|
ملاصدرای شیرازی بنیانگذار حکمت متعالیه |
صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی معروف به مُلاصَدرا و صدرالمتالهین متأله و فیلسوف ایرانی و شیعه و یکی از بزرگترین فیلسوفان جهان اسلام در سدهٔ یازدهم هجری قمری و بنیانگذار
«حکمت متعالیه»
است.
وی فلسفه اشراق را به نهايت اوج و رفعت خود رسانيد؛ در حالي كه فلسفه مشائي و رواقي را مورد انتقاد قرار داد و اختلاف مکاتب مشاء و اشراق را از میان برد.
ظهور ملاصدرا در حوالی پایان هزارهٔ اول پس از پیدایش اسلام به وقوع پیوست، و لذا، کارهای او را میتوان نمایش دهندهٔ نوعی تلفیق از هزار سال تفکر و اندیشهٔ اسلامی پیش از زمان او به حساب آورد.
ملاصدرا در روز نهم جمادیالاول سال ۹۸۰ هجری قمری، در شیراز و در محلهٔ قوام زاده شد و او را محمد نام نهادند.
پدر او خواجه ابراهیم قوام، مردی دانشمند و وزیر حاکم پارس بود.
به باور هانری کُربَن (۱۹۰۳-۱۹۷۹) فیلسوف، شرق شناس، ایران شناس و اسلام شناس و شیعهشناس فرانسوی و استاد دانشگاه سوربن پاریس که بخشی از عمر خود را در ایران و خاورمیانه زندگی کرد، خواجه ابراهیم بازرگان بود و به خرید و فروش مروارید، شکر بنگاله و شال کشمیری میپرداخت.
او در مدرسهٔ خواجهٔ اصفهان از محضر درس استادانی چون شیخ بهایی، میرداماد (معلم ثالث) و میرفندرسکی بهره جست. ملاصدرا دروس فقه، علوم حدیث و تفسیر را از شیخ بهایی، حکمت الهی و حکمت شرق و غرب را از میرداماد و علم ملل و نحل را از میرفندرسکی آموخت.
به روایتی دیگر، ملاصدرا در سن ۶ سالگی به همراه پدرش به قزوین رفت و دوران نوجوانیاش را در آن سامان سپری کرد و در همانجا با شیخ بهایی و میرداماد آشنا شد و پس از انتقال پایتخت به اصفهان، توسط شاه عباس اول در پایان سال ۹۹۹ [یا به روایتی ۱۰۰۶] هجری قمری با استادانش به اصفهان مهاجرت نمود.
ملاصدرا پس از کسب درجهٔ اجتهاد، به تدریس در مدرسهٔ خواجه پرداخت، اما از آنجایی که نظریاتش در برخی مسائل فقهی با بیشتر دانشمندان قشری اصفهان متفاوت بود، او را به بدعتگذاری در دین متهم ساختند و خواهان اخراج او از مدرسه و در نهایت تبعید او از اصفهان شدند. بدین سان ملاصدرا راهی کَهَک، یکی از شهرهای استان قم، گشت.
او در مدت اقامت در قم هرگز کار تدریس و پژوهش را رها نکرد و دروس وی بیشتر دربارهٔ افکار و باورهای حکیمان و دانشمندان ایرانی مانند شهابالدین سهروردی، ابن سینا و ابو یعقوب الکندی و برخی از دانشمندان اندلسی همچون ابن عربی و ابن رشد بودند.
پس از ۵ یا ۷ سال، اللهوردیخان حاکم فارس، بر آن شد که برای این دانشمند در شیراز مدرسهای ساخته و از او برای تدریس در این مدرسه که بعدها به مدرسهٔ خان نامی شد، دعوت کند و از ملاصدرا پنهانی دعوت نمود تا به زادگاه خویش بازگردد.
