرفت، طی مقاله‌ای خبر از وجود باتری های اشکانی می دهد. وی هنگام کندوکاو در یکی از روستاهای خواجه ربو (نزدیک شهر باستانی تیسفون - نزدیک بغداد)، به کوزه‌ای سفالی به بلندی چهارده سانتی‌متر برخورد که استوانه‌ای مسی در خود داشت و در میان آن استوانه نیز میله‌ای آهنی جای گرفته بود. بررسی‌ها از وجود ماده‌ای اسیدی، مانند سرکه و نیز خوردگی شیمیایی در آن ظرف سفالی خبر دادند.

برای بزرگ نمایی روی عکسها کلیک کنید

پس از بیست سال، جان پیرچنسکی در دانشگاه کارولینای شمالی آمریکا اقدام به ساخت یک مدل از باتری‌های ایرانی کرد. وی برای الکترولیت از سرکه نیم درصد استفاده کرد و توانست یک ولتاژ نیم ولتی به مدت ۱۸ روز به نمایش بگذارد.
در سال ۱۹۷۸ آزمایش همانندی در شهر هیلدس‌هایم آلمان انجام شد. دکتر آرن اِگ برشت نیز در مدلی که ساخته بود از سرکه انگور نیم درصد استفاده کرد و توانست شدت جریان ۱۵۰ میکرو آمپری را اندازه بگیرد. وی پس از این آزمایش موفقیت‌آمیز توانست کاربرد این باتری‌ها را برای آبکاری، بوسیله آزمایش عملی نشان دهد. او نمونه ساخت خودش را به یک وان آبکاری طلا که یک تندیس نقره‌ای در آن قرار داشت وصل کرد، پس از دو ساعت و نیم، یک لایه یک دهم میکرومتری (۰.۱ µm) روی تندیس نشسته بود.
سرانجام پل کیسر از دانشگاه آلبرت ادمونتون کانادا در سال ۱۹۳۳ میلادی، برای نخستین بار گزارش کاملی در مورد باتری اشکانی منتشر ساخت. و بدین گونه برای پژوهشگران ثابت شد که با کوزه‌های یافت شده در سرزمین ایران می توان برق تولید کرد.
دانلود/جزییات بیشتر باتری اشکانی از سایت:‌
derafsh-kaviyani.com




ساسانیان


ساسان يكي از نجبا و موبد معبد آناهيتا در شهر استخر، همسري از خاندان بازرنگي به نام رام بهشت مي گيرد كه نوشته اند ني ريزي بوده است. كه پاپك فرزند ساسان و رام بهشت مي باشد، كه بعدها از ثمره او اردشير پاپكان يا بابكان بوجود مي آيد.

تاريخ: بر پایه سالنمای میلادی است.


اردشیر یکم (اردشیر بابکان) (پیرامون ۲۲۴-۲۴۳)
شاپور یکم (پیرامون ۳/۲۴۲-۲۷۲)
هرمز یکم (۲۷۲-۲۷۳)
بهرام یکم (۲۷۳-۲۷۶)
بهرام دوم (۲۷۶-۲۹۳)
بهرام سوم (۲۹۳)
نرسی (۲۹۳-۳۰۲)
هرمز دوم (۳۰۲-۳۱۰)
آذرنرسی (۳۱۰)
شاپور دوم (ذوالاکتاف) (۳۱۰-۳۷۹)
اردشیر دوم (۳۷۹-۳۸۳)
شاپور سوم (۳۸۳-۳۸۸)
بهرام چهارم (۳۸۸-۳۹۹)
یزدگرد یکم (۳۹۹-۴۲۱)
بهرام پنجم (بهرام گور) (۴۲۱-۴۳۹)
یزدگرد دوم (۴۳۹-۴۵۷)
هرمز سوم (۴۵۹-۴۵۷)
پیروز یکم (۴۵۸-۴۸۴)
بلاش (۴۸۴-۴۸۸)
قباد یکم (۴۸۸-۴۹۷)
جاماسب (۴۹۷-۴۹۹)
قباد یکم (۴۹۹-۵۳۱) (پادشاهی دوباره)
خسرو یکم (خسرو انوشیروان) (۵۳۱-۵۷۹)
هرمز چهارم (ترک‌زاد) (۵۷۹-۵۹۰)
بهرام ششم (۵۹۰-۵۹۱)
خسرو دوم (خسرو پرویز) (۵۹۱-۶۲۸)
قباد دوم (شیرویه) (۶۲۸)
اردشیر سوم (۶۲۸-۶۳۰)
شهربراز (۶۳۰)
خسرو سوم (۶۳۰)
جوانشیر (۶۳۰)
پوراندخت (۶۳۰-۶۳۱)
گشناسب بنده (۶۳۱)
آزرمی دخت (۶۳۱)
هرمز پنجم (۶۳۱)
خسرو چهارم (۶۳۱)
پیروز دوم (۶۳۱)
خسرو پنجم (۶۳۱)
یزدگرد سوم (۶۳۲-۶۵۱)




تازش و پیروزی تازیان ۶۵۱ م./ پس از اسلام


ز شیر شتر خوردن و سوسمار عرب را به جائی رسیده است کار
که تاج کیانی کند آرزو تفو بر تو ای چرخ گردون تفو










طاهریان ۲۵۹ - ۲۰۵ ه. ق ، ۸۷۲ - ۸۲۰ م


طاهر بن حسین، موسس سلسله طاهریان، سال ۱۵۹ هـ. ق. به دنیا آمد. او سردار ایرانی و فرمانده سپاه بنی عباس در زمان مامون عباسی بود و چون در جنگ ها با دو دست شمشیر می زد، به او لقب ذوالیمینین دادند.
وقتی کار خلافت بین امین و مأمون به جنگ و جدال کشید ، طاهر به کمک مأمون شتافته و لشکر امین را به سرداری علی بن عیسی به سال ۱۹۵ هجری شکست داده و خود او را به قتل رساند. مأمون نیز به پاس این کار وی را به حکومت خراسان منصوب کرد که در آن زمان مهم ترین منطقه ایران بود.

طاهریان در جنگ با خوارج در شرق ایران به پیروزی دست یافتند و سرزمینهای دیگری مانند سیستان و قسمتی از ماوراءالنهر را به تصرف در آوردند و نظم و امنیت را در مرزها بر قرار کردند.


طاهر نه فقط در امور نظامی، بلکه از حیث سیاسی، توانایی زیادی در دستگاه مأمون داشت. او که آرزو داشت حکومت مستقلی تشکیل دهد، به محض یافتن این فرصت اعلام کرد که دیگر از مامون اطاعت نمی کند و در سال ۲۰۶ هـ. ق. نام مامون را از خطبه ها حذف کرد. این آغاز تشکیل اولین حکومت ایرانی-اسلامی بعد از اسلام بود و شاید بتوان آنرا مبدأ و قدم اول در راه کسب استقلال ایران دانست. حکومت او به طاهریان معروف شد.

در دوران طاهریان نیشابور به پایتختی برگزیده شد. گفته می‌شود که در زمان حکومت طاهریان، به جهت اهمیت دادن آنان به کشاورزی و عمران و آبادی، کشاورزان به آسودگی زندگی می‌کردند.

در زمان طاهریان قیامهای بابک و مازیار که به ترتیب در آذربایجان و طبرستان (مازندران) رخ داد باعث شد که آنها را از توجه به شرق ایران باز دارد. به همین دلیل خوارج دست به شورش زدند. از آنجا که آخرین امیر طاهری، محمدبن طاهر فرد مقتدری نبود، در نتیجه حکومت طاهریان رو به ضعف نهاد و سرانجام در میانه‌های سده سوم هجری به دست «یعقوب لیث» سرنگون شد.

طاهر بن حسین (طاهر ذوالیمینین) ۲۰۷-۲۰۵ ه. ق

طلحه بن طاهر ۲۱۳-۲۰۷ ه. ق
عبدالله بن طاهر ۲۳۰-۲۱۳ ه. ق
طاهر بن عبدالله ۲۴۸-۲۳۰ ه. ق
محمد بن طاهر ۲۵۹-۲۴۸ ه. ق




علویان


قیام علویان زیدی در طبرستان و گیلان منجر به ایجاد دولتی انقلابی و پر تحرک در آن نواحی شد که هدف های شیعی و زیدی را دنبال می‏کردند. از نظر خلفای عباسی این قیام، پیش از واقعه یعقوب لیث صفاری و صاحب الزنج، اساس خلافت را تهدید می‏نمود. زیرا قیام علویان در واقع قیام بر ضد مسوده - آل عباس - و متضمن بیرون آوردن علم های سفید - شعار مخالفان عباسیان - و در حقیقت اعلام مخالفت با اساس خلافت آن ها بود.

علویان
فرمانروایان علویان




صفاریان ۲۴۷ - ۲۸۹ ق. / ۸۶۱ - ۹۰۲ م


یعقوب، فرزند لیث، رویگر زاده‏ای سیستانی، از اهل قریه قونین بود که در جوانی به همراه برادرانش: عمرو و علی، در عیاریها و شبگردیهای شهر شرکت می‏جست. در روزگار یعقوب و به ویژه در زادگاهش سیستان؛ که خاطره پهلوانیهای خاندان زال و سام نریمان در اذهان مردم هنتوز زنده بود، خاطر رویگر زاده جوان و عیار پیشه، که متأثر از قصه‏های رستم و جنگجوییهای پهلوانی‏اش بود، از همان ایام جوانی، پتک و چکش رویگری را کنار نهاد و شمشیر و سلاح جنگاوری بر گرفت.

