KhAk's Design - Persian Art


خشایارشا هخامنشی




خشایارشا هخامنشی / پادشاهی او


خَشايارشا - صورت پارسی باستان آن، خشيرشن (پادشاه مردان درستکار) - از پادشاهان هخامنشي است. پدرش داريوش بزرگ و مادرش آتوسا دختر كوروش بزرگ بود. هنگامي كه داريوش در آخرين روزهاي عمر خود به طرف مصر لشكر كشي مي كرد، در شوراي سلطنت ولايت عهدي بعد از خود را خشايارشا اعلام كرد. در ميانه راه داريوش بزرگ روحش به آسمانها پرواز كرد و خَشايارشا كه جلو تر از پدر به طرف مصر حركت كرده بود در سن ۳۵ یا ۳۶ سالگی به سلطنت رسيد.
همسر وی هماچهر (شاید هم هماشهر؛ در نوشته های ایرانی در روزگار کیانیان از زنی به نام همای چهرزاد یادشده) نام داشت که دختر هوتن یکی از یاران داریوش بود. مادر هماچهر خواهر داریوش بود. این پادشاه پس از بیست سال سلطنت (۴۸۶ تا ۴۶۵ پیش از میلاد) بر گستره‌ای‌ پهناور از جهان باستان فرمانروایی داشت. این گستره پهناور از یک‌سو به رودهای جیحون (آمودریا) و سیحون (سیردریا) و سرزمین ایرانی سغدیانا و از غرب تا دانوب، یونان، نیل و سرزمین‌های پیرامون مصر (لیبی و حبشه) می‌رسید.
خشايار شاه صفاتي عالي داشته بطوريكه يونانيان بزرگ منشي او را ستوده اند. هرودت، تاريخ نويس يوناني، در وصف خصايل او مي نويسد: «خشايارشا شخصي است خوش اندام و خوش صحبت. رفتارش نجيبانه و نظرش بلند است، دست بازدارد و دل جوانمرد.»

گفته شده که اسکند مقدونی هنگام آتش زدن تخت جمشید به خودش اجازه نداد که به تندیس خشایارشا شاه بزرگ حتی جسارت کند و از راویان نقل است: اسکندر دقایقی را در برابر تندیس خشایارشا به تامل می پردازد و مي گويد: «آيا بگذرم و بگذارم تو بر زمين افتاده باشي يا تو را به احترام روح بزرگي که داشتي، بلند کنم؟» و سپس در پس بزرگی خشایارشا راه خود را میشکد و میرود.


در زمينه خط مشی عمومی حکومت، خشايارشا دنباله رو اصلاحات داريوش بود. نظام اداری داريوش توسط خشايارشا حفظ شد و با شکل گرفتن شهربهای جديد، اين اصول به مناطق جديد راه يافتند.
خشایارشا در نبشته ای از تخت جمشید پس از ستایش از اهورامزدا و شناسایی خود، می گوید:
پدر من داریوش بود. پدر داریوش گشتاسپ بود؛ پدر گشتاسپ، آرشام بود. هم گشتاسپ و هم آرشام زنده بودند که پدر من به خواست اهورامزدا شاه شد. هنگامی که داریوش شاه شد کارهای نیک بسیار کرد. داریوش پسران دیگری داشت، به خواست اهورامزدا مرا مهست آنها نهاد. هنگامی که پدر من داریوش از تخت رفت، من بر گاه(تخت) پدر شاه شدم. هنگامی که من شاه شدم، کارهای نیک بسیار کردم. آنچه پدرم کرد و نیز آن چه من کردم، چیزهای دیگر را من افزودم و آنچه من و پدرم کردیم همه به خواست اهورامزدا بود