ملاصدرا پس از بازگشت به شیراز، تدریس در این مدرسهٔ نوساز را آغاز کرد. در این مدرسه افزون بر حکمت و فقه، ادبیات، اخترشناسی، ریاضیات، شیمی، معرفةالارض (زمینشناسی) و علوم طبیعی نیز تدریس میشد. اهمیت این مدرسه از مدرسهٔ خواجهٔ اصفهان نیز فزونی یافت
ملاصدرا هفت سفر پياده به مكه رفت و در سفر هفتم به سال ۱۰۵۰ هجري قمري در بصره وفات يافت و همانجا مدفون گرديد.
وی فلسفه اشراق را به نهايت اوج و رفعت خود رسانيد؛ در حالي كه فلسفه مشائي و رواقي را مورد انتقاد قرار داد و اختلاف مکاتب مشاء و اشراق را از میان برد.
ظهور ملاصدرا در حوالی پایان هزارهٔ اول پس از پیدایش اسلام به وقوع پیوست، و لذا، کارهای او را میتوان نمایش دهندهٔ نوعی تلفیق از هزار سال تفکر و اندیشهٔ اسلامی پیش از زمان او به حساب آورد.
ملاصدرا در روز نهم جمادیالاول سال ۹۸۰ هجری قمری، در شیراز و در محلهٔ قوام زاده شد و او را محمد نام نهادند.
پدر او خواجه ابراهیم قوام، مردی دانشمند و وزیر حاکم پارس بود.
به باور هانری کُربَن (۱۹۰۳-۱۹۷۹) فیلسوف، شرق شناس، ایران شناس و اسلام شناس و شیعهشناس فرانسوی و استاد دانشگاه سوربن پاریس که بخشی از عمر خود را در ایران و خاورمیانه زندگی کرد، خواجه ابراهیم بازرگان بود و به خرید و فروش مروارید، شکر بنگاله و شال کشمیری میپرداخت.
او در مدرسهٔ خواجهٔ اصفهان از محضر درس استادانی چون شیخ بهایی، میرداماد (معلم ثالث) و میرفندرسکی بهره جست. ملاصدرا دروس فقه، علوم حدیث و تفسیر را از شیخ بهایی، حکمت الهی و حکمت شرق و غرب را از میرداماد و علم ملل و نحل را از میرفندرسکی آموخت.
به روایتی دیگر، ملاصدرا در سن ۶ سالگی به همراه پدرش به قزوین رفت و دوران نوجوانیاش را در آن سامان سپری کرد و در همانجا با شیخ بهایی و میرداماد آشنا شد و پس از انتقال پایتخت به اصفهان، توسط شاه عباس اول در پایان سال ۹۹۹ [یا به روایتی ۱۰۰۶] هجری قمری با استادانش به اصفهان مهاجرت نمود.
ملاصدرا پس از کسب درجهٔ اجتهاد، به تدریس در مدرسهٔ خواجه پرداخت، اما از آنجایی که نظریاتش در برخی مسائل فقهی با بیشتر دانشمندان قشری اصفهان متفاوت بود، او را به بدعتگذاری در دین متهم ساختند و خواهان اخراج او از مدرسه و در نهایت تبعید او از اصفهان شدند. بدین سان ملاصدرا راهی کَهَک، یکی از شهرهای استان قم، گشت.
او در مدت اقامت در قم هرگز کار تدریس و پژوهش را رها نکرد و دروس وی بیشتر دربارهٔ افکار و باورهای حکیمان و دانشمندان ایرانی مانند شهابالدین سهروردی، ابن سینا و ابو یعقوب الکندی و برخی از دانشمندان اندلسی همچون ابن عربی و ابن رشد بودند.
پس از ۵ یا ۷ سال، اللهوردیخان حاکم فارس، بر آن شد که برای این دانشمند در شیراز مدرسهای ساخته و از او برای تدریس در این مدرسه که بعدها به مدرسهٔ خان نامی شد، دعوت کند و از ملاصدرا پنهانی دعوت نمود تا به زادگاه خویش بازگردد.
