|
تاريخ پرچم پرافتخار سرزمين ايران |
نماد با ارزش سه رنگی که در پرچم ایران قدمتی طولانی دارند روی این دیوار که از دوران هخامنشی مانده است به چشم میخورد و به عنوان پرچم اهورا ( فروهر) در موزه لوور نگهداری می شود.
سبز: نشانه خرمي و دوستي
سپيد: نشانه صلح و دوستي
سرخ: نشان خون جان باختگان در راه ايران
- اولين پرچم شناساييشده ايراني موسوم به دِرَفش شهداد - هزاره سوم پيش از ميلاد
- پرچم زمان کوروش کبير 559 سال پيش از ميلاد
- درفش کاوياني
- پرچم در زمان سلطان محمود غزنوی
- پرچم در دوره سلسله صفويان - شاه طهماسب
- پرچم در دوره سلسله صفويان - شاه اسماعیل اول
- پرچم در دوره سلسله صفويان - شاه اسماعیل دوم
- دوره شاه صفي دوم
- پرچم سه رنگ نادرشاه مادر پرچم سه رنگ ايران
- پرچم در عهد نادرشاه افشار بين سالهای 1736 تا 1747
- دوره علي قلي شاه عادل برادرزاده نادرشاه
- دوره آغا محمدخان قاجار
- دوره محمد شاه قاجار
- پرچم سه رنگ ناصرالدين شاه با اقدام امیر کبیر
- پرچم مظفرالدين شاه قاجار
- پرچم محمد علی شاه قاجار
- پرچم ایران زمین در دوران پر افتخار پهلوي
ariarman.com :از سایت
كتاب تاريخچه پرچم ايران
كتاب تاريخچه پرچم ايران
اولين پرچم شناساييشده ايراني موسوم به دِرَفش شهداد |
درفش شهداد پرچمي فلزي، به جا مانده از هزاره سوم ق.م، كه در سال 1350 از ميان خاك هاي محوطه تاريخي «شهداد» توسط «ميرعابدين كابلي»، باستان شناسي كه سال ها در محوطه تاريخي شهداد فعاليت كرده است، پيدا شد و به عنوان اولين پرچم يافت شده در ايران، به «درفش شهداد» شهرت يافت. که براساس تصاوير حك شده بر اين درفش، از درخواست آب از الهه باران حكايت مي كند.
«شهداد» كه در حاشيه غربي دشت لوت و در شرق كوه هاي كرمان واقع شده، منطقه اي خشك است كه ميزان باران سالانه آن از 5/4 ميلي متر تجاوز نمي كند. آب مورد نياز اهالي، نخلستان ها و باغ هاي مركبات و زمين هاي زراعتي آن از رودخانه «درختنگان» تامين مي شود.
درفش شهداد كه در قديمي ترين گورستان شناخته شده در شهداد به دست آمده، از جنس مفرغ و داراي صفحه اي با طول و عرض 4/23×4/23 سانتي متر است. اين صفحه با دو بست به يك ميله فلزي به ارتفاع 128 سانتي متر اتصال يافته و به حول محور ميله اي مي گشته است و بر بالاي آن مجسمه عقابي با بال هاي گسترده قرار گرفته است.
كابلي تصوير كلي درفش را اين گونه توصيف كرده است: «شخصيت برجسته اين تصوير بر مسندي مجلل و چهارپايه مانند نشسته است و در اطراف او 4 نفر به حالت هاي مختلف ايستاده يا نشسته و يا زانو بر زمين زده اند. برخي از آنان كوزه اي در دست دارند و عده اي كوزه را جلوي خود نگه داشته اند (که میتوان گفت آنها به طلب آب نزد او آمده اند و اینکه آن شخصيت برجسته ايزد آب يا باران است). بالاي سر اين شخصيت برجسته، خطوط مارپيچ به هم بافته اي قرار دارد كه احتمالا نشانگر لكه هاي ابر است. در بالا و وسط صفحه خورشيدي تابان نقش بسته است. در گوشه راست و بالاي سر يكي از شخصيت هاي مجلس نقشي شبيه هلال ماه مشاهده مي شود. در سمت راست و محور عرضي، 2 درخت نخل قرار دارد و زير آن يك صفحه شطرنجي شده مربع، مستطيل رسم شده كه به صورت 10 خانه 5 تايي در دو رديف تقسيم شده است (زمين هاي كشاورزي كرت بندي شده، که در آن منطقه نیز كشف شده است). قرينه دو نخل ياد شده، درخت نخل ديگري در سمت چپ ديده مي شود ولي بزرگ تر و داراي شاخ و برگ بيشتري است. در طرفين پايين صفحه 2 شير به حالت نشسته، با دهاني باز رو به روي هم نشسته اند و در ميان آنها نقش يك گاو با شاخ هاي بلند و افراشته حايل شده است. در زير رديف اين جانوران و پايين صفحه دو رديف مارپيچ به هم بافته ديده مي شود كه شايد با توجه به تشابه دو نقش با لكه ابر بالاي صفحه، سمبل و نشانه اي از جريان آب باشد.»
