KhAk's Design - Persian Art


جهان پهلوان غلامرضا تختی



غلامرضا تختی (۵ شهریور ۱۳۰۹ - ۱۷ دی ۱۳۴۶ - تهران)
کشتی‌گیری که در فرهنگ ورزشی ایران، نماد پهلوانی و فروتنی است.

چهل سال از غروب جهان پهلوان می گذرد اما هنوز هم نسلی که تنها در کتاب ها و نشریات با تختی آشنا شده اند، او را یک اسطوره می داند. تاریخ ورزش ایران مدال آوران و افتخار آفرینان فراوانی داشته اما هیچ گاه هیچکدام از آنها نتوانسته و نمی توانند همانند تختی دل ایرانیان را به تسخیر درآورند.
تختی را صفحات تاریخ به خاطر انسانیتش دوست دارند نه مدالها و قهرمانی هایش.
تختی اگر تختی شد، نه به خاطر مدال های رنگارنگش بود و نه به خاطر کشتی هایش. زمانی که او با رفتارش و جوانمردی هایش به قلب مردم راه پیدا کرد، طلایی ترین مدال را صید کرد. مدالی که هنوز ورزشکاری بدست نیاورده است.

شادروان تختی در لیست برترین‌های قرن «فیلا» در جایگاه سیزدهم قرار دارد.
و دومین ورزشکاری در تاریخ ورزش ایران است، که موفق به کسب مدال طلا در بازی‌های المپیک شده است.


غلامرضا تختي در روز پنجم شهريور ماه ۱۳۰۹ در خانواده‌اي متوسط در محله‌ي خاني آباد تهران به دنيا آمد. «رجب خان» - پدر تختي - غير از وي دو پسر و دو دختر ديگر نيز داشت كه همه‌ي آنها از غلامرضا بزرگتر بودند.

«حاج قلي»، پدر بزرگ غلامرضا، فروشنده‌ي خوار و بار و بنشن بود. از قول رجب خان، تعريف مي‌كنند كه حاج قلي در دكانش بر روي تخت بلندي مي‌نشست و به همين سبب در ميان اهالي خاني آباد به حاج قلي تختي شهرت يافته بود. همين نام بعدها به خانواده‌هاي رجب خان منتقل شد و به «نام خانوادگي» تبديل شد.

رجب خان با پولي كه از ماترك پدرش به دست آورده بود، در محل سابق انبار راه‌آهن زميني خريده و يك يخچال طبيعي احداث كرده بود واز همين راه مخارج زندگي خانواده‌ي پرجمعيت خود را تامين مي‌كرد.

نخستين واقعه‌اي كه در كودكي غلامرضا روي داد و ضربه‌اي بزرگ و فراموش نشدني بر روح او وارد كرد، آن بود كه مرحوم پدرش براي تامين معاش خانواده‌ي ناچارشد خانه‌ي مسكوني خود را گرو بگذارد.

تختی سالها بعد در آخرين مصاحبه‌ خود با يادآوری اين ماجرای تلخ مي‌گويد:
«يك روز طلبكاران به خانه‌ ما آمدند و اثاثيه‌ خانه و ساكنينش را به كوچه ريختند، ما مجبور شديم كه دو شب را توی كوچه بخوابيم. شب سوم اثاثيه را برديم به خانه‌ همسايه‌ها و دو اتاق اجاره كرديم. چندی بعد روزگار، عرصه را بيشتر بر پدرم تنگ كرد تا اين كه مجبور شد يخچال طبيعي‌اش را نيز بفروشد. اين حوادث تأثير فراوانی در روحيه‌ پدرم گذاشت و باعث اختلال روحی او در سالهای آخر عمر شد.»

شادروان تختي به لحاظ مشکلات خانوادگي فقط ۹ سال درس خواند. وی خود می‌گويد:
«مدت ۹سال در دبستان و دبيرستان منوچهری كه در همان خانی آباد قرار داشت، درس خواندم، ولی تنها خاطره‌ای كه از دوران تحصيل به ياد دارم، اين است كه هيچوقت شاگرد اول نشدم، اما زندگی در ميان مردم و برای مردم درسهايی به من آموخت كه فكر مي‌كنم هرگز نمی توانستم در معتبرترين دانشگاهها كسب كنم.
زندگی همچنين به من آموخت كه مردم را دوست بدارم و تا آنجا كه در حد توانايی من است، به آنان كمك كنم. حال، اين كمك از چه طريقی و از چه راهی باشد، مهم نيست. هر كس به قدر تواناييش ...»