ملاصدرا پس از بازگشت به شیراز، تدریس در این مدرسهٔ نوساز را آغاز کرد. در این مدرسه افزون بر حکمت و فقه، ادبیات، اخترشناسی، ریاضیات، شیمی، معرفةالارض (زمینشناسی) و علوم طبیعی نیز تدریس میشد. اهمیت این مدرسه از مدرسهٔ خواجهٔ اصفهان نیز فزونی یافت
ملاصدرا هفت سفر پياده به مكه رفت و در سفر هفتم به سال ۱۰۵۰ هجري قمري در بصره وفات يافت و همانجا مدفون گرديد.
ملاصدراي شيرازي از اعقاب حاجي قوام الدين حسين شيرازي وزير شاه شيخ ابواسحق اينجو است به همين جهت او را قوامي مي گفتند.
سيصد سال پيش يعني زماني كه دكارت راه جديدي در علم پيش گرفت، نابغه شرق، ملاصدرا نظريه اي ابراز داشت كه ضربت سهمگيني بر عقادي علمي زمان خود وارد آورد و اگر شرايط لازم وجود داشت، مي توانست حوزه هاي علمي ايران را در جهتي نوين سوق دهد.
ملاصدرا احساس كرد كه نظريات ارسطو دست و پاي حكماي اسلامي را بسته و آنان را از تفكر آزاد باز داشته از اين رو با وضع نظريه جديد و انقلابي خود، عليه علم و فلسفه اي كه هزار سال در عالم اسلام نضج و قوام گرفته بود قيام كرد و آراء ارسطو، فارابي و ابن سينا را باطل اعلام داشت.
ملاصدرا ابتدا فلسفه ارسطو، ابن سينا و فلسفه اشراق را كاملاً فرا گرفت. اساتيدش عبارت بودند از ميرباقر و شيخ بهائي عاملي. آنگاه به يكي از دهات قم رفت و به رياضت مشغول شد سپس به شيراز آمد و در تالار مدرسه خان به تدريس پرداخت و ضمناً به تأليف كتاب همت گماشت.
وي فلسفه مشاء و اشراق را ممزوج ساخت و در اين راه شيوه مصنفين اخوان الصفا را پيمود.
ملاصدرا و دكارت در شرق و غرب راه نويني را در پيش گرفتند ولي شيوه آنان كاملاً متفاوت بود. دكارت نسبت به همه چيز شك آورد و از وجود خويش شروع كرد تا توانست راهي براي درست به كار بردن عقل پيدا كند و دريچه اي به روي علم باز نمايد.
ملاصدرا مردي عارف و روحاني بود. از اين رو نمي توانست قيود معتقدات مذهبي را دور بريزد. مع الوصف به يك راز بزرگ طبيعت پي برد و دانست كه جوهر عالم ماده هميشه در حركت است.
تا زمان ملاصدرا، فلاسفه حركت را به تمام عالم عموميت نمي دادند و مي پنداشتند كه در پنج مقوله جوهر (عقل، نفس، هيولي، صورت، جسم) و پنج مقوله عرض (له، متي، فعل، انفعال، اضافه) حركت راه نمي يابد و فقط در چهار مقوله عرض (كم، كيف، وضع، اين) حركت واقع مي شود.
علت آن است كه آنان حركت را از ديدگاه مشهودات خويش تعريف مي كردند. مثلاً مي ديدند كه اشياء را مي توان شمرد يا اندازه گرفت يا حرارت، اراده، شجاعت، سستي، سختي، نور و غيره منشأ حركت هستند.
مکتب ملاصدرا که حکمت متعالیه نامیده میشود، بر اصل «وجود» و تمایز آن از «ماهیت» استوار است. پیش از ملاصدرا فیلسوفان قادر به فهم تفاوت این دو نبودند، اما ملاصدرا مرز این دو مفهوم را به خوبی روشن نمود.
