KhAk's Design - Persian Art


قائم مقام فراهانی


میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی (۱۱۹۳ - ۱۲۵۱ ه‍.ق)، معروف به «میرزا بزرگ» و «قائم مقام ثانی»، از سادات حسینی و از سیاستمداران و صاحب منصبان، اهل هنر و ادبیات در نیمه اول قرن سیزدهم هجری بود.
او فرزند ميرزا عيسي معروف به «سيدالوزراء» و «قائم مقام اول» از اهالی «هزاوه» فراهان از توابع اراک، وزیر آذربایجان بود، و مادرش دختر ميرزامحمد حسين فراهاني بود.
او دوران كودكي را زیر نظر پدر دانشمند خود تربیت یافت و در آغاز جوانی علوم متداوله را آموخت.
خاندان وی اهل علم و ادب بود و تنی چند از اجداد او صاحب نام و به خدمات مهم دولتی اشتغال داشتند.

جَد وی به نام میرزا حسین متخلص به وفا در ۱۱۸۰ه.ق وارد خدمت زندیه شد. میرزا حسین دو برادر به نام­های محمد حسن و میرزا علی داشت وی به ترتیب در زمان حکومت صادق خان زند، جعفر خان زند و لطفعلی خان زند مقام وزارت داشت و پس از انقراض سلسله زندیه به دست آقا محمد خان قاجار، به خدمت در دستگاه قاجارها هم شد.


به امر فتحعلی شاه در سال ۱۲۱۳ه.ق میرزا عیسی به جانشینی پدر با تمام امتیازات او نائل آمد و لقب «سیدالوزراء» و «قائم‌مقام» یافت.
فتحعلی شاه، عباس میرزا اولاد ارشدش را در سن ۱۱ سالگی به ولایتعهدی و نیابت سلطنت انتخاب و او را به وزارت میرزا عیسی قائم مقام و سپهسالاری نظام الدوله راهی آذربایجان کرد.
چندی از این انتخاب نگذشته بود که در اثر درایت و کاردانی میرزا عیسی اوضاع آذربایجان و مناطق خوی و سلماس نظم و انظباط خاصی پیدا کرد که موجب رضامندی فتحعلی شاه قرار گرفت.


میرزا عیسی در سال ۱۲۲۴ه.ق این سمت را نخست به پسر خود میرزا حسن واگذار کرد و پس از فوت او در سال ۱۲۲۶ ه.ق، پسر دیگر خود میرزا ابوالقاسم، که در تهران نایب وی بود و امور مربوط به نیابت سلطنت و پیشکاری آذربایجان را انجام می­داد، را از تهران خواسته به وزارت نائب السلطنه بر قرار نمود. وی در سال ۱۲۳۸ه.ق به لقب قائم مقام مفتخر گردید.

قائم مقام تا دو سال بعد از فوت پدرش در خدمت عباس میرزا با جدیت به کار اشتغال داشت و در این مدت، با درایت و کاردانی خود در خدمت نائب­ السلطنه انجام وظیفه می­کرد. اما دشمنان وی بیکار ننشسته و مشغول توطئه علیه او بودند که در صدر آنان انگلیسی­ها قرار داشتند، و توانستند با توطئه سیاسی و به اتهام دوستی با روسها، وی را از کار بر کنار و راهی تهران گردانند.

در اینجا قابل ذکر است که، انگلیسیها یقین داشتند تا او مصدر کار است، ممکن نیست بتوان در امور داخلی ایران رخنه کرد. حتی نویسندگان انگـلیسی مانند لیوتـنان کونولی، دکتر وولف و فریزر، که در آن تاریخ در ایران سیاحت می‌کردند، همه در عین ستایش قائم مقام، او را به دوستی با روسها و تحریک عباس میرزا، نایب‌السلطنه، به سرپیچی از نصایح دوستان انگلیسی و طرح نقشه تصرف هرات متهم می‌کنند و حس بدبینی و دشمنی فوق‌العاده خود را نسبت به او پنهان نمی‌دارند.

وی در این مدت بر کناری که دو سال طول کشید، مشغول کارهای ادبی هم گردید، تا اینکه در سال ۱۲۴۱ه.ق به هنگامی که قائم مقام در مشهد بسر می­برد، فتحعلی شاه به علت وخامت اوضاع آذربایجان پیشخدمت خاصه خود، فرخ خان کاشی را به عذر خواهی از قائم مقام و تقاضای اغماض از گذشته به مشهد فرستاد و او را مجدداً به تهران دعوت کرد و با اعطای سمت­های قبلی، به آذربایجان روانه کرد.