او زندگي خود را وقف مردم کرده بود. شادروان تختي در ورزش باستاني و کشتي پهلواني نيز داراي تبحر و مهارت بود، چنان که سه بار پهلوان ايران شد و هر بار کشتي گيران نامداري را مغلوب کرد.

در شهریور ۱۳۴۱ در جريان زلزله بوئين زهرا، جهان پهلوان تختتي آمادگي‌اش را براي دريافت هداياي مردمي از طريق روزنامه كيهان اعلام نمود و خود به جمع آوری پول و وسائل برای زلزله زدگان پرداخت و با محبوبیت فوق العاده ای که بین مردم داشت، توانست کاروانی از کامیون محتوی وسائل اولیه لازم و مبلغ قابل توجهی پول برای زلزله زدگان جمع آوری کند.
در این روزها تهران شاهد مناظر هیجان انگیزی بود. تختی همراه با سایر ورزشکاران ملی و دانشجویان دانشگاه تهران در خیابانهای پایتخت به جمع آوری پول و هدایا پرداخت و پلاکارد کوچکی با مضمون «تختی برای زلزله زدگان بوئین زهرا آماده پذیرش همه نوع هدیه است» در دستش بود.


شادروان تختي درسن ۳۴ سالگي تصميم به ازدواج گرفت و با دختري بنام «شهلا توكلي» پيوند زناشويي بست كه ثمره اين ازدواج يگانه فرزندي به نام «بابك» بود كه در شهريور سال ۱۳۴۶ متولد شد.
در زمان ازدواج، تختي وضع مالي خوبي نداشت و به همين دليل نتوانست اجاره خانه‌اي كه براي زندگي همسرش تهيه كرده بود را بدهد، و مجبور شد پس از ۷-۶ ماه به خانه خودش كه مادر و خواهرش نيز در آن زندگي مي كردند بازگردد...


تختي در دوران زندگي ورزشي اش رکورد دار شرکت در المپيک ها و کسب بيشترين مدال از اين آوردگاه بود. درچهار دوره المپيک حضور داشت و حاصل آن يک طلا، دو نقره و يک عنوان چهارم بود که در کشي ايران اين امر اتفاق نادري است.

جهان پهلوان علاوه بر قهرماني، به لحاظ منش و رفتار انساني و سجاياي اخلاقي پسنديده و جوانمردي و نوع دوستي شهره خاص و عام بوده است.




زندگی ورزشی شادروان تختی

جهان پهلوان در سال ۱۳۲۹ به سبب علاقه به کشتي و ورزش باستاني به باشگاه پولاد رفت. و به دليل علاقه و استعداد وافری كه نسبت به كشتی نشان داد مورد توجه مرحوم «حسين رضی زاده» مدير آن باشگاه قرار گرفت.

شادروان تختی در مصاحبه‌ای می‌گويد:
«با آن كه علاقه‌ی فراوانی به ورزش داشتم، مجبور بودم كه در جستجوی كاری برآيم. زندگی، نان و آب، لازم داشت. برای مدتی به خوزستان رفتم و در ازای روزی هفت يا هشت تومان، كار كردم. دنيا در حال جنگ (جهانی دوم) بود، زندگی به سختی می‌گذشت.»
وی همچنین می گويد:
«رضی خان آدم خوبی بود، اگر كسی را نشان مي‌كرد و می‌ديد كه استعداد كشتی دارد، دست از سرش بر نمی‌داشت. در گرمای تابستان لخت می‌شديم و هر روز از ساعت دو بعد از ظهر تا چندين ساعت كشتی می‌گرفتيم، از دوش آب گرم و حمام خبری نبود. كشتی گيران برای وزن كم كردن، به خزينه می‌رفتند تشكهای كشتی را با پنبه پر می‌كردند، اما خاك و خاشاك آن، بيش از پنبه بود.»

تختی در دوران‌ خدمت سربازی با استفاده از فرصتها و توجهات فراهم شده، به ‌ويژه تشويق و حمايت دبير وقت فدراسيون كشتی كه در دژبان ارتش فعاليت داشت، تمرينات كشتی خود را بار ديگر آغاز كرد.