بنابر دیدگاه او، بدیهیترین مسئلهٔ جهان، مسئلهٔ وجود یا هستی است که ما با علم حضوری و دریافت درونی خود آنرا درک کرده و نیازی به اثبات آن نداریم. اما ماهیت آن چیزی است که سبب گوناگونی و تکثر پدیدهها میشود و به هر وجود قالبی ویژه میبخشد. همهٔ پدیدههای جهان در یک اصل مشترکند که همان «وجود» نام دارد و وجود یگانهاست زیرا از هستیبخش (یعنی خداوند یگانه) سرچشمه گرفته، اما ویژگیهای هر یک از این پدیدهها از تفاوت میان ذات و ماهیت آنها حکایت دارد. برابر این دیدگاه، اصل بر وجود اشیاء است و ماهیت معلول وجود به شمار میآید.
ملاصدرا در مخالفت با استادش میرداماد که خود پیرو سهروردی بود، مدعی شد که «وجود» امری حقیقی است و ماهیت امری اعتباری. صدرا درباره حرکت نیز نظریه جدیدی عرضه کرد که به حرکت جوهری مشهور است. تا قبل از آن تمامی فلاسفه مسلمان معتقد به وجود حرکت در مقولات نه گانه عرض بودند و حرکت را در جوهر محال میدانستند.
اما صدرا معتقد به حرکت در جوهر نیز بود و موفق شد چهار جریان فکری یعنی کلام، عرفان، فلسفه افلاطون و فلسفه ارسطو را در یک نقطه گرد آورد و نظام فلسفی جدید و مستقلی به وجود آورد.
سيصد سال پيش يعني زماني كه دكارت راه جديدي در علم پيش گرفت، نابغه شرق، ملاصدرا نظريه اي ابراز داشت كه ضربت سهمگيني بر عقادي علمي زمان خود وارد آورد و اگر شرايط لازم وجود داشت، مي توانست حوزه هاي علمي ايران را در جهتي نوين سوق دهد.
ملاصدرا احساس كرد كه نظريات ارسطو دست و پاي حكماي اسلامي را بسته و آنان را از تفكر آزاد باز داشته از اين رو با وضع نظريه جديد و انقلابي خود، عليه علم و فلسفه اي كه هزار سال در عالم اسلام نضج و قوام گرفته بود قيام كرد و آراء ارسطو، فارابي و ابن سينا را باطل اعلام داشت.
ملاصدرا ابتدا فلسفه ارسطو، ابن سينا و فلسفه اشراق را كاملاً فرا گرفت. اساتيدش عبارت بودند از ميرباقر و شيخ بهائي عاملي. آنگاه به يكي از دهات قم رفت و به رياضت مشغول شد سپس به شيراز آمد و در تالار مدرسه خان به تدريس پرداخت و ضمناً به تأليف كتاب همت گماشت.
وي فلسفه مشاء و اشراق را ممزوج ساخت و در اين راه شيوه مصنفين اخوان الصفا را پيمود.
ملاصدرا و دكارت در شرق و غرب راه نويني را در پيش گرفتند ولي شيوه آنان كاملاً متفاوت بود. دكارت نسبت به همه چيز شك آورد و از وجود خويش شروع كرد تا توانست راهي براي درست به كار بردن عقل پيدا كند و دريچه اي به روي علم باز نمايد.
ملاصدرا مردي عارف و روحاني بود. از اين رو نمي توانست قيود معتقدات مذهبي را دور بريزد. مع الوصف به يك راز بزرگ طبيعت پي برد و دانست كه جوهر عالم ماده هميشه در حركت است.
تا زمان ملاصدرا، فلاسفه حركت را به تمام عالم عموميت نمي دادند و مي پنداشتند كه در پنج مقوله جوهر (عقل، نفس، هيولي، صورت، جسم) و پنج مقوله عرض (له، متي، فعل، انفعال، اضافه) حركت راه نمي يابد و فقط در چهار مقوله عرض (كم، كيف، وضع، اين) حركت واقع مي شود.