شش سال نخست پادشاهی خشایارشا، آکنده از حوادثی است که کاردانی او را به نمایش می‌گذارد؛ وی در آغاز سلطنت شورشی هایی را که در مصر (که پس از مرگ داریوش رخ داد) و بابل برپا شده بود فرونشاند:
در اين زمان، شهرب غربی مصر (داريوش در کتيبه بيستون، شهرب را از هرات در شرق تا مصر در غرب، نام می برد، که خود داريوش دو شهرب «اسکودارا» و «ليبی» را به اين مجموعه اضافه کرد.) دستخوش شورشهای کوچکی شد که در آن، يکی از اشراف محلی ادعای سلطنت کرد. دامنه اين شورش به فلسطين نيز کشيده شد و يهوديان مصر و کنعان برای استقلال بيشتر، به خشايارشا نامه ای حاکی از نافرمانی نوشتند. خشايارشا در راس ارتشی کوچک به مصر رفت و به آسانی شورش را خوابانيد و دوباره مصر را به فرمان خود در آورد.
خبیش (خبیشه)، یا کسی که یاغی شده بود و خود را فرعون مصر می‌خواند، فرار کرد، همدستانش مجازات شدند و ارتش ایران توانست که نظم و امنیت را بدان سامان بازگرداند.

خشايارشا در يکی از کتيبه های خود می گويد: «...ودر ميان اين کشورها، جاهايی بودند که در آنها ديوان پرستش می شدند. بعد، به لطف اهورامزدا، من پناهگاه ديوان را نابود کردم و اعلام کردم که ديوان نبايد پرستش شوند. در جايی که قبلا" ديوان پرستش می شدند، من اهورامزدا را پرستش کردم» (خشايارشا، تخت جمشيد، ه.XPh نقل از کنت).

نشان ديگری از اقتدار خشايارشا در بابل ديده می شود. در اين حادثه، شخصی در ايالت بابل به نام «بعل‌شی مانی»، اعلام استقلال می کند و در دوشهر، کتيبه ها به نام او نوشته می شوند. خشايارشا شورش را فرو می خواباند و بابل را دوباره به زير حکومت خود در مياورد.
سوريه از بابل جدا شده و به صورت شهربی مستقل در آورده می شود، و خود بابل به شهرب آشور می پيوندد. اين پايان کار بابل به عنوان کشوری مستقل است، هرچند که اهميت آن تا مدتی بعد ادامه پيدا می کند، اما سياست خشايارشا در قرار دادن پارس، ماد، و عيلام به عنوان مهمترين شهرب های شاهنشاهی، عملا از نقش بابل به عنوان مرکز شاهنشاهی تا حد زيادی کم می کند.




خشایارشا هخامنشی / جنگهای يونان


جنگ های سالامین، ترموپيل و فتح آتن:

ظاهرا جنگ خشايارشا و يونان به تحريك يوناني هاي ساكن ايران از جمله دمارت پادشاه سابق اسپارت كه در زمان داريوش به ايران پناهنده شده بود. خشایارشا در ابتدا تمایلی به نبرد با یونانیان نداشت و به شکست ماراتون اهمیت نمی داد ولی مردونیه داماد داریوش این شکست را مایه سرشکستگی ایرانیان می دانست وهم او خشایارشا را به جنگ وا داشت.

اگر شاخ و برگ‌های مضامین بر ساخته هرودت نیز کنار گذاشته شود، امری بدیهی است که در دربار ایران دو عقیده درباره لشکرگشی به یونان وجود داشته و هر کدام نیز طرفدارانی پیدا کرده است.

هرودوت در رابطه با علت لشگرکشی خشایارشا به یونان از قول او آورده است: «پس از اینکه پلی در هلس پونت (تنگه داردانل) ساختم، از اروپا خواهم گذشت، تا به یونان رفته، انتقام توهینی را که آتنی‌ها به پارسی‌ها و پدرم وارد کرده‌اند، بگیرم و البته شما می‌دانید که داریوش تصمیم داشت بر ضد این اقوام اقدام کند. ولی مرگ به او فرصت نداد. پس به عهده من است که انتقام پدرم و پارسی‌ها را بکشم و من از این کار دست برندارم تا آن که آتن را گرفته و آن را آتش بزنم. چنانکه می‌دانید مبادرت به دشمنی با من و پدرم، اول از طرف آتنی‌ها بود. اولا با «آریشناگر»، یکی از بندگان ما، به سارد حمله کرده، آتش به معابد و جنگل مقدس آن زدند و بعد از آن هم خوب می‌دانید که وقتی با داتیس و ارتافرن به مملکت آنها رفتید، چه با شما کردند. این است چیزهایی که مرا مجبور می‌کند به ضدآتنی‌ها اقدام کنم.»