نهضت یعقوب لیث در سیستان، از قیام عیاران بر ضد خوارج که عمال طاهریان بعد از سالها درگیری از عهده دفع آنها بر نیامده بودند، آغاز شد. خوارج سیستان که در آن ایام به اتحادیه ای از دزدان و راهزنان تبدیل شده بود به تدریج تمام سیستان و قسمتی از اطراف خراسان را دچار نا امنی کرده و جولانگاه تاخت و تاز بی امان خویش ساخته بودند، و چون حاکم سیستان، که از دست نشاندگان طاهریان بود از عهده دفع آشوب آنها بر نمی‏آمد، عیاران شهری، طبقات جوانان و جوانمردان محلی، به عنوان مطوعه و غازیان، به دفع خوارج همت گماشتند.
یعقوب که به زودی در نقش رهبر جنگجویان ضد خوارج و ضد طاهری ظاهر شد، توانست به تدریج آشوبهای محلی را سرکوب و امنیت سیستان را تأمین نماید و چندی بعد دولت تازه‏ای را در سیستان بنیان گذارد و به حکومت طاهریان را در خراسان خاتمه داد.

تا عهد يعقوب ليث، زبان رسمی ايران يا حكومت‌های ايران، زبان عربی بود.

يعقوب ليث صفار نخستين کسی بود كه در سال ۲۵۴ هجری دولت مستقل ايران را در شهر زرنج سيستان تاسيس كرد و زبان پارسی را ۲۰۰ سال پس از ورود اسلام به ايران‌، به عنوان زبان رسمی ايران اعلام كرد.
در این باره آمده است:
شعرا او را شعر گفتندي به تازی، چون اين شعر بر‌خواندند او عالم نبود، گفت: «چيزی كه من اندر نيابم چرا بايد گفت».
منبع:
«دكتر محسن ابوالقاسمی - تاريخ زبان فارسی»

آرامگاه یعقوب لیث صفاری، در روستای شاه‌آباد در ده کیلومتری دزفول، سمت راست جاده دزفول به شوشتر قرار دارد. در کنار این آرامگاه بازمانده‌های شهر گندی شاپور دیده می‌شود.


یعقوب لیث - یعقوب (پسر) لیث ۲۴۸ - ۲۶۵ ق
عمرو لیث ۲۶۵ - ۲۸۹ ق

با آن که بعد از عمرو لیث، نواده‏اش طاهر بن محمد و برادر زادگانش: لیث بن علی و محمد بن علی چند سالی از ۲۸۷ تا ۲۹۸ ق / ۹۰۰ تا ۹۱۰ م، سلطه خاندان صفاری را در سیستان ادامه دادند، اما به علت ناخرسندیهایی که خلفای عباسی نسبت به این خاندان داشتند، دوام حکومت آنها در سیستان دشوار شد و اختلافهای داخلی منجر به عزل و برکناری آنها شد.

طاهر بن محمد بن عمرولیث ۲۸۷ - ۲۹۶ ق
لیث بن علی بن لیث ۲۹۶ - ۲۹۷ ق
محمد بن علی بن لیث ۲۹۸ - ۲۹۹ ق

پس از یک دوره کندی و نا آرامی در سیستان که افزون بر یک دهه به طول انجامید و تنی چند از نوادگان یعقوب و عمرو، هر یک برای مدتی کوتاه زمام امور را به دست داشتند، سرانجام اهالی سیستان بر حاکم محلی شوریده و در این میان یکی از افراد خاندان صفاری به نام «ابو جعفر احمد بن محمد بن خلف بن لیث» را به فرمانروایی برگزیدند.

ابو جعفر خلف بن لیث ۳۱۴ - ۳۵۲ ق
طاهر بن حسین ۳۵۳ - ۳۵۹ ق
خلف بن ابوجعفربن لیث ۳۵۳ - ۳۹۲ ق




سامانیان


حكیم ابوالقاسم فردوسی شاعر حماسه سرای سال ۳۱۹ هجری خورشیدی (۳۲۹ ه.ق./۹۴۰ میلادی)
به راستی که فردوسی بزرگ، پاسدار تاریخ و فرهنگ دیرپای ایران کهن است. شاهنامه ی او، گنجینه ی اسراری ست که اگر فراهم نمی آمد، پیدا نبود که سرنوشت ایران کهن و میراث گرانسنگ آن به کجا می انجامید.

طاها حسین مصری می گوید:
مصریان زبان اصلی خود را از دست دادند و به عربی صحبت كردند چون كسی مانند فردوسی نداشتند.



سامانیان که منسوب به سامان «خداة»، دهقانی زرتشتی از نواحی بلخ و به قولی سمرقند و مالک قریه سامان در آن نواحی بودند، از زمان خلافت مأمون در خراسان، یعنی اندک مدتی پیش از روی کار آمدن طاهریان، در قسمتی از ماوراء النهر حکومتهای مستقل کوچکی را که به حکم خلیفه به آنها واگذار شده بود، به عهده داشتند. و نسب خود را - به دنبال به دست گرفتن قدرت - به بهرام چوبینه، سردار معروف عهد ساسانیان می‏رساندند و این حاكي از توجه آنان به وظيفه حفظ و نشر ميراث سنتهاي ايراني است.
سامانیان نزدیک به صد سال (از ۲۸۷ تا ۳۸۹ ه‍.ق.) در بخشی از ایران کنونی و بخش بزرگی از افغانستان و آسیای میانه فرمانروایی کردند. البته به استثناي آنچه در آن مدت در تصرف آل بويه، آل زيار و برخي سلاله هاي حاكم در نواحي غربي سواحل خزر و در آذربايجان و حدود اران (آنچه امروز جمهوري آذربايجان خوانده مي شو ) واقع بود. سامانیان بنیانگذار دومین نوایران گرائی تاریخ تمدن ایران هستند و در شکل گیری فرهنگ، تمدن و دانش در ایران پس از اسلام نقش بسزائی دارند سامانیان با تلاش‌های همه جانبه ی خوددر آبادانی و استقلال ایران زمین کوشیدند و توانستند پس از سیصد سال استیلای اعراب استقلال و آزادی را به این مرز پرگهر ارمغان دهند. دانش دوستی در بین پادشاهان این دوره زبانزد تاریخ ایران است ورشد سریع وپردامنه ی دانش در این دوره دلیل این مدعاست.


نصر بن احمد سامانی (۲۷۹ – ۲۵۰ ه‍.ق.)
اسماعیل بن احمد - امیر ماضی (۲۹۵ – ۲۷۹ ه‍.ق.)
احمد بن اسماعیل - امیر شهید (۳۰۱ – ۲۵۹ ه‍.ق.)
نصر بن احمد - امیر سعید (۳۳۱ – ۳۰۱ ه‍.ق.)
نوح بن نصر - امیر حمید (۳۴۳ – ۳۳۱ ه‍.ق.)
عبدالملک بن نوح - امیر رشید (۳۵۰ – ۳۴۳ ه‍.ق.)
منصوربن نوح - امیر سدید (۳۶۵ – ۳۵۰ ه‍.ق.)
نوح بن منصور - امیر رضی (۳۸۷ – ۳۶۵ ه‍.ق.)
منصور بن نوح (۳۸۹ – ۳۸۷ ه‍.ق.)
عبدالملک بن نوح (۳۸۹ – ۳۸۹ ه‍.ق.)
امیر اسماعیل منتصر سامانی (۳۹۵ – ۳۸۹ ه‍.ق.)




زیاریان - آل زیار


استمرار قدرت محلی اسپهبدان و پادوسبانان در جبال طبرستان و رویان که با وجود ضعف و انحطاط تدریجی ، همچنان در بعضی دوره‏ها دوام می یافت، مانع از آن نشد که بخش هامونی طبرستان و جرجان به دنبال انقراض علویان، تا مدتها مورد منازعه دو سلسله ی جنگجوی گیل و دیلم - آل زیار و آل بویه - نماند و افول قدرت نهایی آنها سرانجام تا طلوع دولت سلجوقیان به طول انجامید.
با آن که هر دو سلسله در آغاز ورود به صحنه تاریخ، خود را مخالف خلیفه نشان دادند، اما در پایان هم با خلیفه و هم با امرای دست نشانده‏اش کنار آمدند. مردآویج یکی از سرداران بزرگ‌ تاریخ ایران بشمار میرود. وی حدود یکقرن پس از سرکوبی جنبشهای ایرانیان نظیر جنبش سرخ جامگان و جنبش سپیدجامگان، فرماندهی تیره‌های گیل و دیلم را بدست گرفت و با در هم شکستن قشون المقتدر، خلیفه عباسی، فرمانروایی دودمان ایرانی زیار را از طبرستان در شمال تا خوزستان در جنوب برپا ساخت.

روی کار آمدن و لشکر کشی های مرداویج
حکمرانان زیاری


مرداویج زیاری ۳۲۳ - ۳۱۶ ق
وشمگیر پسر زیار ۳۵۶ - ۳۲۳ ق
بیستون پسر وشمگیر ۳۶۷ - ۳۵۶ ق
قابوس پسر وشمگیر ۴۰۳ - ۳۶۷ ق
منوچهر پسر قابوس ۴۲۰ - ۴۰۳ ق
انوشیروان پسر منوچهر ۴۲۳ - ۴۲۰ ق




بوییان - آل بویه


ابو شجاع بویه با پسرانش که هیزم کشی و ماهیگیری در نواحی ساحلی گیلان نمی‏توانست آنها را خرسند سازد، ظاهراً در سال های جوش و خروش گیل و دیلم که ماکان و اسفار و مرد اویج بین خراسان و جرجان و ری در جستجوی قدرت، تلاش آغاز کرده بودند، به خدمات لشکری وارد شدند. خود او در این گونه خدمات به خراسان افتاد و ظاهراً از حدِ سپاهی ساده‏ای تجاوز نکرد.
اما پسر بزرگش ابو الحسن علی بن بویه که بعدها از دوران خدمت خویش در سپاه نصر بن احمد امیر بخارا یاد می‏کند، ظاهراً در بین دسته دیلمان سپاه آل سامان موقعیت و مقامی به دست آورد.

