|
ابوريحان بيروني |
ابوريحان محـمد بن احـمد خوارزمي (۳۶۲-۴۴۰ قمري، ۳۵۲-۴۲۷ خورشیدی)،
نابغه و دانشمند بزرگ ايران، در منـطقه خارج از شهـر خوارزم بدنـيا آمد، و به هـمين دليل او را «بـيـروني» لقـب دادند.
بـيـروني دانشمند برجستهي ايراني، در رشتههاي گوناگون دانش، رياضي، جغرافيا، زمينشناسي، مردمشناسي، فيزيك و اخترشناسي، سرآمد روزگار خود بود. او از نخستين دانشمنداني است كه در نوشتههاي خود به پيشينهي تاريخي يك موضوع علمي پرداخته است. اندازهگيري چگالي ۱۸ فلز و سنگ گرانبها، اندازهگيري قطر و محيط زمين، شيوهاي نو براي طراحي نقشههاي جغرافيايي، پژوهش در باورها و تاريخ مردم هندوستان و تهيهي فهرست كتابهاي زكرياي رازي، از كارهاي ماندگار اوست
ابوريحان بيروني داراي تاليفات و ترجمه هاي بسيار معتبري در فيزيك جغرافياي رياضي رياضيات نجوم معدن شناسي . . . است. اين دانشمند محقق و مصنف و مورخي بسيار دقيق بود و متجاوز از شش قرن زودتر از فرانسيس بيكن انگليسي روش علمي را به كار بست و آن را معرفي كرد. ولي با تاسف كمتر آثار او به لاتين ترجمه شده است و از اين رو تا اين اواخر براي مردم مغرب زمين ناشناخته باقي ماند.
بـيـروني دانشمند برجستهي ايراني، در رشتههاي گوناگون دانش، رياضي، جغرافيا، زمينشناسي، مردمشناسي، فيزيك و اخترشناسي، سرآمد روزگار خود بود. او از نخستين دانشمنداني است كه در نوشتههاي خود به پيشينهي تاريخي يك موضوع علمي پرداخته است. اندازهگيري چگالي ۱۸ فلز و سنگ گرانبها، اندازهگيري قطر و محيط زمين، شيوهاي نو براي طراحي نقشههاي جغرافيايي، پژوهش در باورها و تاريخ مردم هندوستان و تهيهي فهرست كتابهاي زكرياي رازي، از كارهاي ماندگار اوست
ابوريحان بيروني داراي تاليفات و ترجمه هاي بسيار معتبري در فيزيك جغرافياي رياضي رياضيات نجوم معدن شناسي . . . است. اين دانشمند محقق و مصنف و مورخي بسيار دقيق بود و متجاوز از شش قرن زودتر از فرانسيس بيكن انگليسي روش علمي را به كار بست و آن را معرفي كرد. ولي با تاسف كمتر آثار او به لاتين ترجمه شده است و از اين رو تا اين اواخر براي مردم مغرب زمين ناشناخته باقي ماند.
بـيـروني در نوجواني نـزد يکي از اميرزدگـان، دانشمند معـروف به ابونصر عـراق (از خاندان آل عراق) به تحـصيل مثـلثات کروي و دانش رياضي پـرداخت و با حـمايت مالي هـمين فرد بود که توانست نزد استادان مخـتـلف به فراگـيري عـلوم و دانش هاي زمانه خود هـمچـون طب و فـلسفه بپـردازد. در جـواني به دربار سلسله خوارزمشاهـيان، که اهـل عـلم و ادب و حامي و مشوق دانشمندان و اديـبان بودند، پـيوست. پس از انـقراض دوران زمامداري اين سلسله به ري رفت و در مباحثات رياضي با دانشمندان آن ديار شرکت کرد. حاصل گـفت و گـوهاي عـلمي بـيروني با اين دانشوران در کـتاب «مقاليد عـلم الهـيئت» آورده شده است.
ابوريحان سپس به جرجان (گـرگـان) و به دربار قابوس بن وشمگـير، پادشاه آل زيار رفـت و به پاس حمايت قاموس، کـتاب مشهـور خود به نام «آثارالباقـيه» را به نام وي تاليف کرد. در هـمين دوره بود که به اکـتـشاف نجـومي و رصد ستارگـان پرداخت و طول و عرض جـغـرافـيايي جرجان را محاسبه کرد.
بـيروني در اوايل سال ۳۹۴ از جرجان به خوارزم رفـت و مدتي با ابوعلي سـينا و ساير دانشمندان دربار عـلي بن ماًمون خوارزمشاه به بحث علمي پـرداخت.
با حمله غـزنويان و به پايان آمدن دوران خوارزمشاهـيان، ابوريحان با سپاهـيان سلطان محـمود غـزنوي از خوارزم به غـزنـين رفت و تا سال درگـذشت خود مقـيم اين شهـر بود. به عـبارت ديگر ابوريحان ۳۲ سال از عـمر پربار خويش را در دربار سلطان محـمود، سلطان مسعـود و سلطان مودود گـذراند.
شهـرت عالمگـير ابوريحان در مدت اقامتـش در هـند در معـيت غـزنويان باعث گـرديد عـليرغـم آن که هـنديان سپاهـيان غـزنوي را دشمن خود مي پـنداشـتـند مقام و مرتـبه اش را گـرامي دارند. ابوريحان در اين مدت زبان سانسکريت و عـلوم و دانش هـنديان را فرا گـرفت و برآيـند پژوهـش هاي خود را در کتابي به نام «کـتاب الهـند» درآورد که منـبعـي موثـق براي شناخت مکاتب و عـقايد هـنديان است. وي هـمچـنين کـتابي دربارهً نجـوم و رياضيات از سانسکريت به فارسي برگـرداند که عـنوان آن «زيج سند هـند» است.