سپاهي که خشايار شاه گرد میاورد، بنا به نوشته مورخان يوناني از جمله هرودوت، از چهل و شش نژاد تشکيل مي شد، و بر هر گروهي يک سرکرده پارسي فرمان مي راند. فرماندهي کل سپاه بر عهده مردونيه بود، ولي سپاه جاويدان سردار ويژه اي داشت. بيشتر سواران را پارسيان و ماد ها تشکيل مي دادند که پيشاپيش همه طوايف بودند.

آتنی ها نیز دارای ناوگانی نیرومند بودند که می توانست با نیروی دریایی ایران به جنگ بپردازد. خشایارشا بی برخورد با پایداری به سوی آتن در یونان پیش رفت تا به تنگه ترموپیل رسید که درآنجا به جهت تنگی بیش از اندازه، یونانی ها (اسپارتی ها به فرماندهی شاهشان لئونیداس) راه را بر ارتش ایران بستند. سوران ارتش به شناسایی منطقه پرداخته، میانبری که از پشت تنگه در می آمد را یافتند. پس از آن بسیاری از یونانیان از ترموپیل گریختند و تنها اسپارتیان در تنگه ماندند و همه در جنگ کشته شدند.

پس از گذر از ترموپیل راه آتن به روی ارتش ایران باز شد، هنگامی که خشایار شاه از مقدونیه به آتن درآمد بسیاری از مردم آن، از شهر کوچ کرده بودند گروهی بر این باورند که خشایارشاه در آتن به تلافی آتش سوزی سارد بخشی از شهر را آتش زد. از این پس سیر روی دادها دارای پیچیدگی بسیاری است چراکه نمی توان حقیقت را از ژرفای نوشته های یونانیان بدست آورد. آنچه می توان گفت این است که آتنیان که نمی توانستند در خشکی به برابر ارتش ایران درآیند، با نیروی دریایی ایران درنزدیکی سالامین، که از روی تنگی نیروی ایران نمی توانست کشتی های بسیاری را به جنگ درآورد درگیر شدند، چون این برخورد نتیجه ای در برنداشت، تیمیستوکل رهبر آتن به همراه گروهی به نزد خشایارشا رفتند، که در طی آن توانستند که خودمختاری آتن را بدست آورند.


توسيديد ميگويد: در روز سوم بعد از اينکه خشايارشا وارد آتن شد، جار زد که هر کس از آتن رفته مراجعت کند و بداند که مال و جانش محفوظ است و چون مردم بي بضاعت و بي دست و پا که در آتن بودند غذا نداشتند و در شهر اذوقه به دست نمي آمد، خشايارشا گفت که از گندم ارتش ايران به آنها بدهند که براي خود نان طبخ کنند و در روز پنجم بعد از ورود ايرانيان به آتن دکانهاي نانوايي به کار افتاد و شهر آتن وضع جنگي خود را از دست داد.
در روز دهم بعد از ورود ايرانيان به آتن خشايارشا براي ديدن آکروپل رفت و حتي به خدام معبد الهه بزرگ آتن انعام داد. اسناد تاريخي نشان مي دهد که ده روز بعد از ورود ارتش ايران به آتن در محله سراميکم چند کارگاه سفال سازي و در محله کولي توس چند کارگاه فلز سازي به کار افتاد و باز از اسناد تاريخي فهميده مي شود که ده روز بعد از ورود ارتش ايران به آتن از داخل خانه هاي آتن صداي چنگ به گوش مي رسيد. اين اسناد تاريخي گواهي مي دهد که آتن به دست خشايارشا ويران نگرديد چون اگر ويران مي شد، پادشاه ايران به معبد آکروپل نمي رفت و دکانهاي نانوايي و کوزه سازي و فلزسازي در شهر بکارنمي افتاد و زنهاي جوان چنگ نمي نواختند و در يک شهر ويران اگر هم دختري وجود داشته باشد حال آن را ندارد که چنگ بنوازد.
يکي از خقايق ديگري که حتي هرودوت نتوانسته انکار کند احترامي است که ايرانيان به نواميس يونانيان گذاشتند و اين نکته را نبايد کوچک دانست. سربازان ايراني لااقل يک سال و به روايتي بيش از يک سال از زنهاي خود دور بودند و اکثر آنها جوان بشمار مي آمدند، ديده نشده که يک افسر يا سرباز ايراني به يک زن يوناني تعرض کند.