سه برادر آل بویه:
برادران بویه در فاصله چند سال «۳۲۰ - ۳۲۷ ق / ۹۳۲ - ۹۳۹ م» توانستند اصفهان و فارس و اهواز را در تصرف خویش گیرند و دامنه نفوذ خود را فراگیر نمایند تا بدان حد که خلیفه بغداد را دست نشانده خویش سازند و به مدت چهل سال تا پایان دوره فرمانروایی عضدالدوله نمونه‏ای از یک دولت با ثبات و متحد و عاری از خلل را به منصه ظهور برسانند. دولتی که قلمرو وسیع آن از جرجان و طبرستان و جبال و اهواز تا فارس و کرمان و عراق و عمان را شامل می‏شد و تفوق امیر الامرایی خاندان این همه را از لحاظ دفاعی وحدت می‏بخشید و آن را از آسیب تفرقه و تجزیه مصون نگه می‏داشت.



علی بن بویه دیلمی ملقب به عمادالدوله
فنا خسرو بن حسن معروف به عضدالدوله
احمد بن بویه

منبع: دانشنامه رشد




غزنویان


غزنویان دودمانی ترک نژاد بودند و از آنجا که نخستین پایه‌های شهریاری را در شهر غزنین (غزنه) آغاز نمودند به غزنویان نامدار شدند. غزنه ولایتی کوهستانی بود که در زابلستان، در دامنه کوههای سلیمان یا نواحی شرقی افغانستان کنونی، قرار داشت. بعدها با الحاق خراسان به آن، دولت غزنه وارث تمام قلمرو سامانیان در خراسان شد، به طوری که در مرزهای غربی خویش با دولتهای آل بویه و آل زیار همسایه شد که هیچکدام به اندازه حکومت غزنوی مورد تأیید خلیفه بغداد نبودند.

بنیادگذار این دودمان کسی به نام سلطان محمود غزنوی (سلطانی ستیزه جو) بود. پدران او بردگان ترکی بودند که در زمان سامانیان خریداری شده و برای این دودمان خدمت می‌‌کردند. محمود بن سبکتکین قلمرو بالنسبه کوچک غزنه «غزنی، غزنین» به خراسان مقارن عهد انحطاط و انحلال سامانیان، ناگهان آن را به صورت امارتی وسیع و بزرگی درآورد که با جلب نظر و رضایت خلیفه عباسی، بدان استقلالی بخشید.

از فتح غزنین به دست البتکین حاجب در «۳۳۴ ق. / ۹۵۵ م.» که با آغاز پیدایش دولت غزنه همراه بود تا خاتمه سلطنت خسرو ملک غزنوی در لاهور «۵۸۳ ق. / ۱۱۸۷ م.» که انقراض نهایی دولت غزنویان بود، مدت فرمانروایی امرای غزنه در ایران و خارج از ایران، روی هم رفته، قریب دویست و چهل سال به طول انجامید که از این مدت تنها نیم قرنی بیش در ایران مجال قدرت نمایی به آنها داده نشد و مابقی آن در قلمرویی که قسمت عمده‏اش به گذشته ایران تعلق داشت، ادامه پیدا کرد و حوزه فرمانرواییش به بخشهایی از هندوستان و افغانستان کنونی محدود شد.




البتکین ۳۵۱ - ۳۵ ق
اسحق بن البتکین ۳۵۵ - ۳۵2 ق
بلکاتکین ۳۶۴ - ۳۵۵ ق
پیری تکین ۳۶۶ - ۳۶۴ ق
ناصرالدین سبکتکین ۳۸۷ - ۳۶۶ ق
اسماعیل پسر سبکتکین ۳۸۹ - ۳۸۷ ق

سلطان محمود غزنوی (پسر سبکتکین) ۴۲۱ - ۳۸۹ ق
محمد پسر محمود
سلطان مسعود غزنوی (پسر محمود) ۴۳۲ - ۴۲۲ ق
مودود (مجدود) پسر مسعود ۴۴۱ - ۴۳۲ ق
مسعود دوم پسر مودود ۴۴۱ ق
علی پسر مسعود ۴۴۱ ق
عبدالرشید پسر محمود ۴۴۳ - ۴۴۱ ق
طغرل غاصب ۴۴۳ ق
فرخزاد پسر مسعود ۴۵۱ - ۴۴۳ ق
ابراهیم پسر مسعود ۴۹۲ - ۴۵۱ ق
مسعود سوم پسر ابراهیم ۴۹۲ - ۵۰۹ ق
شیرزاد پسر مسعود ۵۰۹ ق
ارسلانشاه پسر مسعود ۵۱۱ - ۵۰۹ ق
بهرامشاه پسر مسعود ۵۵۲ - ۵۱۱ ق
خسروشاه پسر بهرامشاه ۵۵۹ - ۵۵۲ ق
خسرو ملک پسر خسروشاه ۵۸۳ - ۵۵۹ ق




سلجوقیان


سلجوقیان
فرمانروایان سلجوقی

دولت سلجوقی توسط دو برادر، چغری بیگ و طغرل بیگ ترکمان به دنبال غلبه نهایی ایشان بر مسعود غزنوی به وجود آمد. سَلجوقیان یا سَلاجقه، یا آل سلجوق در اصل غزهای ترکمن بودند که در دوران سامانی در اطراف دریاچه خوارزم (آرال)، سیردریا و آمودریا می‌‌زیستند و به اسلام رو آورده بودند. نیم قرن پس از آن که حکومت طغرل در خراسان پا گرفت، قلمرو جانشینان او از جیحون تا فرات و از فارس تا شام و آناتولی را در بر گرفت (حدوداٌ به وسعت عهد ساسانیان).
قراین نشان می‏دهد که زندگی شهری و پذیرش نظم و قانون با طبیعت بدوی و خوی بیابانی و ایلاتی آنها سازگار نبود و قید و بند و لوازم و طبعات آن را حرمت نمی‏نهادند. جالب این که برخی از سلاطین سلجوقی، در رفع این تناقض از خود ذوق و قریحه‏ای نشان دادند، چنان که طغرل بیک برای ایجاد یک دولت ترکمانی لازم دید تا برادرش چغری را از فکر غارت خراسان بر حذر دارد. اما حضور یک دولت مرکزی و اقتدار مطلقه شاهانه با نظام دیوانی به ارث رسیده نیز نتوانست بر این طبع مال اندوزی و غارتگری خوی ترکمانان فائق آید.

عصر سلجوقیان را دوره رنسانس، شکوفایی شیوه‏های تازه معماری میدانند، که از تجارب پیشین بهره مى‌گرفت و الگوهاى تازه‌‌ ایجاد مى‌کرد. در این دوره از تلفیق‌ حیاط چهار ایوانى و تالار مربع گنبددار (چهار‌طاقی)، مسجد بزرگ ایرانى بوجود آمد، به ‌گونه‌اى که حیاط مرکزى و چهار ایوان اطراف آن اساس معمارى مذهبى در ایران گردید که نمونهٔ چشمگیر در این مورد گنبد مسجد جامع اصفهان است.
از مساجد ایران در این دوران مى‌توان مسجد جامع اردستان، مسجد جامع گلپایگان، مسجد جامع قزوین را نام برد.
معمارى غیرمذهبى نیز همدوش معمارى مذهبى بکار مى‌رفت. معمارى غیرمذهبى رایج در دورهٔ سلجوقیان کاروانسراست که داراى صحن بزرگ و چهار ایوان است.
از بناهاى غیرمذهبى که بیشتر کاروانسرا هستند مى‌توان از رباط شرف، رباط انوشیروان، رباط ملک (سمرقند بخارا) و از مدارس، مدرسهٔ خارجرد را نام برد. از برج‌ها در این دوره مى‌توان از برج مدور مراغه و برج دماوند، برج غربى و شرقى خرقان و برج مهماندوست - واز مقابر این دوره، مقبرهٔ پیر، گنبد سرخ و گنبد علویان، گنبد على در ابرقو، گنبد کبود در مراغه را نام برد.



طغرل طغرل بیک ۴۵۵ - ۴۲۹ ق
جغری طغرل بیک ۴۵۲ - ۴۲۹ ق

الب ارسلان ۴۵۵ - ۴۵۵ ق
ملکشاه ۴۸۵ - ۴۶۵ ق
برکیارق ۴۹۸ - ۴۸۵ ق
محمد بن ملکشاه ۵۱۱ - ۴۹۸ ق
سنجر سلجوقی ۵۵۲ - ۵۱۱ ق
محمود بن ملکشاه ۵۲۵ - ۵۱۱ ق
طغرل بن محمد بن ملکشاه ۵۲۵ - ۵۲۹ ق
مسعود بن محمد بن ملکشاه ۵۴۷ - ۵۲۹ ق
ملکشاه بن محمود ۵۵۵ - ۵۴۷ ق
محمد بن محمود ۵۵۴ - ۵۴۸ ق
سلیمان شاه بن محمد ۵۵۶ - ۵۵۵ ق
سلطان ارسلان بن طغرل ۵۷۱ - ۵۵۶ ق
طغرل بن ارسلان ۵۹۰ - ۵۷۱ ق




خوارزمشاهیان


نوشکتین نیای بزرگ خوارزمشاهیان، غلامی بود از اهالی غرجستان که توسط سپهسالار کل سپاه خراسان در زمان سامانیان خریداری شد. این غلام در دوران فرمانروایی سلجوقیان به سبب استعداد سرشار و کفایتی که از خود نشان داد به زودی مدارج ترقی را طی کرد و به مقامات عالی رسید تا این که سرانجام به امارت خوارزم برگزیده شد. نوشتکین صاحب ۹ پسر بود که بزرگترین آنها، قطب الدین محمد نام داشت که پس از نوشتکین، از جانب برکیارق به ولایت خوارزم رسید و بدین ترتیب دولت جدیدی بنیانگذاری شد که بیش از هر چیز دست پرورده سلجوقیان بود. قطب الدین محمد به مدت سی سال تحت قیومیت و اطاعت سلجوقیان امارت کرد.