تختی خود در اين باره می‌گويد:
«وقتی در سال ۱۳۲۸ در مسابقه‌ بزرگ ورزشی (كاپ فرانسه) شركت كردم، در همان اولين دوره ضربه فنی شدم. اما تمرينهای جدی و سختی كه در پيش گرفتم، مرا ياری كرد تا حقيقت مبارزه را درك كنم؛ اگر چه شور پيروزی در سر داشتم، اما كار و كوشش را سرآغاز پيروزی می‌دانستم.»

به اين ترتيب تختی با تمرين و پشتكار مثال زدنی، در فاصله‌ كمتر از دو سال، در سال هزار و سيصد و سی در وزن هفتاد و نه کيلوگرم به عضويت تيم ملی درآمد.
و با وجود آن كه تنها ۲۱سال داشت، در نخستين دوره‌ مسابقه‌های كشتی آزاد قهرمانی جهان (هلسينكي، ۱۹۵۱) نايب قهرمان جهان شد.

غلامرضا تختی در سال ۱۳۳۱ (۱۹۵۲) در نخستين حضور خود در رقابتهای المپيك با كسب شش پيروزی و قبول يك شكست در برابر «ديويد جيما كوريدزه» از شوروی صاحب نشان نقره شد. وی در اين مسابقه‌ها توانست «حيدر ظفر» ترك را كه سال پيش با غلبه بر تختی قهرمان جهان شده بود را شكست دهد.

جهان پهلوان در دومين دوره‌ مسابقات جهانی كه در خرداد ماه ۱۳۳۳ (۱۹۵۴) در وزن هفتم (۷۸ کيلو) به رقابت پرداخت.
وی با قبول يك شكست غير منتظره در برابر «وايكينگ پالم» سوئدی از راهيابی به فينال بازماند و در نهايت عنوان چهارمی اين وزن را به دست آورد.
او شش ماه بعد در يك ديدار دوستانه در سوئد، «پالم» را با ضربه‌ فنی شكست داد و باخت غافلگيرانه توكيو را به خوبی جبران كرد.

شادروان تختی همچنين در سال ۱۳۳۴ (۱۹۵۵) در جشنواره‌ بين‌المللی ورشو موفق به كسب نشان نقره شد.

در بازيهای المپيك ملبورن (استراليا) كه در آذرماه ۱۳۳۵ (۱۹۵۶) برگزار شد تختی يك بار ديگر در وزن هفتم (۸۷ كيلوگرم) به مصاف رقبايی از شوروی، آمريكا، ژاپن آفريقای جنوبی، كانادا و استراليا رفت و با شكست تمامی حريفان اولين نشان طلای خود را به گردن آويخت. اين برای نخستين بار بود كه دو قهرمان از آمريكا و شوروی در يك سكوی معتبر جهانی پايين تر از حريف ايرانی قرار می‌گرفتند.

جهان پهلوان تختی در اسفند ماه همان سال با غلبه به مرحوم حسين نوری به مقام پهلوانی ايران دست يافت و صاحب بازوبند شد و در سالهای سی و شش و سی و هفت نيز اين عنوان را تکرار کرد.

سومين دوره‌ مسابقه‌های قهرمانی جهان، ۱۳۳۶ (استانبول، ۱۹۵۷) تجربه‌ تلخی برای مرحوم تختی بود. وی با توجه به آن كه با وزن ۹۲ كيلوگرم به مصاف كشتی گيران فوق سنگين آن زمان (۸۷+ كيلوگرم) رفته بود، در اين دوره از رقابتها، به دليل وزن بسيار كمتر نسبت به رقيبان با دو باخت حذف شد.
به عنوان نمونه «ديتريش» آلمان و «ايوان ويخريستيوك» روس، حريفان اصلی تختی در اين رقابتها ۱۱۰ كيلوگرم وزن داشتند.

جهان پهلوان تختی در سال ۱۳۳۷ (۱۹۵۸) در بازیهای آسيايی توكيو و مسابقات قهرمانی جهان در صوفيه به ترتيب نشانهای طلا و نقره‌ اين رقابتها را به گردن آويخت.