خشایار شاه پس از آن به آسیا بازگشت. تیمستوکل تا پایان شاهنشاهی خشایار شاه رهبر آتن بود ولی پس از آن مردم بر او شوریدند و وی از راه مقدونیه به دربار ایران پناه برد. دیون خرسوستومس نوشته است ( کتاب ۱۱، بند ۱۴۹): "خشایار شاه در لشکرکشی به یونان در ترموپیل بر اسپارتیان پیروز گشت و شاه لئونیداس رادر آنجا بکشت. سپس آتن را ویران کرد ...پس از این پیروزیها برای یونانیان باج گذارد و راه آسیا را در پیش گرفت ."
در فهرست سرزمینی نبشته ی دیوها که به زمانی پس از نبرد یونان تعلق دارد، نام یونانی های نزدیک دریا (کوچ نشینان یونانی آسیای کوچک)، یونانی های فرای دریا (یونانی های سرزمین اصلی) و اسکودرا (مقدونیه و تراکیا) آمده است. نوشته ای از توسیدید یادآور می شود که سرپرستی نیروهای اسپارت و آتن و همگنانشان پس از بازگشت خشایار شاه به آسیا به دست یک کارگزار یونانی به نام پاوسانیاس بود که جامه ی ارتش ایران را می پوشید و زیر دست افسر ایرانی به نام ارتاباذ کار می کرد.




قتل خشایارشا


قتل خشایارشا اولین واقعه خونین در دربار هخامنشیان بود که برای تعیین جانشینی پادشاه رخ داد. با اینکه اسناد موجود در باره قتل خشایارشا اندک هستند، به غیر از Diodor و یک نوشته بخط میخی، نویسنده رومی Pompeius Trogus ،نویسنده یونانی Ktesias، اما میتوان تاریخ قتل خشایارشا را ۴ آگوست سال ۴۶۵ تعیین کرد.



آرتابانوس (Artabanos)، اردوان، فرمانده گارد محافظ خشایارشا و از افراد با نفوذ در دربار که در نواحی دریای خزر متولد شده بود، تصمیم می گیرد که پادشاه هخامنشی را بقتل برساند و قدرت را در دست بگیرد. آرتابانوس خواجه دربار، (Mithridates میترادات، مهرداد) را که مورد اطمینان خشایارشا بود از تصمیم خود آگاه می سازد. مهرداد که خویشاوند آرتابانوس نیز بود از طرح قتل خشایارشا پشتیبانی می کند و امکان ورود آرتابانوس به خوابگاه خشایارشا را مهیا می سازد.

آرتابانوس پس از به قتل رساندن خشایارشا به نزد پسران پادشاه می رود. داریوش، پسر بزرگ خشایارشا، و اردشیر در کاخ سلطتنی حضور داشتند. پسر سوم، گشتاسپ، در استان تحت حکومت خود، در باختران (بلخ) بود.
آرتابانوس به اردشیر اطلاع می دهد که داریوش خشایارشا را بقتل رسانده است و قصد دارد خود پادشاه شود. وی به اردشیر هم چنان توصیه می کند که داریوش بجرم قتل پدر می بایست مجازات بشود و به اردشیر قول می دهد که برای مجازات داریوش گارد محافظ را در اختیار او بگذارد. اردشیر حرف های آرتابانوس را باور می کند و با کمک گارد محافظ برادر خود، داریوش، را بقتل می رساند.

آرتابانوس سپس با شمشیر به اردشیر حمله می کند، اما اردشیر که مجروح شده بود با اینکه انتظار نمی رفت که جان بسلامت ببرد، از خود دفاع می کند و آرتابانوس را به قتل میرساند. وی انتقام پدر خود را گرفته و پادشاه ایران می شود. اردشیر چهل سال بر ایران حکومت کرد.