علت آن است كه آنان حركت را از ديدگاه مشهودات خويش تعريف مي كردند. مثلاً مي ديدند كه اشياء را مي توان شمرد يا اندازه گرفت يا حرارت، اراده، شجاعت، سستي، سختي، نور و غيره منشأ حركت هستند.
ملاصدرا پایه ریز حکمت متعالیه:
مکتب ملاصدرا که حکمت متعالیه نامیده میشود، بر اصل «وجود» و تمایز آن از «ماهیت» استوار است. پیش از ملاصدرا فیلسوفان قادر به فهم تفاوت این دو نبودند، اما ملاصدرا مرز این دو مفهوم را به خوبی روشن نمود.
بنابر دیدگاه او، بدیهیترین مسئلهٔ جهان، مسئلهٔ وجود یا هستی است که ما با علم حضوری و دریافت درونی خود آنرا درک کرده و نیازی به اثبات آن نداریم. اما ماهیت آن چیزی است که سبب گوناگونی و تکثر پدیدهها میشود و به هر وجود قالبی ویژه میبخشد. همهٔ پدیدههای جهان در یک اصل مشترکند که همان «وجود» نام دارد و وجود یگانهاست زیرا از هستیبخش (یعنی خداوند یگانه) سرچشمه گرفته، اما ویژگیهای هر یک از این پدیدهها از تفاوت میان ذات و ماهیت آنها حکایت دارد. برابر این دیدگاه، اصل بر وجود اشیاء است و ماهیت معلول وجود به شمار میآید.
ملاصدرا در مخالفت با استادش میرداماد که خود پیرو سهروردی بود، مدعی شد که «وجود» امری حقیقی است و ماهیت امری اعتباری. صدرا درباره حرکت نیز نظریه جدیدی عرضه کرد که به حرکت جوهری مشهور است. تا قبل از آن تمامی فلاسفه مسلمان معتقد به وجود حرکت در مقولات نه گانه عرض بودند و حرکت را در جوهر محال میدانستند.
اما صدرا معتقد به حرکت در جوهر نیز بود و موفق شد چهار جریان فکری یعنی کلام، عرفان، فلسفه افلاطون و فلسفه ارسطو را در یک نقطه گرد آورد و نظام فلسفی جدید و مستقلی به وجود آورد.
از منابع این نوشتار:
ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
وبلاگ شیراز شهر راز
** برای آگاهی و اطلاعات بیشتر
دانشنامه رشد
** مسلک فلسفی ملاصدرا
آرامگاه ملاصدرا از بصره به شیراز میآید
اردیبهشت ماه سال 1387
مدیر بنیاد فارسشناسی از افتتاح مرکز صدراشناسی همزمان با روز بزرگداشت ملاصدرا و انتقال آرامگاه این فیلسوف به شیراز خبر داد.
سعید زاهد زاهدانی - مدیر بنیاد فارسشناسی - عنوان کرد: «شواهد و مستندات نشان میدهد ملاصدرای شیرازی در بصرهی عراق مدفون است و تمهیداتی برای انتقال آرامگاه این فیلسوف بزرگ ایرانی به شیراز اندیشیده شده است.»