در زمان تکش تمامی خراسان، ری و عراق عجم، یعنی آخرین میراث سلجوقی به دست خوارزمشاهیان افتاد. غلبه تکش بر تمام میراث سلجوقی، نارضایتی خلیفه بغداد را به دنبال خود داشت که اثر این ناخرسندی و عواقب آن، بعدها دامنگیر محمد بن تکش شد. با درگذشت علاءالدین تکش «رمضان 596 ق / ژوئن 1200 م»، پسرش محمد خود را علاءالدین محمد خواند و به این ترتیب سلطان محمد خوارزمشاه شد...



نوشتکین غرچه متوفى ۴۹۱ ه‍ . ق
قطب‌الدین محمد از ۴۹۱ تا ۵۲۱ ه‍ . ق
اتسز خوارزمشاه از ۵۲۱ تا ۵۵۱ ه‍ . ق
ایل ارسلان از ۵۵۱ تا ۵۶۸ ه‍ . ق
سلطانشاه (پسر ايل‌ارسلان) متوفى ۵۶۸ ه‍ . ق
علاءالدین تکش (پسر ايل‌ارسلان) از ۵۶۸ تا ۵۹۶ ه‍ . ق
علاءالدين محمد از ۵۹۶ تا ۶۱۷ ه‍ . ق
جلال الدین منکبرنی از ۶۱۷ تا ۶۲۸ ه‍ . ق


در طی ایامی که محمد خوارزمشاه قدرت خود را در نواحی شرقی مرزهای ماوراءالنهر گسترش می‏داد و خلیفه بغداد - الناصر الدین بالله - برای مقابله با توسعه قدرت او در جبال و عراق سرگرم توطئه بود؛ در آن سوی مرزهای شرقی قلمرو خوارزمشاهیان، قدرت نو خاسته‏ای در حال طلوع بود.
در نتیجه فاجعه عظیمی که تدارک دیده می‏شد، از دید دو قدرت و نیروی مهم آن پوشیده ماند به طوری که هنگامی که دهان باز کرد، نه از سلطنت پر آوازه خوارزم چیزی باقی گذاشت و نه از دستگاه خلافت.

مغولان که در آن ایام با ایجاد اتحادیه‏ای از طوایف بدوی یا بدوی گونه، خود را برای حرکت به سوی ماوراءالنهر آماده می‏ساختند، اهمیت و قدرتشان در معادلات و مجادلات سیاسی سلطان خوارزمشاه و خلیفه بغداد، نه تنها جایگاهی پیدا نکرد بلکه به حساب هم آورده نشد.

آنچه باقی ماند، ویرانی، تباهی، کشتارهای دسته جمعی، روحیه تباه شد. و در یک کلام، ویرانی یک تمدن بود. هنگامی که چنگیز خان به تختگاه خویش باز می‏گشت، بخش عمده ایران به کلی ویران شده و بسیاری از آثار تمدنی آن نابود شده بود.


منبع: دانشنامه رشد




ایلخانان - یورش وحشیانه مغول



چنگیز خان مغول (۱۱۵۵، ۱۱۶۲، یا ۱۱۶۷ - تا ۱۸ اوت ۱۲۲۷ میلادی) با نام اصلی تموچین، خان مغول و سردار جنگی بود که قبایل مغول را متحد ساخت و با فتح قسمت زیادی از آسیا شامل چین، روسیه، ایران و خاورمیانه، و همچنین اروپای شرقی، امپراتوری مغول را پایه‌گذاری کرد. او پدربزرگ قوبلای‌خان اولین امپراتور از سلسله یوان در چین و همچنین هلاکو خان -نخستین ایلخان ایران- بود.



حمله چنگیزخان مغول

لشگریان چنگیزخان نخسنین بار در سال در ۶۱۴ ق / ۱۲۱۷ م، به ایران لشگر کشید. به خراسان حمله نمودند. تا این که عاقبت چنگیز در بازگشت به مغولستان در ۶۲۴ ق / ۱۲۲۷ م، درگذشت و فاجعه عمیق انسانی را در پس این حادثه باقی گذاشت.

ادوارد تلر در خاطراتش در مورد حمله چنگیزخان مغول به ایران دوره خوارزمشاهی می نویسد:
یک نمونه مهم در تاریخ، جنگهای چنگیزخان مغول، و بویژه تخریب سرزمین های پارسی است. بیش از نصف جمعیت سرزمین تسخیر شده نابود گردید، و پارس، که همان ایران امروزیست، هرگز جلال و ابهت پیشین خود را دیگر باز نیافت.»


دیوید مورگان در کتاب: Medieval Persia 1040-1797. ص.۷۹
شکی نیست که نابودی و ویرانی که در حین خیزش دولت مغول در ایران بوقوع پیوست، و قتل عام وسیعی که در آن زمان رخ داد، در هزار سال هم ترمیم نخواهد گشت، حتی اگر فاجعه دیگری نیز بوقوع نپیوندد.»

ساندرا ماکی در کتب: The Iranians: Persia, Islam, and the soul of a nation. ۱۹۹۶. ISBN 0-525-94005-7. ص۶۹.
حمله چنگیزخان مغول چنان دهشتناک و بیرحمانه بود که خیابانهای نیشابور «که مهد علم و دانش و نوآوری آن زمان بود، تبدیل به جویبارهای خون گردید، و از سران مردان و زنان و کودکان هرم هایی ساخته شد، و حتی به سگ ها و گربه های شهر نیز رحم نکردند.»
در اواسط قرن بیستم بود که جمعیت نیشابور به سطح دوران پیش از حمله مغول بازگشت.




چهل سال پس از این ماجرا، نوادگان مغول در موکب سپاه هلاکوخان دوباره به ایران آمدند.


هولاکو بنیانگذار سلسله ایلخانیان در ایران می‌باشد که از سال ۶۵۴ تا ۷۵۰ ه‍. ق. معادل ۱۲۵۶ تا ۱۳۳۵ میلادی در ایران حکومت می‌کردند.
هولاکو. هولائو. یکی از چهار پسر تولوی و بنابراین نوه ٔ چنگیز مغول بود. مادرش زنی عیسوی مذهب موسوم به «سرقوی تی» بود و زنش «دوقوزخاتون» نیز مسیحی بود. هلاکو در سال 651 هَ.ق. مأمور تسخیر ایران مرکزی و غربی و فرونشاندن فتنه های اسماعیلیان و سرکوبی خلیفه ٔ عباسی شد. لشکریان وی اکثر از طوایف عیسوی مغول بودند. سال ۱۲۵۶ (میلادی) او موفق شد ایران را به طور قطعی فتح کند و سلسله خوارزمشاهیان را براندازد. از این گذشته، او برای اولین بار موفق شد، مقاومت اسماعیلیان در البرز را بشکند و قلعه الموت را بگیرد.
هولاکو در سال ۱۲۵۸ (میلادی) بغداد را فتح کرد و سلسله خلافت عباسیان را به طور نهایی منقرض ساخت. او در سال ۱۲۶۳ (میلادی) به خواهش و پیشنهاد خواجه نصیر طوسی رصدخانه‌ای را در مراغه، بنا نهاد.
منابع:
لغت‌نامه دهخدا
‎ تاریخ ایران کمبریج، جلد پنجم از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانان، جی.‌آ.بویل، انتشارات امیرکبیر



هولاکو - پسر تولوی پور چنگیز ۶۵۱ تا ۶۶۳ ه‍. ق
اباقاخان هولاکو - پسر هولاکو ۶۶۳ تا ۶۸۰ ه‍. ق
تگودار (سلطان احمد) پسر هولاکو ۶۸۰ تا ۶۸۳ ه‍. ق
ارغون‌خان پسر اباقا ۶۸۳ تا ۶۹۰ ه‍. ق
گیخاتوخان پسر اباقا ۶۹۰ تا ۶۹۴ ه‍. ق
بایدوخان پسر طرغان‌ پسر هولاکو ۶۹۴ تا ٔ۶۹۴ ه‍. ق
غازان پسر ارغون ۶۹۴ تا ۷۰۳ ه‍. ق
اولجایتو (خدابنده) پسر ارغون ۷۰۳ تا ۷۱۶ ه‍. ق
ابوسعید بهادرخان پسر اولجایتو ۷۱۶ تا ۷۳۶ ه‍. ق

با مرگ ابوسعید درواقع دودمان هلاگو منقرض گشت، در ادامه شاهزادگان دیگر دودمان‌های مغول به مقام ایلخانی رسیدن

ارپاوگان ۷۳۶ تا ۷۳۶ ه‍. ق
موسی‌خان پسر علی پسر پایدو ۷۳۶ ه‍. ق
محمدخان پسر منگو تیمور پسر هولاکو ۷۳۷ ه‍. ق
ساتی‌بیک دختر الجایتو ۷۳۹ تا ۷۴۱ ه‍. ق
شاه‌جهان تیمور پسر آلافرنگ ۷۳۹ تا ۷۴۰ ه‍. ق
سلیمان‌خان پسر یشموت ۷۴۱ تا ۷۴۵ ه‍. ق
طغاتیمورخان ۷۳۶ تا ۷۵۳ ه‍. ق
انوشیروان ۷۴۴ تا ۷۵۶ ه‍. ق


پس از انقراض سلسله ايلخانان حكومت به دسته چند سلسله محلي مانند: جلايري از بغداد تا آذربايجان، آل مظفر در فارس و كرمان، و سربداران در خراسان اداره مي شد.