آثاری از خشایارشا


كتيبه خشايارشا واقع در ارتفاعات اطراف درياچه وان تركيه توسط زوج جهانگرد ايراني موتور سوار ايراني خانم و آقاي قيدي بازيابي شد.

متن كامل ترجمه فارسي كتيبه خشايارشا در درياچه وان در شرق كشور تركيه (اصل اين كتيبه به سه زبان: پارسي باستان، ايلامي و بابلي نوشته شده بوده است) چنين است:

خداي بزرگ است اهورامزدا كه بزرگترين خدايان است
كه اين زمين را آفريد و آن آسمان را آفريد
كه شادي را براي مردم آفريد
كه خشايارشا را شاه كرد
يگانه فرمانرواي بسياري
من خشايارشا، شاه بزرگ، شاه شاهان
شاه مردمان بسيار
شاه در اين زمين دور و پهناور
پسر داريوش شاه هخامنشي گويد خشايارشا:
داريوش شاه كه پدرم بود،
به خواست اهورامزدا [بناهاي] زيبايي ساخت و او دستور داد اين كتيبه كنده شود.
اما نوشته اي در آن كنده نشد
پس از آن من دستور دادم اين نوشته كنده شود.
اهورامزدا با خدايان مرا و شهرياري مرا و آنچه كه من ساخته ام نگاه دارد.




کتیبه های گنج نامه كه یادگارانی از دوران داریوش بزرگ و خشایار شا هخامنشی است بر دل یكی از صخره‌های كوه الوند در ۵ كیلومتری غرب همدان و در انتهای دره عباس آباد به زبان های پارسی باستان، بابلی و عیلامی حكاكی شده است و لوح سمت چپ مربوط به داریوش بزرگ هخامنشی می باشد.
متن كتیبه‌ی خشایار شا عبارت است از:
"خدای بزرگ است اهورامزدا، بزرگ‌ترین خدایان است كه این زمین را آفریده كه آن آسمان را آفریده كه مردم را خلق كرد كه برای مردم شادی آفرید كه خشایار شاه را شاه كرد، یگانه از میان شاهان بسیار، یگانه فرمانروا، از میان فرمانروایان بی شمار. من خشایار شاه، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه كشورهای دارای ملل بسیار، شاه این سرزمین بزرگ دور دست پهناور، پسر داریوش شاه هخامنشی."




محققان باستان شناس انگلیسی پس از ده سال کار و تحقیق مداوم، کانال خشایارشا پادشاه، ایران را در یکی از شبه جزایر دریای اژه کشف کردند. خشایارشا در جریان تلاش ایرانی ها برای فتح یونان، دستور حفر این کانال شگفت انگیز را که جنبه افسانه ای پیدا کرده بود، صادر کرد. هرودوت مورخ یونانی داستان این کانال را در کتاب تاریخی خود ذکر کرده بود، که کسی بدان باور نداشت.

بر اساس گزارش روزنامه نیویورک تایمز، خشارشا پادشاه ایران در سال ۴۸۰ قبل از میلاد دستور حفر این کانال را به مهندسان نظامی ارتش ایران صادر کرد. این کانال که در شبه جزیره ای در دریای اژه و در شمال یونان حفر شده یکی از بزرگترین و شگفت انگیزترین عملیات مهندسی زمان بوده است. این کانال به استراتژی نظامی درخشان ایرانی ها و مدیریت کار انسانی و مهندسی راه و ساختمان آنها گواهی می دهد.

پس از پایان کار کانال، ناوگان ایرانی به سلامت از آن عبور کرد و به دریای اژه رسید و در آنجا به سربازانی پیوست که از راه زمین از سوی شمال رسیده بودند.
سربازان خشایارشا به سواحل یونان یورش بردند و تا اعماق آن سرزمین پیش رفتند و آتن را فتح کردند. ناوگان ایران دوباره از همان کانال به سوی ایران بازگشت.




نقل مطالب تنها با لینک مستقیم و ذكر نام و آدرس پرشین خاک، بلامانع میباشد به سایت پرشین خاک خوش آمدید - شاد و بهروز باشید