این دوران مصادف بود با تحریک انگلیسیها و عوامل آنان جهت شروع دوره دوم جنگهای ایران و روسیه که قائم مقام و عباس میرزا مخالف شروع این جنگها بودند. وی بخاطر توطئه انگلیسیها بعد از مدتی دوباره به مشهد تبعید شد اما با وخیم شدن اوضاع آذربایجان شاه مجدداً وی را به خدمت طلبید و با دادن نوشته­ای به وی او را روانه آذربایجان نمود که نتیجه آن انعقاد "معاهده ترکمانچای" بود. او در این زمان، تمام وقت در خدمت نائب السلطنه عباس میرزا بود تا اینکه او از دنیا رفت و قائم مقام، وزیر پسر وی، محمد میرزا شد.


گرچه صدارت قائم مقام بعد از جلوس محمد شاه به تخت سلطنت آغاز می­گردد، اما وی عملاً از هنگام فوت عباس میرزا نائب السلطنه و انتخاب محمد میرزا به ولایتعهدی، به رتق و فتق امور او مشغول بوده است.
در هنگام مرگ فتحعلی شاه، محمد میرزا به همراه قائم مقام در هرات بودند که با خبر مرگ شاه به مشهد، عقب نشینی و به تهران می­آیند و با پشتکار قائم مقام و حمایت روسیه می­تواند محمد میرزا را به تخت پادشاهی بنشاند. محمد شاه نیز به پاس این خدمت ارزشمند، مقام صدراعظمی را به قائم مقام اعطا نمود اما وی بعد از انتخاب صدراعظمی، کماکان عنوان قائم مقامی خود را حفظ نمود.


محمد شاه و قائم مقام در رمضان سال ۱۲۵۰ه.ق از تبریز به تهران حرکت نمودند. او برای تحکیم پایه ­های قدرت محمد شاه زحمات فراوانی متحمل شد و خود را با اکثر مردم دشمن ساخت تا راه برای سلطنت محمد شاه، هموار گردید اما این اقدامات وی سرانجام، قاتل جان او شد. و سرانجام شاه ضعیف المزاج قاجار ارزش این وزیر دانشمند را ندانست و عاقبت تحت تاّثیر حاسدان و مخصوصا فتـنه انگیزیهای بیگانگان، بر وی بدگمان شد.

در روز ۲۴ صفر سال ۱۲۵۱ه.ق در سال دوم سلطنت محمد شاه، مستخدمی به نزد قائم مقام رفته و وی را احضار می­کند. قائم مقام هنگامی به باغ نگارستان، محل یـیلاقی خانواده سلطنتی، آمد هر چه منتظر ­ماند، از شاه خبری نشد، خواست برگردد که از رفتن وی ممانعت شد و به امر شاه او را در زیر زمین کاخ پنج یا شش روز حبس کردند، او بر دیوار بالا خانه کاخ مزبور با ناخن نوشت:
روزگار است آنکه گه عزت دهد گه خوار دارد
          چرخ بازیگر از این بازیچه ­ها بسیار دارد

و عاقبت در شب آخر ماه صفر او را خفه می­کنند و جسدش را به حضرت عبدالعظیم برده، بدون غسل به خاک می­سپارند. بعد به امر شاه، فرزندان و بستگان و هوادارانش نیز دستگیر شده و عده­ای از آنها کشته و عده­ای از آنها نیز در اماکن مقدسه پناهنده شدند که اموال آنها نیز ضبط شد.





قائم مقام نثر فارسی را که درآن زمان پر از مبالغه و تملق و عبارت‌پردازی‌های عربیِ مسجع، پیچیده و دور از ذهن بود و روز به روز در فرمان‌ها و مراسلات رو به انحطاط می‌رفت به نثر فصیح و روان برگردانید و پس از او بسیاری از منشیان دوره قاجار سبک او را تقلید کرده و به روش او به نگارش پرداختند. او در شعر نیز استعداد شگفت‌آور داشت اما اثر جاویدان او منشآت اوست.
مجموعه رسائل و منشآت قائم مقام، که حاوی چند رساله و نامه‌های دوستانه و عهد نامه‌ها و وقفنامه‌هاست و محمود خان مـلک الشعراء مقدمه‌ای بر آن نوشته، به اهـتمام شاهزاده فرهاد میرزا در سال ۱۲۸۰ هجری قمری در تهران چاپ شده‌است.


قائم مقام فراهانی همچنین از خوشنویسان صاحب‌نام و تأثیرگذاران در روند خط فارسی است. او در خط شکسته نستعلیق که در آن زمان به مانند نثرفارسی پیچیده و درهم بود به شیوه خود اصلاحیاتی کرد که دیگران از وی پیروی کردند. گرچه اهمیت کار خوشنویسی او به حد استادان طراز اول این هنر نیست اما کار او از این نظر مهم است که اصول خط شکسته را به نستعلیق نزدیک‌تر کرد و با ابداع اصولی جدید خدمتی شایسته به خط نویسی امروزی ایرانیان کرد. میرزا سلمان فراهانی ملقب به بیان‌السلطنه بیش از دیگران شیوه قاپم مقام را استادانه نوشته است.