جلایریان - آل جلایر


جلایریان "سلسله جلایری یا ایلکانی" از نژاد مغول و در کنار رود اُنن مسکن داشتند و به ده شعبه بزرگ تقسیم می‌شدند، به نامهاي؛ چات، دریات، تولانگقیت، بوری، چینگ‍‍‍ئوت، کورکین، قنکقائوت، سنکقوت و تو قراوت.
قبیله جلایر هنگامی نامش در تاریخ ایران وارد می‌گردد که ایلکانی نویان با عده‌ای از افراد قبیله خود همراه هلاکوخان مغول به ایران می‌آیند، او یکی از معروف‌ترین امرای هلاکوخان به شمار می‌رود و در اغلب جنگهای وی شرکت داشت، چندتن از اولاد ایلکانی نویان در سلطنت ایلخانی دارای مقامی شایسته بودند و چند نفر از آنان دخترانی از خاندان هلاکو به زنی گرفته‌اند. و یکی از بزرگترین سلسله‌هائی بودند که در دوره فترت بین سلطنت ایلخانان مغول و تیموریان در ایران حکومت کرده‌اند.
سلاطین جلایری گذشته از اینکه حامی هنرمندان و صنعتگران بودند، خود اغلب از شعر و ادب، نقاشی و خوشنویسی سر رشته داشتند. اولیس، پدر احمد، نقاشی و مینیاتوریست چیره‏دستی بود و احمد جلایر خود این هنر را نزد عبدالحی، از استادان این فن و شاگرد اولیس، فرا گرفت. احمد جلایر یکی از دوستداران حافظ شیرازی بود و به او سخت ارادت می‏ورزید.
تمدن دوره جلایری در حوزه نگارگری از اهمیت ویژه‌ای برخوردار شد و فعالیت‌های هنری آنان در تبریز و بویژه در بغداد متمرکز بود و نمونه‌های برجسته‌ای از معماری آنان امروزه حفظ شده است.

از منابع:
فضل الله، رشیدالدین،‌ جامع التواریخ، تصحیح: دکتر بهمن کریمی، چاپ دوم، ۱۳۶۲، اقبال
دانشگاه کمبریچ، تاریخ ایران دوره تیموریان، ترجمه: دکتر یعقوب آژند، چاپ اول، ۱۳۷۹، دیبا


شیخ حسن بزرگ (۷۳۶ق)
شیخ اویس، اولیس بهادرخان (۷۵۷ق)
جلال‌الدین حسین‌خان (۷۷۶ق)
غیاث‌الدین سلطان احمد بهادر (۷۸۳ق)
شاه محمود (۸۱۴-۸۱۳ق)




مظفریان - آل مظفر


سلسله‏ای از پادشاهان محلی ایران که در سده ۸ ق/ ۱۴ م، بر بخش‏هایی از ایران شامل یزد، فارس، اصفهان، کرمان و گاه آذربایجان فرمانروایی داشتند و سرانجام به دست امیر تیمور گورکان برافکنده شدند.

نیای بزرگ آل مظفر، غیاث الدین حاجی خراسانی از مردم خواف بود. وی به هنگام تاخت و تاز چنگیزخان در ولایت خراسان، به ولایت یزد رفت و در میبد ساکن گردید.
شجاع‏الدین منصور، فرزند سوم غیاث الدین، فیروز آباد میبد را پایگاه خویش ساخت. وی سه فرزند به نام های؛ مبارزالدین محمد، زین الدین علی و شرف الدین مظفر داشت.

آل مظفر «۷۹۵_۷۱۸ ق / ۱۳۹۳_۱۳۱۸م»

مبارزالدین محمد (۵۹-۷۱۸ / ۵۸-۱۳۱۸)
شاه محمود (۷۶-۷۵۹ / ۷۴-۱۳۵۸)
عمادالدین احمد (۹۵-۷۸۶ / ۹۳-۱۳۸۴)
نصره الدین شاه یحیی (۹۵-۷۶۴ / ۹۳-۱۳۶۳)
شاه شجاع
زین العابدین بن شاه شجاع(۸۹-۷۸۶ / ۸۷-۱۳۸۴)
شاه منصور (۹۵-۷۹۰ / ۹۳-۱۳۸۸)




آل اینجو


آل اینجو - «۷۵۸ . ۷۲۱ ق/ ۱۳۵۷ . ۱۳۲۱ م»

امیر جمال الدین شاه شیخ ابوالسحاق

در هرج و مرج خونی و ویرانگری که از سلطه ملوک الطوایفی در پایان عصر ایلخانان در سراسر ایران به وجود آمد، کرمان، یزد و فارس عرضه تنازع و رقابت میان دو خاندان مدعی آل اینجو و آل مظفر شد که حاصل نزاع آنها ادامه آشوبها و خونریزی‏های بیشتر گشت. با این حال دیوان خواجه حافظ، نام و خاطره پادشاهان هر دو سلسله را در عرصه شعر و ادب پارسی بلند آوازه ساخت.


خواجه شمس‌الدین محمد، حافظ شیرازی

نیای او در روزگار اتابكان سلغری (685 - 543 ه.ق) حاكم فارس از كوهپایه‌ اصفهان به شیراز آمد و در این شهر متوطن شد. پدرش «بهاءالدین محمد» بازرگانی می‌كرد و مادرش از اهالی كازرون بود.




تیموریان


تیمور لنگ (۷۷۱ – ۸۰۷ ه‍. ق) (۱۳۷۰ - ۱۴۰۵ م.)
خلیل سلطان (۸۰۷ – ۸۱۲ ه‍. ق.) (۱۴۰۵ - ۱۴۱۰ م.)
شاهرخ (۸۰۷ – ۸۵۰ ه‍. ق.) (۱۴۰۵ - ۱۴۴۷ م.)

بایسنقر میرزا پسر شاهرخ

شاهنامه بایسنقری:
ذوق شعر دوستی بایسنقر متوجه شاهنامه نیز شد. وی دستور داد نسخه‌ای از شاهنامه را برای او استنساخ کردند که به «شاهنامه بایسنقری» شهرت دارد. این کتاب که به سال ۸۲۹ ه.ق. تحریر یافته‌است یکی از برجسته‌ترین نمونه‌های هنر ایرانی و بلکه هنر اسلامی است.
ملک الشعرا بهار مقدمه‌ای که به امر بایسنقر بر شاهنامه فردوسی نوشته شده‌است را «سرتاسر خلاف حقیقت و خلاف منطق و برضد تاریخ» می‌داند.


الغ بیگ (۸۵۰ – ۸۵۳ ه‍. ق.) (۱۴۴۷ - ۱۴۴۹ م.)
عبداللطیف (۸۵۳ – ۸۵۴ ه‍. ق.) (۱۴۴۹ - ۱۴۵۰ م.)
عبدالله میرزاله (۸۵۴ – ۸۵۵ ه‍. ق.) (۱۴۵۰ - ۱۴۵۱ م.)
ابوسعید (۸۵۵ – ۸۷۳ ه‍. ق.) (۱۴۵۱ - ۱۴۶۹ م.)
سلطان حسین بایقرا در هرات (۸۶۲ – ۹۱۱ ه‍. ق.) (۱۴۷۰ - ۱۵۰۶ م.)
سلطان احمد (۸۷۳ – ۸۹۹ ه‍. ق.) (۱۴۶۹ - ۱۴۹۴ م.)
سلطان محمود (۸۹۹–۹۰۰ ه‍. ق.) (۱۴۹۴ - ۱۴۹۵ م.)
دورهٔ هرج و مرج (۹۰۰ تا ۹۱۱ ه‍. ق) (۱۴۹۵ - ۱۵۰۶ م.) - انقراض به‌دست امرای شیبانی




صفویان


صَفَویه یا صَفَویان حکومتی ایرانی و شیعه بودند که در سالهای ۸۸۰ تا ۱۱۰۱ ه. خ. (۱۱۳۵-۹۰۷ق/۱۷۲۲-۱۵۰۱م) بر ایران فرمانروایی کردند. بنیانگذار سلسله پادشاهی صفوی، شاه اسماعیل یکم است که در سال ۸۸۰ خورشیدی در تبریز تاجگذاری کرد و آخرین پادشاه حقیقی صفوی، شاه سلطان حسین است که در سال ۱۱۰۱ خورشیدی از افغانها شکست خورد.

دولت مقتدر و ایرانی صفویه که حکومتی تمرکزگرا داشتند، برای نخستین بار در تاریخ، مذهب شیعه را مذهب رسمی ایران قرار دادند و ایران بزرگ و قدرتمند را حدود نهصد سال پس از حکومت ساسانیان، شکل دادند و توانستند بر سرتاسر یا بیشتر ایران آن روزگار، بویژه در عهد پادشاهی شاه عباس بزرگ، فرمانروایی کنند.

این سلسله با پشتوانه هزاران سال تمدن ایران، «هنر اسلامی» را جهانی کرد و به دین و فرهنگ عرب رنگ و بویی جهانی و شگفت انگیز داد. از نظر ادبی، در دوره صفویه شاعر یا نویسنده بزرگی از ایران برنخاست و تنها در زمینه ادبیات شیعی و مرثیه‌سرایی آثاری درخور توجه پدید آمد.

در سال ۹۰۷ ه.ق شاه اسماعیل با غلبه بر مخالفان و دشمنان داخلی به قدرت رسید و رسما تاجگذاری کرد. وی برای تقویت سپاه ایران نیرویی بنام قزلباش به وجود آورد که شامل ۷ ایل قزلباش به نامهای استاجلو، شاملو، تکلو، روملو، ذوالقدر، قاجار و افشار بودند. وی پس از آن عزم بغداد کرد و با تصرف بغداد دودمان آق قویونلوها و قراقویونلوها را بر انداخت و سپس به خراسان رفت و محمد خان شیبانی را سرکوب کرد.
صفویان زبان فارسی را برای اداره بهتر ایران به عنوان زبان غالب کشور ایران برگزیدند و شهرهای فارسی زبان قزوین و اصفهان پایتخت آنان بوده است.
در دوره صفویه (به ویژه نیمه اول آن) جنگهای بسیاری میان ایران با حکومت عثمانی در باختر و با ازبکها در خاور کشور رخ داد که علت این جنگها مسائل ارضی و مذهبی بود.


شاه عباس یکم صفوی به دلیل رشادت های بسیاری که در طول زندگی اش برای سرافرازی ایران انجام داد به شاه عباس کبیر شهرت یافت. وی نوه شاه اسماعیل یکم سرسلسله خاندان صفوییان است. مادر وی خیر النسابیگم دختر میر عبدالله خان والی مازندران بود و نسب او به سید قوام الدین نامبردار می رسد.