در مهر ماه ۱۳۳۸ (۱۹۵۹) در چهارمين دوره‌ مسابقات كشتی آزاد قهرمانی جهان كه در تهران برگزار شد سومين عنوان قهرمانی جهان خود را كسب كرد. «بوريس كولايف» از شوروی تنها كشتی گيری بود كه با امتياز به تختی باخت و در ۵ كشتی ديگر رقبای مجارستانی، لهستانی، فرانسوی، بلغار و ترك، با ضربه‌ فنی مغلوب پهلوان ايران شدند.

در هفبمين دوره‌ی بازيهای المپيك ايتاليا ۱۳۳۹ (۱۹۶۰)، تختی كاپيتان تيم ملی كشتی‌ ايران، در وزن هفتم به ميدان رفته بود، و پس از پيروزی در پنج ديدار، در مسابقه‌ نهايی با قبول شكست در برابر «عصمت آتلی» از تركيه، به گردن آويز نقره دست يافت.

مسابقه‌های قهرمانی جهان در يوكوهامای ژاپن ميدانی فراموش نشدنی برای كشتی ايران بود. تيم ملی كشتی آزاد كشورمان پس از حضور در ۸ دوره مسابقات المپيك و جام جهانی در رقابتهای جهانی ۱۹۵۹ ژاپن، پر افتخار‌ترين حضور خود در تاريخ كشتی را رقم زد و با دريافت پنج نشان طلا، يك نشان نقره، يك نشان برنز و يك عنوان پنجمی، به مقام قهرمانی كشتی آزاد جهان دست يافت.
جهان پهلوان تختی كه در اين مسابقات در وزن ۸۷ كيلوگرم به مصاف حريفان رفته بود با حضوری مقتدرانه آخرين مدال طلای خود را به گردن آويخت.

كشتی‌گيران آزاد ايران در ششمين دوره‌ی رقابتهای قهرمانی جهان در توليدوی آمريكا (۱۹۶۲) نيز حضوری شايسته داشتند. و با توجه به كارشكنیها و ناداوریهايی كه در حق تختی و ساير كشتی‌گيران ايران روا شد، مقام سوم جهان را كسب نمودند.
جهان پهلوان تختی در اين مسابقات، در نهايت پس از تساوی با «مرويد» جوان تنها به دليل ۲۰۰ گرم اضافه وزن نسبت به حريف، از دريافت نشان طلا محروم شد و به گردن آويز نقره رضايت داد.
قهرمان ارزشمند ايران در شرايطی در اين ديدارها شركت كرد كه از بيماری خطرناكی رنج می‌برد با اين حال عشق به ملت ايران او را به مصاف با بزرگترين قهرمانان جهان كشاند. شدت بيماری تختی به حدی بود كه پس از ديدار فينال سريعاً به نيويورك منتقل و روز بعد در بيمارستان بزرگ نيويورك تحت عمل جراحی قرار گرفت.


در فاصله سالهای ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۶، جهان پهلوان تختی با وجود سن بالا، همچنان عضو تيم ملی ايران بود.
اما تنها در بازيهای المپيك هزار و نهصد و شصت و چهار توکيو شركت كرد كه در اين ديدار با بد ‌اقبالی از كسب چهارمين نشان المپيك خود بازماند و به عنوان چهارمی جهان اكتفا كرد.

در كنار عشق وافرِ ملت ايران به جهان پهلوان داشتند، موجی از درخواستهای مردمی و مطبوعاتی، حضور مجدد تختی در رقابتهای جهانی را برانگيخته بود، و پهلوان ۳۶ ساله ايران نیز با وجود عدم آمادگی كافی و گذشتن از مرز بازنشستگی آن را پذيرفت.
تختی در مسابقات انتخابیِ از نظر نتايج فنی و پيروزی با ضربه‌ فنی، بهترين چهره شناخته شده و به عنوان بهترين كشتی گير وزن هفتم ايران راهی آمريكا و مسابقاتِ جهانی تير ماه ۱۳۴۵ (۱۹۶۶)، توليدوشد.
اما كارشكنیها و برخوردهای سوئی كه از سوی برخی افراد و مقامات نسبت به او روا مي‌شد روحيه‌ او را تضعيف كرده بود.