از منابع:
سایت: پژوهشکده باقرالعلوم، نویسنده: رحمان فتاح زاده
ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محمد تقی سپهر؛ ناسخ التواریخ
خان ملک ساسانی؛ سیاستگران دوره قاجار
بهرام فلسفی؛ قائم مقام در آیینه زمان
علی اصغر شمیم؛ ایران در دوره سلطنت قاجار
سر جونز هاردفورد؛ آخرین روزهای لطفعلی خان زند، ترجمۀ هما ناطق





برای مطالعهً بیشتر:
قائم مقام، دانشنامهٔ رشد
مجموعه‌ای از نقل‌قول‌های قائم مقام، ویکی‌گفتاورد





علل برکناری و قتل قائم مقام


در طول تاریخ ایران، مردان بزرگی بوده اند که در برابر دسیسه ها و مطامع بیگانگان قدعلم کرده و به مقابله ای هوشمندانه و مدبرانه دست یازیده اند.

گر چه قائم مقام صادقانه در خدمت محمد شاه مشغول انجام وظیفه بود اما شاه ضعیف المزاج قاجار ارزش این وزیر دانشمند را ندانست و وی را به قتل رسانید علل بر کناری و قتل قائم را می توان در چند مورد متذکر شد:


۱) قائم مقام بعد از بر طرف نمودن خطرات مدعیان سلطنت در صدد سرو سامان دادن به اوضاع کشور بر آمد و اولین اقدام را از اصلاح امور مالی شروع کرد و در این رابطه هیچ گونه ملاحظه به خرج نداد و این سخت گیری به مذاق شاه و درباریان او خوش نیامد.
[سپهر، محمد تقی؛ ناسخ التواریخ]

۲) توطئه مخالفین داخلی و رقبای او که منتظر رسیدن به مقام صدارت بودند نیز در این امر دخیل بود یکی از این افراد حاج میرزا آقاسی معلم محمد شاه بود که قائم مقام خود موجبات ترقی او را فراهم ساخته بود. او با کینۀ مخصوصی که از قائم مقام داشت دائماً در صدد تحریک محمد شاه بر علیه قائم مقام بود.
[خان ملک ساسانی؛ سیاستگران دوره قاجار]

۳) تلقین اطرافیان شاه، به وی اینکه قائم مقام می­خواهد او را از پادشاهی بردارد و کس دیگری را به جای او بگذارد.
[شمیم ، علی اصغر؛ ایران در دوره سلطنت قاجار]

۴) مخالفت با سیاست­های استعماری روسیه و انگلستان در ایران نیز یکی از عوامل سقوط وی بود.
[رائین،اسماعیل ؛حقوق بگیران انگلیس در ایران]

۵) جیمز فریزر مامور انگلستان در ایران که به صورت جهانگرد وارد کشور شد، درمورد میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی و مانع بودن او در مقابل سیاستهای انگلیس گزارشی می نویسد که در نهایت به قتل قائم مقام منجر می شود:
بدیهی است که در مرحله اول باید از دست وزیری که باعث اصلی همه این بدبختی هاست خلاص شد. کسی که پادشاه خود را در بردگی مطلق نگاه می دارد. کسی که در هر مورد فقط نقش خود را ایفا می کند و به پیشبرد نظرات خویش توجه دارد، در حالی که با روش معینی به نظر می آید هر پیشنهاد انگلیس را خنثی می سازد و با آن مخالت می کند. چنین کسی هرگز نمی تواند در راه اصلاحات گام بردارد...
کسان دیگری هم هستند؛ اشخاصی که اهمیت و ارتقای خودشان را مدیون نفوذ انگلیس می دانند و در نتیجه نسبت به قدرت انگلیس حساسیت دارند و در دست دولت انگلیس آلت و وسیله مطلوبی خواهند بود....
شاه خوشحال خواهد شد که از این بردگی نجات پیدا کند و اگر مطمئن به پشتیبانی موثری باشد در این زمینه همکاری خواهد کرد؛ قائم مقام دوستان بسیار کمی دارد و دشمنان خیلی زیاد. به طوری که کار اگر با مهارت انجام شود سقوط او را یک مساله ساده ای می نماید.
[دوسال آخر، یادداشتهای روزانه سرجان کمیل]





نقل مطالب تنها با لینک مستقیم و ذكر نام و آدرس پرشین خاک، بلامانع میباشد به سایت پرشین خاک خوش آمدید - شاد و بهروز باشید