اقدامات عمرانی وسیع «شاه عباس بزرگ» در کشور و سیاستهای آگاهانه و مبتنی بر منافع ملی وی که در شکوفایی و آبادانی هر چه بیشتر کشور و (بویژه اصفهان) تاثیر داشت.
اقدامات سازنده شاه عباس در زمینه هایی چون ایجاد ارتش منظم و حرفه ای، ساماندهی نظام دیوانی کارا، احداث کاروانسراهای متعدد شاه عباسی در نقاط مختلف کشور و تضمین امنیت راه ها، ضرب سکه های عباسی و تقویت پول کشور از این طریق و از همه مهمتر اتخاذ سیاست تساهل مذهبی و اجتماعی و مواردی از این دست در مجموع باعث ارتقای سطح زندگی مردمان و آبادانی کشور گردید.
همچنین سیاست خارجی مدبرانه شاه عباس و یارگیریهای مناسب وی در عرصه بین المللی موجب تثبیت موقعیت سیاسی ایران در نظام جهانی شد و این خود در ترقی و عمران کشور تاثیر بسزایی داشت.


سقوط خاندان صفوی نتیجه انحطاطی بود که در سالهای پایانی سلطنت خاندان صفوی بر ایران، دامنگیر دستگاه سیاسی حاکم گردیده بود و این حکومت ۲۲۱ ساله با سقوط شهر اصفهان بدست شورشیان افغانی، که از رعایای شاهنشاهی ایران بودند، در سال ۱۷۲۲م/ ۱۱۰۱ ش به پایان رسید و تلاشهایی که برخی از بازماندگان این خاندان نیز برای احیای حکومت صفوی بکار بستند هم راه به جایی نبرد.

برای اطلاعات بیشتر، میتوانید رجوع کنید به:
صفویه، ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
بررسی دوران صفویه، دانشنامهً رشد
شاه عباس بزرگ، ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد



نقشه ایران بزرگ پس از زمامداری شاه عباس بزرگ در زمان حکومت ملی صفویان (سال ۱۶۶۰م.).
مناطق ایران غربی که شاه عباس آنان را از دست ترکان عثمانی آزاد کرد شامل:
کردستان ترکیه، کردستان عراق، کردستان سوریه
و مناطق ایران شمالی می باشد - مناطق آزاد شده ایران شمالی شامل:
جمهوری آذربایجان، ارمنستان، گرجستان -
مناطق آزاد شده شرقی ایران شامل پاکستان، افغانستان و کشمیر هند.




شاه اسماعیل یکم (۹۳۰-۹۰۷)
شاه تهماسب یکم (۹۸۴-۹۳۰)
شاه اسماعیل دوم (۹۸۵-۹۸۴)
شاه محمد خدابنده (۹۹۶-۹۸۵)
شاه عباس یکم (۱۰۳۸-۹۹۶)
شاه صفی (۱۰۵۲-۱۰۳۸)
شاه عباس دوم (۱۰۷۷-۱۰۵۲)
شاه سلیمان (۱۱۰۵-۱۰۷۷)
شاه سلطان حسین (۱۱۳۵-۱۱۰۵)
شاه تهماسب دوم (۱۱۴۵-۱۱۳۵)
شاه عباس سوم (۱۱۴۸-۱۱۴۵)
شاه اسماعیل سوم




افشاریان


نادرشاه افشار
پس از سقوط صفویه، ایران که توان یک حاکم بی تدبیر بیگانه را بر خود نداشت، صحنه ناآرامیها و ناملایمات بسیاری گردید. عدم توانایی و کار آمدی حاکمان یاغی افغان در امر حکومت و دولت، فشارها و قتل و غارتهای افغان در نواحی مرکزی، شورشهای متعدد داخلی و قیام گروهای مختلفی که به هواداری از دفاع کشور و تشکیل حکومت متمرکز، در مناطق مختلف کشور روی داد پای دشمنان ایران را که همیشه در انتظار تعرض به مرزهای ایران بودند، فراهم کرد.
در این زمان تنها یک سردار نیرومند و دلیر بود که توانست با رشادتها و جسارتهای خود به این اوضاع آشفته پایان بخشد و بار دیگر امپراطوری از دست رفته ایران را تجدید کند. ورود او به صحنه تاریخ و بنیاد سلسله کم دوام اما قدرتمند افشاری، نه تنها کشور ایران را از دست یاغیان افغان نجات داد بلکه با ظهور حکومتهای بعد از وی دوران سلطه بیگانه بر ایران خاتمه یافت.


از سخنان نادر شاه افشار:
- شاهنامه فردوسی خردمند، راهنمای من در طول زندگی بوده است.
- کمربند سلطنت، نشان نوکری برای سرزمینم است. نادرها بسیار آمده اند و باز خواهند آمد، اما ایران و ایرانی باید همیشه در بزرگی و سروری باشد.
- میدان جنگ می تواند میدان دوستی نیز باشد اگر نیروهای دو طرف میدان به حقوق خویش اکتفا کنند.
- سکوت شمشیری بوده است که من همیشه از آن بهره جسته ام.
- تمام وجودم را برای سرفرازی میهن بخشیدم به این امید که افتخاری ابدی برای کشورم کسب کنم.
- از دشمن بزرگ نباید ترسید اما باید از صوفی منشی جوانان واهمه داشت. جوانی که از آرمانهای بزرگ فاصله گرفت نه تنها کمک جامعه نیست بلکه باری به دوش هموطنانش است.
- اگر جانبازی جوانان ایران نباشد نیروی دهها نادر هم به جای نخواهد رسید.
- برای اراضی کشورم هیچ وقت گفتگو نمی کنم بلکه آن را با قدرت فرزندان کشورم به دست می آورم.


نادرشاه افشار (۱۱۲۶ – ۱۱۱۵ خورشیدی)
عادلشاه افشار (۱۱۲۷ – ۱۱۲۶ خورشیدی)
ابراهیم‌شاه (۱۱۲۷ خورشیدی)
شاهرخ‌میرزا (۱۱۲۹ – ۱۱۲۷ خورشیدی)




زندیان


زندیان یا زندیه یا دودمان زند نام خاندانی پادشاهی است که میان افشاریان تا برآمدن قاجار، چهل و شش سال در ایران بر سر کار بودند.
پس از کشته شدن نادر، برخی از سرداران وی بنای سرکشی گذاشتند که یکی از آنان کریم‌خان‌زند از طایفه لر بود که خود را وکیل الرعایا معرفی می نمود و محبوب مردم بود. یکی از رقبای جدی وی محمد حسن خان قاجار رئیس طایفه قاجار بود که در مازندران اقامت داشت. کریم‌خان برای سرکوبی وی به تهران آمد و پس از سرکوبی حاکم قاجار، در سال ۱۱۷۲ هـ .ق، در دیوانخانه تهران به تخت شاهی نشست و در سال ۱۱۸۰ هـ .ق. شیراز را به پایتختی برگزید.

شیراز، که پس از اسلام پایتخت ناحیه فارس در زمان حکومت دیلمیان و اتابکان فارس، خاندان اینجو و آل مظفر بود، به دلایلی چون اعتدال هوا، استحکامات طبیعی (کوه در شمال و رودخانه در جنوب شرقی)، موقعیت شیراز بر سر راه کهن خلیج فارس، دژ نظامی فهندر و باروی شهر، به پایتختی برگزیده شد.

کریم خان نخست به مرمت و استحکام دیوار شهر پرداخت و سپس خندقی به دور حصار حفر کرد. کریم خان در تجدید بنای حصار، محیط آن را قدری کوچکتر کرد به طوری که برخی از قسمتهای شهر در خارج از حصار قرار گرفت، دروازه های دوازده گانه را به شش دروازه محدود ساخت و در مقابل هر دروازه میدانی وسیع احداث نمود.



کریمخان زند وکیل الرعایا (۱۱۹۳ – ۱۱۶۳ ه.ق.)
ابوالفتح‌خان زند (۱۱۹۳ – ۱۱۹۳ ه.ق.)
صادق‌خان زند (۱۱۹۳ – ۱۱۹۳ ه.ق.)
علی‌مرادخان زند (۱۱۹۹ – ۱۱۹۳ ه.ق.)
شيخ‌ويس‌خان زند پسر علیمراد خان و جانشین وی که به فریب جعفرخان کشته شد
جعفرخان زند (۱۲۰۳ – ۱۱۹۹ ه.ق.)
صیدمرادخان زند که از بزرگان زند بود و پس از ترور جعفرخان هفتاد روز در شیراز فرمان راند
لطفعلی‌خان زند (۱۲۰۹ – ۱۲۰۳ ه.ق.)




قاجاریان   ۱۹۲۵ - ۱۷۹۴


قاجارها طایفه ای هستند از نژاد مغولان و از ترکمان‌های منطقه استرآباد (گرگان) که آخرين ايل قزلباش و آخرين سربازان وفادار شاه اسماعيل بودند. آنها در شکل گیری قدرت صفویان یکی از قبایل مهم بودند و توسط شاه عباس صفوی به مناطق غرب استرآباد و دشت گرگان کوچانده شده و آنجا سکنی گزیدند.
ایشان تبار خود را به کسی به نام قاجار نویان می‌رساندند که از سرداران چنگیز بود. نام این قبیله ریشه در عبارت آقاجر به معنای جنگجوی جنگل دارد. قاجار از ریشه کلمه قاچار است که در ترکی به معنای فراری است. پس از حمله مغول به ایران و میان‌رودان، قاجارها نیز به همراه چند طایفه ترکمان و تاتار دیگر به شام کوچیدند. هنگامی که تیمور گورکانی به این نقطه تاخت قاجارها و دیگر کوچندگان را به بند کشید و سرانجام آنها را به خانقاه صفوی در آذرآبادگان بخشید. پس از آن قاجارها یکی از سازندگان سپاه قزلباش شدند.