خشكسالي و كم آبي در منطقه شهداد به حدي بود كه مرور زمان مهاجرت مردم اين منطقه را سبب شده است.
كابلي در اين باره مي گويد: «تمام ورودي ها و مدخل اتاق ها و كل مجموعه بناها با تيغه اي از خشت مسدود شده اند. عقيده دارم ساكنان اين مجموعه بناها به دليل خاصي خانه و كاشانه خود را ترك و به نقاط ديگري مهاجرت كرده اند. به نظر مي رسد كه ساكنان شهداد در هزاره سوم پ.م با خشكسالي ممتد رو به رو شده اند، به گونه اي كه امكان زيست از آنها سلب و زندگيشان ناممكن شده است. از اين رو با جمع آوري وسايل و لوازم و حتي در آوردن در و تيرهاي سقف از اين نقطه، به جايي ديگر مهاجرت كرده و به اميد بازگشت، براي سالم ماندن مكان زندگيشان جلوي اتاق ها را با خشت مسدود كرده اند. با توجه به اين كه شهداد و حوالي آن منطقه اي گرم و خشك است و درختان آن براي نجاري و تيرريزي سقف مناسب نيست، ساكنان منطقه گرم و خشك به هنگام ترك خانه و كاشانه شان اين مصالح ساختماني ارزشمند را با خود برده اند.»
درفش شهداد كه در اثر نگهداري نامطلوب طي چند سال گذشته، از وضعيت مناسبي برخوردار نبود، از مدتي قبل در پژوهشگاه مرمت آثار تاريخي مورد مرمت قرار گرفت. اين شي با ارزش كه اكنون در وضعيت مطلوبي به سر مي برد، متعلق به موزه ملي ايران است.
پيشينه درفش یا اختر کاویانی |
درفش کاویانی، درفش کاویان، درفش کابیان، درفش کافیان، درفش کاوان، اختر کاویانی، درفش جمشيد، درفش فريدون، درفش اسطورهای ایران از عهد قدیم تا پایان ساسانیان که به گفتهٔ مورخین اسلامی هزار هزار (یک میلیون، - يا حتی دو ميليون - طبري، ج۱، ص؛ ۲۳۳۷ ابن اثير، ج۲، ص۴۸۲) سکهٔ طلا ارزش داشتهاست.
نخستين اشاره به درفش کاویانی در اساطیر ایران، به قیام کاوه آهنگر علیه ظلم و ستم آژیدهاک (ضحاک) برمیگردد.
در آن هنگام کاوه براي آن که مردم را عليه ضحاک بشوراند، پيش بند چرمي خود را بر سر چوبي کرد و آن را بالا گرفت تا مردم گرد او جمع شدند. سپس کاخ فرمانرواي خونخوار را در هم کوبيد و فريدون را بر تخت شاهي نشانيد.
فريدون نيز پس از آنکه فرمان داد تا پاره چرم پيش بند کاوه را با ديباهاي زرد و سرخ و بنفش آراستند و دُر و گوهر به آن افزودند، آن را درفش شاهي خواند و بدين سان "درفش کاويان" پديد آمد.
درفش کاویان، بالاترین نشان دوره ساسانی و نشان جمشید و نشان فریدون نیز نامیده میشد و از پوست پلنگ ساخته شده بود و هر پادشاهی به قدرت میرسید، گوهری به آن میافزود، بگونهای که درفش کاویان در شب نیز میدرخشید.
به استناد تاريخ تا پيش از حمله اعراب به ايران، بويژه در زمان ساسانيان و هخامنشيان پرچم ملي و نظامي ايران را درفش کاويان مي گفتند.
در متون اوستایی و نوشتههای بجا مانده از دوران هخامنشی، سلوکی و اشکانی اشاره مستقیمی به درفش کاویانی نشدهاست، اما چند تن از دانشمندان معتقد بودهاند كه اين پرچم در بخش آسيب ديدهي موزاييك اسكندر در پمپي (Pompeii) كه موضوع آن چيرگي اسكندر بر داريوش سوم در جنگ ايسوس است، ترسيم شده است.