آثار ملاصدرا
آثار صدرا را بالغ بر پنجاه دانستهاند، که میشود آنها را بر حسب نوع تفکر موجود در پشت هرکدام در دو دستهٔ اصلی جای داد:
- ۱. علوم نقلی
- ۲. علوم عقلی
۱ـ الحکمة المتعالية فی الأسفار الأربعة العقلیة ۲- مفاتیح الغیب ۳ـ أسرار الآیات ۴ـ التعلیقة علی إلهیات الشفاء (ناتمام) ۵ـ شرح اصول الکافی (ناتمام) ۶ـ المشاعر ۷ـ إیقاظ النائمین ۸ـ رسالة فی الواردات القلبیة (التسبیحات القلبیة) ۹ـ رسالة فی الحشر ۱۰ـ رسالة فی إتصاف الماهیة بالوجود ۱۱ـ رسالة فی التشخص ۱۲ـ رسالة فی الحدوث ۱۳ـ رسالة فی القضاء و القدر ۱۴ـ رسالة فی سریان الوجود ۱۵ـ رسالة مسماة بإکسیر العارفین
۱۶ـ تفسیر القرآن الکریم
الف ـ آیة النور ب ـ آیة الکرسی ج ـ سورة الأعلی د ـ سورة البقرة (ناتمام) ه ـ سورة الجمعة و ـ سورة الحدید ز ـ سورة الزلزال ح ـ سورة السجدة ط ـ سورة الطارق ک ـ سورة الفاتحة ل ـ سورة الواقعة م ـ سورة الیس
۱۷ـ سه اصل ۱۸ـ رسالة العرشیة ۱۹ـ المظاهر الإلهیة ۲۰ـ متشابهات القرآن ۲۱ ـ المسائل القدسیة (الحکمة القدسیة ـ القواعد الملکوتیة ـ طرح الکونین) ۲۲ـ أجوبة مسائل بعض الخلان ۲۳ـ الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة ۲۴ـ المبدأ و المعاد ۲۵ـ زاد المسافر (زاد السالک) ۲۶ـ رسالة فی إتحاد العاقل و المعقول ۲۷ـ أجوبة المسائل الجیلانیة ۲۸ـ أجوبة المسائل الکاشانیة ۲۹ـ أجوبة المسائل النصیریة ۳۰ـ رسالة فی إصالة جعل الوجود ۳۱ـ التنقیح فی المنطق (اللمعات الإشراقیة فی الفنون المنطقیة) ۳۲ ـ الحشریة ۳۳ـ الخلسة ۳۴ـ خلق الأعمال (الجبر و التفویض ـ القدر فی الأفعال) ۳۵ـ دیباجة عرش التقدیس ۳۶ـ شواهد الربوبیة
۳۷ـ الفوائد
الف ـ رد الشبهات الإبلیسیة ب ـ شرح حدیث « کنت کنزا مخفیا ... » ج ـ فی بیان الترکیب بین المادة و الصورة و ارتباطها بقاعدة بسیط الحقیقة د ـ فی ذیل آیة الأمانة ه ـ فی المواد الثلاث
۳۸ـ رسالة اللمیة فی إختصاص الفلک بموضع معین (حل الإشکالات الفلکیة) ۳۹ـ رسالة فی المزاج ۴۰ـ تفسیر سورة التوحید (1) ۴۱ـ تفسیر سورة التوحید (2) ۴۲ـ رسالة الوجود ۴۳ـ حل شبهة الجذر الأصم ۴۴ـ کسر اصنام الجاهلیة ۴۵ـ التصور و التصدیق ۴۶ـ شرح الهداية الأثیریة ۴۷ـ التعلیقة علی شرح حکمة الإشراق ۴۸ـ الحاشیة علی القبسات ۴۹ـ اثبات شوق الهیولی بالصورة ۵۰ـ شرح حدیث «خلق الأرواح قبل الأجساد بألفی عام» ۵۱ـ الحرکة الجوهرية ۵۲ـ الحاشیة علی الرواشح السماوية (مشکوک) ۵۳ـ تفسیر حدیث «الناس نیام فإذا ماتوا إنتبهوا» (مشکوک) ۵۴ـ رسالة فی الإمامة (مشکوک) ۵۵ـ دیوان شعر (جمع آوری ملا محسن فیض) ۵۶ ـ نامه ها (دو نامه به میرداماد و...)
کشکول (عبارات و نکتههای برگزیدهٔ او از کتب فلسفی و عرفانی و شعر)