محمد حسن خان قاجار پدر آقا محمد خان در عهد کریم خان بر علیه وی شورش کرد اما سرکوب و کشته شد. آقا محمد خان به هنگام کشته شدن پدرش به همراه برادرانش به دربار کریم خان زند پناهنده شده و تا مرگ کریم خان در شیراز بودند و سپس به مازندران و گرگان بازگشتند و بلای ناسازگاری مجدد را با دولت زند شروع کردند. قیام حسین قلی خان جهانسوز برادر وی، سرکوب و به کشته شدنش انجامید.
قدرت نماییهای آقا محمد خان از زمان علی مراد خان آغاز شد و در زمان لطفعلی خان به اوج رسید. آقا محمد خان توانست طی سه جنگ به سالهای ۱۲۰۳ - ۱۲۰۵ - ۱۲۰۶، نیروهای زندیان را شکست دهد و قلمرو و متصرفات آنان را به دست گیرد. او به سال ۱۲۰۸ – ۱۲۰۹ در تعقیب لطفعلی خان به کرمان لشکر کشید و پس از تسخیر آن حکم به قتل و ویرانی و تنبیه مردم آنجا داد و دستور داد ۲۰۰۰۰ جفت چشم کنده و به او تحویل دهد. پس از این سیاست خشن به سال ۱۲۰۹ به قفقاز لشکر کشید.

پس از شکست لطفعلی خان زند، در واقع عمر سلسله زند به پایان رسید و سلسله قاجار به حکومت رسید. آقا محمد خان پس از تصرف قفقازیه و سرکوب کلیه امراء و حکام داخلی، و پذیرش اطاعت و فرمان خان قاجار از سوی کلیه نواحی به استثنای مشهد و خراسان که هنوز زیر فرمان شاهرخ میرزا و فرزندش نادر میرزا بود، زمان را برای تاجگذاری خود مناسب دید و به سال ۱۲۱۰ ه. در تهران به نام پادشاه ایران تاجگذاری کرد.

وی که جمعا به مدت ۱۸ سال بر مسند قدرت تکیه داشت، پادشاهی بود مدبر، رشید، جنگ آور، اما در سخت دلی و بیرحمی و پول دوستی نظیری نداشت. همچنین فوق العاده فرد ناسپاهی بود، رفتار او با لطفعلی خان و سایر زندیان علی رغم همه مهر و رافت کریم خان نسبت به او و زد و خوردهای مکرر با زندیان و قتل عامهای آنان، همه بی انصافی او را بیان می کند.




میرزا تقی‌خان فراهانی (متولد ۱۸۰۷ میلادی – درگذشتهٔ ۱۰ ژانویه ۱۸۵۲) مشهور به امیرکبیر، یکی از صدراعظم‌های ایران در دوره ناصرالدین‌شاه قاجار بود.
اصلاحات امیرکبیر اندکی پس از رسیدن وی به صدارت آغاز گشت و تا پایان صدارت کوتاه او ادامه یافت. مدت صدارت امیر کبیر ۳۹ ماه (۳سال و ۳ماه) بود. وی موسس مدرسه دارُالفُنون بود که برای آموزش علوم و فنون جدید، به فرمان او در تهران تأسیس شد. همچنین انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه از جمله اقدامات وی به حساب می‌آید.
امیرکبیر پس از این که با توطئه اطرافیان شاه از مقام خود برکنار و به کاشان تبعید شد، به دستور ناصرالدین‌شاه به قتل رسید.

میرزا تقی‌خان فراهانی - امیرکبیر

شاهان قاجار

آقامحمدخان ۱۱۶۱-۱۱۷۶
فتحعلی شاه ۱۱۷۶-۱۲۱۳
محمدشاه ۱۲۱۳-۱۲۲۷
ناصرالدین شاه ۱۲۲۸-۱۲۷۵
مظفرالدین شاه ۱۲۷۵-۱۲۸۵
محمدعلی شاه ۱۲۸۵-۱۲۸۸
احمدشاه ۱۲۸۸-۱۳۰۴




در دوران صدو چند ساله قاجار تحولات و رویدادهای بسیاری در ایران رخ داد:
- در این دوره است که سیاستهای استعماری اروپائیان در ایران نفوذ می کند.
- در این دوره ایران وارد جنگهای طولانی با روسیه می شود و در نتیجه مرزهای طبیعی ایران تغییر می کند و بسیاری از مناطق قلمرو حکومتی را از دست می دهد.
ایران عزیز ما مناطق بسیار گوناگونی را در شمال غرب (آذربایجان و ارمنستان و گرجستان)، شمال شرق (ترکمنستان و بخش هایی از ازبکستان و تاجیکستان) و شرق (افغانستان و بلوچستان پاکستان) از دست داد.




عهدنامه ترکمنچای در پنجم شعبان ۱۲۴۳ هجری قمری برابر ۲۱ فوریه ۱۸۲۸ میلادی به خط قائم مقام تـنظیم و امضا شد و قائم مقام، که خود حامل نسخه عهد نامه بود، به تهران آمد، و درباره آن توضیحات لازم داد و شش کرور تومان (پانصدهزار=کرور) غرامت را که مطابق عهدنامه بایستی به دولت روس پرداخت شود، گرفت و بار دیگر به پیشکاری آذربایجان و وزارت ولیعهد به تبریز مراجعت کرد...
چندی نگذشت که فتحعلی شاه در جمادی الاخر سال ۱۲۵۰ هجری قمری در اصفهان درگذشت. این خبر به آذربایجان رسید و محمد شاه قصد عزیمت به پایتخت را کرد. قائم مقام٬ جهانگیر میرزا و خسرو میرزا، دو برادر شاه، را که در قلعه اردبیل زندانی بودند، نابینا کرد و وسایل جلوس او را فراهم آورد...

میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی




امتیازات و قراردادها در دوره ننگـــــــــــــین قاجار

سرزمین کنونی ایران، تنها بخشی از ناحیه‌ای است که در تاریخ با نام‌های‎ «ایران‌زمین» یا «ایرانشهر» و در ‏جغرافیا با نام «فلات ایران» شناسانیده‎ ‎می‌شود.
تعداد زیادی از مردم ایران معتقدند عهدنامه گلستان یکی از شوم ترین معاهداتی است که در تاریخ ایران به‎ ‎امضا رسیده و اولین عهدنامه شومی ‏است که اولیای ایران از شدت بی خبری با‎ ‎یک دولت اروپایی بسته‌اند. این عهدنامه سبب شد با وجود این که ‏روس‌ها در بدترین شرایط‎ ‎جنگی با فرانسه بودند، نه تنها از گرفتاری‌های ایران آسوده شده بلکه سرزمین ‏های‎ ‎جدیدی به متصرفات خود اضافه کنند. عهدنامه گلستان سبب شد برای اولین بار‎ ‎مرزهای طبیعی ایران ‏تغییر کند و بسیاری از نواحی شمال رود ارس از دست ایران‎ ‎خارج شود‎.‎ از جمله مناطقی که از ایران جدا شد عبارت‌اند از:

  • قره باغ
  • گنجه
  • خانات موشکی
  • شیروان
  • قوبا
  • دربند
  • باکو
  • هرجا از ولایات تالش را که بالفعل در ‏تصرف روسیه بود.
  • داغستان
  • گرجستان ‏


جمع کل همه سرزمین‌های جدا شده از ایران در دوران قاجاریه ۳.۴۱۳.۰۰۰ ‏کیلومتر مربع است. یعنی حدود ۳.۵ میلیون کیلومتر مربع که در تاریخ ایران و جهان بی سابقه است. برای اینکه مقایسه ای داشته باشیم، مساحت کشور فرانسه برابر با ۵۵۰۰۰۰ کیلومتر مربع بوده و وسیع‌ترین کشور اروپای غربی است.

گستره سرزمین‌های جدا شده از ایران در قرارداد گلستان از این قرار است‎:

نقشه بين المللي ايران ۱۹۶ سال پیش -
پيش از جدا شدن سرزمينهاي تاريخي آن

  • آران: ۸۶۶۰۰ کیلومتر مربع؛
  • ارمنستان: ۲۹۸۰۰ ک .م؛
  • گرجستان: ۶۹۷۰۰ ک.م؛
  • داغستان: ۵۰۳۰۰ ک.م؛
  • اوستی شمالی: ۸۰۰۰ ک.م؛
  • چچن: ۱۵۷۰۰ ک .م؛
  • اینگوش‎: ۳۶۰۰ ‎ک. م
  • بلغارستان: ۱۲۵۰۰ ک.م؛

+ جمع ‏کل قفقاز: ۲۷۶.۲۰۰ کیلومتر مربع

افغانستان: ۶۲۵۲۲۵ ک.م؛
بخش‌هایی از مکران: ۲۵۰۰۰۰ ک.م؛

+ جمع کل سرزمین‌های شرقی: ۹۷۵.۲۲۵ کیلومتر مربع

ترکمنستان: ۴۸۸۱۰۰ ک.م؛
ازبکستان: ۴۴۷۱۰۰ ک.م؛
تاجیکستان: ۱۴۱۳۰۰ ک.م؛
‎بخش‌های ضمیمه شده ‏به قزاقستان: ۱۰۰۰۰۰ک.م؛
بخش‌های ضمیمه شده به‎ ‎قرقیزستان: ۵۰۰۰۰ ک.م؛