گزنفون (-۱،۱۰،۱۲- Anabasis) اشاره كرده است كه پرچم هخامنشيان، عقابي طلايي نقش شده بر سپري بود كه بر بالاي نيزهاي حمل ميشد.
محمدبن جرير طبري در الامم و الملوک، و ابولحسن مسعودي در مروج اهب مينويسند: درفش کاويان از پوست پلنگ درست شده، به درازاي دوازده ارش (هر ارش ۶۰ سانتي متر)، که تقريباٌ پنج متر عرض و هفت متر طول ميشود.
خوارزمي منابعي را ذكر كرده كه به موجب آنها، درفش ياد شده، از پوست خرس يا شير بود (مفاتيح العلوم، ص ۱۱۵؛ بسنجيد با: مقدسي، البدء و التاريخ، ج۳، ص ۱۴۲: پوست بز يا شير).
ابن خلدون در (المقدمه، ج۳، ص۹-۱۶۸) گزارش میکند که درفش کاویانی، مربعي سحرآميز داشت كه داخل آن با يكصد رشتهي طلايي بافته شده بود، بدين باور كه سپاه حامل پرچمي با چنين مربعي، هرگز در جنگ شكست نميخورد.
برپايهي گزارش شاهنامه و طبري (ج۱، ص۶۰۹) هنگامي كه سپاه فراخوانده و آمادهي نبرد ميشد، درفش كاويان را پنج موبد از محل نگهدارياش بيرون ميآوردند، و در حين لشكركشي، شاه يا فرمانده سپاه آن را حمل ميكرد. از اين پرچم بيشتر با صفات «همايون» و «خجسته» ياد شده است که در نبردها، درفش كاويان براي نيروبخشي و روحيهدهي به سربازان به كار برده مي شد.
طبري در تاریخ طبري مینویسد که در جنگ قادسیه عمربن خطاب درفش کاویانی را از ایرانیان به تاراج گرفت و دیگر تازیان آنرا به سی هزار درهم خریدند تا پاره پاره کنند و به فروش برسانند.
فضل الله حسيني قزويني در کتاب المعجم، و به نوشته تاریخ بلعمی: در جنگ قادسیه درفش کاویان همراه با فرش مشهور "بهارستان" به دست اعراب افتاد و چون آن را نزد عمر بن خطاب، خلیفه مسلمانان بردند، وی از گوهرها، درها و جواهراتی که به درفش آویخته شده بود، دچار شگفتی شد و دستور داد تا گوهرهای آنرا برداشته و پوست آنرا بسوزانند.
پرچم های بدون تصویر و یک رنگ ایران |
با فتح ایران به دست اعراب - مسلمان، ایرانیان تا دویست سال هیچ درفش یا پرچمی نداشتند و تنها دو تن از قهرمانان ملی ایران زمین، یعنی ابومسلم خراسانی و بابک خرم دین داری پرچم بودند.
ابومسلم پرچمی یکسره سیاه رنگ داشت و بابک سرخ رنگ، به همین روی بود که طرفداران ین دو را سیاه جامگان و سرخ جامگان می خواندند. از آنجایی که علمای اسلام تصویرپردازی و نگارگری را حرام میدانستند تا سالهای مدید هیچ نقش و نگاری از جانداران بر روی درفش ها تصویر نمی شد.
در سال ۳۵۵ خورشیدی ۹۷۶ میلادی که غزنویان، با شکست دادن سامانیان، زمام امور را در دست گرفتند، سلطان محمود غزنوی برای نخستین بار دستور داد نقش یک ماه زردرنگ را بر روی پرچم خود که رنگ زمینه آن یکسره سیاه بود زردوزی کنند.
تا قبل از ۱۳۲۸ هجري شمسي پرچم های افغانستان نیز به رنگ سیاه بود و سابقه پرچم سیاه رنگ بر میگردد به همان قیام ابومسلم خراسانی که پرچمی سیاه را برای خود برگزیده بود.
از سال ۱۸۵۷ ميلادي، يعني در دوره اوج قدرت ملكه ويكتوريا، افغانستان از ايران جدا شد و خاندان باركزايي زير نظر انگلستان با عنوان امير افغانستان بر اين كشور حكومت ميكردند.
(پيماننامهي فرخ خان امين الملك غفاري سفير ناصرالدين شاه در پاريس با سفير انگليس در پاريس به نام لرد كولي ۴ مارس ۱۸۵۷، ۱۳ اسفند ۱۲۳۵)