جهان پهلوان به هنگام عزيمت به آخرين سفر خود، در ميان خيل عظيم مردمی كه برای بدرقه او و همراهانش آمده بودند، در گفت‌ و گو با خبرنگار »كيهان ورزشی» گفت:

«هيچ چيز نمي‌تواند مرا خوشحال كند، پول، مدال طلا، عشق و حتی عشق. نسبت به اين مردمی كه به فرودگاه آمده‌اند، احساس شرمندگی می‌كنم. راستی چقدر محبت بدهكارم؟ من چرا بايد كشتی بگيرم؟ چرا بايد همراه تيم، مسافرت كنم، تا سبب اين همه مراجعت باشم؟ اگر پاسخ به اين پرسش را می‌دانستم من هم مي‌توانستم ادعا كنم چون ديگران هستم ... وقتی كسی نداند چه عاملی سبب خوشحالی‌اش خواهد شد، يقيناً نخواهد توانست بگويد چرا كشتی می‌گيرد و چرا همراه تيم مسافرت می‌كند.»

تختی كه بی‌اميد به مصاف تازه نفس ها و جوانان جويای نام رفته بود، متأسفانه با بدترين قرعه‌ ممكن نيز مواجه شد به طوری كه پس از پيروزی پنج بر صفر در مقابل حريفی از مجارستان به مصاف «الكساندر مدويد» و «احمد آئيك» (نفرات اول و دوم اين دوره از رقابتها) رفت و با قبول شكست در برابر آنها برای هميشه با صحنه‌ كشتی خداحافظی كرد.



معمای مرگ تختی

وي چهار ماه پس از بازگشت از آخرين سفر خود (توليدو، ۱۹۶۶) در آبان ماه سال ۱۳۴۵ زندگي مشترک خود را با همسرش آغاز کرد؛ که حاصل آن تولد بابک در سال ۱۳۴۶ بود و سرانجام پس از گذشت چهار ماه از تولد فرزندش، خبر درگذشت جهان پهلوان همه را در اندوهي عظيم و بهتي شگفت انگيز فرو برد.

چگونگی مرگ تختی در هفدهم دیماه سال ۱۳۴۶ تا امروز همچنان مبهم مانده است.

اخبار رسمی که همان شب منتشر شد از خودکشی او حکایت دارد. براساس اخبار منتشره در روزنامه‌های اطلاعات و کیهان ۱۸ دی، غلامرضا تختی بخاطر اختلافات خانوادگی با همسرش «شهلا توکلی» و براثر خودکشی جان باخته‌است. برای دلایل خودکشی او مواردی چون شکست در ازدواج و ناکامی‌هایش در مسابقات در پایان عمر ورزشی تختی نامبرده می‌شود.

این روایتی است که بسیاری از مردم باور نمی­کنند و نمی­پسندند. جلال آل احمد در مقاله ­ای که سال ۱۳۴۷ منتشر کرد، با اشاره به مراسم سوگواری تختی می­نویسد: «از آن همه جماعت هیچ کس، حتی برای یک لحظه، به احتمال خودکشی فکر نمی­کرد.»

عده­ ای معتقدند، تختی اگر خودکشی هم کرده باشد مسئولیت آن با حکومت است و مرگ وی را مشکوک می‌دانند و بر این عقيده اند، که ساواک او را به دليل محبوبيت زياد و عدم وفاداری به نظام وقت ایران به قتل رسانیده‌است.
اما در پی انقلاب ۱۳۵۷ که بسیاری از اسناد ساواک به دست نیروی‌های اسلامی افتاد، هیچ مدرکی دال بر دست‌داشتن ساواک و یا کشتن وی یافته‌نشد.


«بابک تختی» تنها فرزند این قهرمان ملی، که درباره مرگ پدرش تخقیقاتی کرده می­گوید در مورد درستی هیچ یک از دو احتمال به نتیجه ­ای قطعی نرسیده است.














«مهدي سهيلي» که در ساختن شعر، دستي راحت‌نويس و آماده داشت، در همان روزهاي اول انتشار خبر درگذشت «جهان‌پهلوان»، شعري بلند سرود که خطاب «تختي» در مقام پدر به تنها فرزند خود «بابک» بود.
از دیگر شعرایی که در باره این اسطوره شعر سروده اند میتوان از سیاوش کسرایی، سیمین بهبهانی، کارو، ادیب برومند، رضا براهنی، نعمت میرزاده و شمس انصاری نام برد.

نمونه کوتاه شدۀ سروده ای از «مهدي سهيلي»











نقل مطالب تنها با لینک مستقیم و ذكر نام و آدرس پرشین خاک، بلامانع میباشد به سایت پرشین خاک خوش آمدید - شاد و بهروز باشید