+ جمع کل سرزمین‌های ‏فرارودان: ۲۱۶.۱۷۲۰ کیلومتر‏‎ ‎مربع



قراردادها میان ایران و سایر کشورها قراردادها میان ایران و اتباع و شرکتهای خارجی
  • امتیازنامه رویتر با تبعه انگلستان
  • قرارداد دارسی با تبعه انگلستان
  • امتیاز خوشتاریا با تبعه روسیه
  • قرارداد لاتاری با تبعه فرانسه
  • میرزا ملکم خان در سفر سوم ناصرالدین شاه به فرنگ با پرداخت مبلغی به عنوان رشوه به شخص شاه توانست رضایت او و امین السلطان را برای امضای امتیازنامه تاسیس قمارخانه درایران یا اصصلاحاً قرارداد لاتاری جلب کند.
    این قرارداد مابین دولت قاجار و یک تبعه فرانسوی به نام «یوزی دو کار دوئل» که منشی سفارت ایران در لندن بود امضا گردید.
  • امتیاز انحصار توتون و تنباكوی ایران
  • اعطاي امتياز انحصار محصول توتون و تنباكوي ايران از مرحله كشت تا فروش در داخل و خارج كشور به مدت ۵۰ سال به يك شركت انگليسي از سوي ناصرالدين شاه يكي از بزرگ ترين اتفاقات تاريخ دخانيات ايران بود.
    ناصرالدين شاه در سومين سفرش به اروپا در سال ۱۲۷۵ خورشيدي (۱۸۹۰ ميلادي) از راه روسيه به انگلستان رفت و چون در اثر ولخرجي زياد، پول هايش تمام شد امتيازي را در زمينه كشت، توزيع و فروش توتون وتنباكو به شخصي انگليسي به نام ماژور تالبوت داد و در مقابل مقداري پول گرفت و با رشوه به درباريان شركت تالبوت توانست امتياز تجارت انحصاري توتون و تنباكو را به مدت ۵۰ سال در ايران از آن خود كند. اين امتياز كه به امضاي شاه و سرهنري ولف رسيد، داراي ۱۵ فصل بود كه حكايت از اختيارات تام تالبوت در امور دخانيات ايران و بي اعتنايي به منافع ملت ايران داشت.
    مطابق با اين قرارداد، شركت رژي متعهد مي شد كه در ازاي انحصار خريد و فروش توتون و تنباكوي ايران به مدت ۵۰ سال، سالانه مبلغ ۱۵ هزار پوند استرلينگ به همراه يك چهارم سود خالص خود را به شاه بپردازد.
    با انعقاد اين قرارداد، توليد كنندگان و فروشندگان داخلي نيز استقلال خود را از دست دادند و براي فروش توتون و تنباكو بايد از شركت خارجي اجازه مي گرفتند كه با مخالفت هاي گسترده اي از سوي مردم و روحانيون مواجه شد. همزمان با ورود حدود ۲۰۰ هزار نفر از اتباع دولت بريتانيا به عنوان كاركنان شركت رژي به ايران، حدود ۱۰۰ هزار مبلغ مسيحي نيز وارد ايران شدند و همان شيوه اي را كه در تصرف هند و ايجاد كمپاني هند شرقي و سپس حضور نظامي به بهانه حفظ امنيت اين كمپاني و در نهايت مستعمره كردن هند به كار گرفته بودند، در ايران آغاز كردند.

  • لغو امتياز تنباكو توسط فتواي ميرزاي شيرازي (تحريم تنباكو)

  • امتیاز كشتیرانی در رود كارون
    ۱- ناصرالدین شاه در سال ۱۳۰۶ قمری امتیاز کشتیرانی در حوضة سفلای رود کارون را به کمپانی برادران لینچ واگذار کرد.
    ۲- در امتیاز کشتیرانی کارون طبق فرمان و قرارداد مربوط به آن بنای هر گونه ساختمان و انبار ذغال سنگ و کالان و دکان و کاروانسرا و یا کارگاهها و کارخانجات در دو کرانه رود کارون بوسیله کمپانی لینچ ممنوع شده بود.
    ۳- امتیاز کشتیرانی در کارون برای کمپانی لینچ سود فراوانی دربر نداشت.
    ۴- برخی از شیوخ و سران عشایر بنی کعب ایران نیز در راه اقدامات و فعالیت کمپانی مزبور کارشکنی می کردند.
    ۵- ناصرالدین شاه انتظار داشت که هر چه بیشتر بتواند از اعطای آن امتیاز نفع مادی ببرد.
    ۶- صاحب امتیاز نیز ناگزیر بود در برابر حفظ امتیاز خود مبالغ هنگفتی به کیسة شخصی شاه بریزد.
    ۷- صاحبان امتیاز که دارای معلومات گرانبهایی از اوضاع ایران بودند سودی در این امتیاز برای خود ندیدند با تقدیم یک کشتی بخاری تقاضای الغای قرارداد مزبور شدند.

  • تأسیس بانک شاهنشاهی ایران
  • ناصرالدین شاه در سال ۱۲۸۹ قمری (۱۲۶۸ خورشیدی، ۱۸۸۹ میلادی) به راهنمایی حاج میرزا حسین خان سپهسالار، صدراعظم خود امتیاز تأسیس خط آهن و استخراج معادن ایران، غیر از آنچه قبلاً به دیگران واگذار شده بود و غیر از معادن فلزات قیمتی و احجار کریمه، و نیز امتیاز تأسیس بانک شاهنشاهی را به شخصی به نام بارون جولیوس دورویتر که به تابعیت بریتانیا درآمده بود واگذاشت و خود عازم اروپا شد.

  • امتیاز راه‌آهن جلفا به قزوین
    هنگامی كه مظفرالدين شاه بار ديگر در عين ورشكستگي مالي كشور، بيماري خود را بهانه كرد و سفر دوم خود را كه در حقيقت براي گردش و سياحت در اروپا بود، آغاز كرد، امين‌السلطان براي تأمين هزينه سفر شاه از بانك استقراضي روس مبلغ ده ميليون منات طلا وام گرفت و امتياز راه‌آهن جلفا به قزوين را نيز به روسيه واگذار كرد.




دوران پر افتخار پهلوی


    *مصوب مجلس شورای ملی ایران در ۱۴ جمادی الاخر ۱۳۲۴ ه. ق.
    (مطابق با ۱۲۸۵ هجری شمسی و ۱۹۰۶ میلادی)


    متمم قانون اساسی مورخ ۲۹ شعبان ۱۳۲۵ ه. ق.


    • کلیات
  • اصل اول: مدهب رسمی ایران اسلام و طریقه حقه جعفریه اثنی عشریه‌است باید پادشاه ایران دارا و مروج این مذهب باشد.
  • اصل دوم: مجلس مقدس شورای ملی که به توجه و تایید حضرت امام عصر عجل الله فرجه و بذل مرحمت اعلیحضرت شاهنشاه اسلام خلدالله سلطانه و مراقبت حجج اسلامیه کثرالله امثالهم و عامه ملت ایران تأسیس شده‌است باید در هیچ عصری از اعصار مواد قانونیه آن مخالفتی با قواعد مقدسه اسلام و قوانین موضوعه حضرت خیرالانام صلی الله علیه و آله و سَلم نداشته باشد ومعین است که تشخیص مخالفت قوانین موضوعه با قواعد اسلامیه بر عهده علمای اعلام ادام الله برکات وجود هم بوده و هست لهذا رسما مقرر است در هر عصری از اعصار هیاتی که کمتر از پنج نفر نباشد از مجتهدین و فقهای متدینین که مطلع از مقتضیات زمان هم باشند به این طریق که علمای اعلام وحجج اسلام مرجع تقلید شیعه اسامی بیست نفر از علماء که دارای صفات مذکوره باشند معرفی به مجلس شورای ملی بنمایند پنج نفر از آنها را یا بیشتر به مقتضای عصر اعضای مجلس شورای ملی بالاتفاق یا به حکم قرعه تعیین نموده به سمت عضویت بشناسند تا موادی که در مجلس عنوان می‌شود به دقت مذاکره و غور رسی نموده هریک از آن مواد معنونه که مخالفت با قواعد مقدسه اسلام داشنه باشد طرح و رد نمایند که عنوان قانونیت پیدا نکند و رأی این هیات علماء در این باب مطاع و بتبع خواهد بود و این ماده تا زمان ظهور حضرت حجة عصر عجل الله فرجه تغییر پذیر نخواهد بود.

    • حقوق سلطنت ایران
  • اصل سی و پنجم: سلطنت ودیعه ایست که به موهبت الهی از طرف ملت به شخص پادشاه مفوض شده.
  • اصل سی و ششم: سلطنت مشروطه ایران از طرف ملت به‌وسیله مجلس مؤسسان به شخص اعلیحضرت شاهنشاه رضاشاه پهلوی تفویض شده و در اعقاب ذکور ایشان نسلا بعد نسل برقرار خواهد بود.
  • اصل سی و هفتم: ولایت عهد با پسر بزرگ‌تر پادشاه که مادرش ایرانی الاصل* باشد خواهد بود در صورتی که پادشاه اولاد ذکور نداشته باشد تعیین ولیعهد برحسب پیشنهاد شاه و تصویب مجلس شورای ملی به عمل خواهد آمد مشروط برآنکه آن ولیعهد از خانواده قاجار نباشد ولی در هر موقعی که پسری برای پادشاه بوجود آید حقاً ولایت عهد با او خواهد بود.

* اصول سه گانه ۳۸-۳۷-۳۶ متمم قانون اساسی به موجب ماده واحده مصوبه مجلس مؤسسان در تاریخ ۲۱ آذرماه ۱۳۰۴ شمسی که ذیلا نقل می‌شود به شرح مندرج در متن اصلاح شده‌است.
«ماده واحده - مجلس مؤسسان سه اصل ۳۶ و ۳۷ و ۳۸ متمم قانون اساسی مصوبه بیست و یکم آذرماه ۱۳۰۴ را بجای سه اصل ۳۶ و ۳۷ و ۳۸ سابق متمم قانون اساسی قرار داده سه اصل مذکور سابق را ملغی می‌داند».




iran-flag
رضاشاه پهلوی ۱۳۰۴ - ۱۳۲۰
محمدرضاشاه پهلوی ۱۳۲۰ - ۱۳۵۷





نقل مطالب تنها با لینک مستقیم و ذكر نام و آدرس پرشین خاک، بلامانع میباشد به سایت پرشین خاک خوش آمدید - شاد و بهروز باشید