ابوریحان بیرونی - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
بعضي از آثار بيروني عبارتند از:
ابوريحان سپس به جرجان (گـرگـان) و به دربار قابوس بن وشمگـير، پادشاه آل زيار رفـت و به پاس حمايت قاموس، کـتاب مشهـور خود به نام «آثارالباقـيه» را به نام وي تاليف کرد. در هـمين دوره بود که به اکـتـشاف نجـومي و رصد ستارگـان پرداخت و طول و عرض جـغـرافـيايي جرجان را محاسبه کرد.
بـيروني در اوايل سال ۳۹۴ از جرجان به خوارزم رفـت و مدتي با ابوعلي سـينا و ساير دانشمندان دربار عـلي بن ماًمون خوارزمشاه به بحث علمي پـرداخت.
با حمله غـزنويان و به پايان آمدن دوران خوارزمشاهـيان، ابوريحان با سپاهـيان سلطان محـمود غـزنوي از خوارزم به غـزنـين رفت و تا سال درگـذشت خود مقـيم اين شهـر بود. به عـبارت ديگر ابوريحان ۳۲ سال از عـمر پربار خويش را در دربار سلطان محـمود، سلطان مسعـود و سلطان مودود گـذراند.
شهـرت عالمگـير ابوريحان در مدت اقامتـش در هـند در معـيت غـزنويان باعث گـرديد عـليرغـم آن که هـنديان سپاهـيان غـزنوي را دشمن خود مي پـنداشـتـند مقام و مرتـبه اش را گـرامي دارند. ابوريحان در اين مدت زبان سانسکريت و عـلوم و دانش هـنديان را فرا گـرفت و برآيـند پژوهـش هاي خود را در کتابي به نام «کـتاب الهـند» درآورد که منـبعـي موثـق براي شناخت مکاتب و عـقايد هـنديان است. وي هـمچـنين کـتابي دربارهً نجـوم و رياضيات از سانسکريت به فارسي برگـرداند که عـنوان آن «زيج سند هـند» است.
ابوریحان بیرونی - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
بعضي از آثار بيروني عبارتند از:
- تحقيق ماللهند: موضوع اين كتاب مذهب و عادات و رسوم هندوان و نيز گزارشي از سفر به هند است.
- قانون مسعودي: كتابي است در نجوم اسلامي شامل يازده بخش. در اين كتاب بخشهايي مربوط به مثلثات كروي و نيز زمين و ابعاد آن و خورشيد و ماه و سيارات موجود است.
-
التفهيم لاوايل صناعت التنجيم: اين كتاب نيز در نجوم و به فارسي نوشته شده است و براي مدت چند قرن متن كتاب درسي براي تعليم رياضيات و نجوم بوده است.
این کتاب را ابوریحان به نام ریحانه دختر حسن خوارزمی تالیف کرده است و آن را به دو زبان فارسی و عربی نوشته است بدون آنکه یکی ترجمه دیگری باشد. - الجماهر في معرفه الجواهر: بيروني اين كتاب را به نام ابوالفتح مودود بن مسعود تاليف كرد و موضوع كتاب معرفي مواد معدني و مخصوصا جواهرات مختلف است. ابوريحان در اين كتاب فلزات را بررسي كرده و نوشته است. او نظريات و گفته هاي دانشمنداني مانند ارسطو اسحاق الكندي را درباره حدود سيصد نوع ماده معدني ذكر كرده است.
- صيدنه: اين كتاب درباره مواد شيميايي و خواص و طرز تهيه آن ها نوشته شده است.
- آثار الباقيه عن القرون الخاليه: (اثرهاي مانده از قرن هاي گذشته) ابوريحان در اين كتاب مبدا تاريخ ها و گاه شماري اقوام مختلف را مورد بحث و بررسي قرار داده است. از جمله اين اقوام - ايرانيها - يونانيها - يهوديها - مسيحيها عربهاي زمان جاهليت و عربهاي مسلمان نام برده و درباره اعياد هر يك به تفصيل سخن گفته است. اين كتاب را مي توان نوعي تاريخ اديان دانست.
ابوریحان بیرونی و کشف آمریکا
پیشینگان همه معتقد بودند که بخش خشکی معمور و قابل سکونت زمین منحصر به ربع شمالی است که آنرا ربع مسکون میگفتند.
ابوریحان اولین دانشمندی است که به نیروی علم و فراست خود اعتقاد داشت که در ربع شمالی دیگر یا در نیم کره ی جنوبی زمین نیز خشکی وجود دارد و دو ربع دیگر کره ی زمین را آب دریا فرا گرفته و وجود همین دریا ها ما بین دو قاره جدایی انداخته و مانع از ارتباط دو قسمت خشکی با یکدیگر شده است .
گفته های این دانشمند در دو جای کتاب ارزشمندش (الهند) ثبت و بحث شده است و نیز در کتاب (تحدید نهایات الاماکن) که تاریخ تحریرش به سال ۴۰۹ هجری قمری است در این باره که آیا در نیم کره جنوبی زمین نیز خشکی قابل عمارتی هست بحث مفصلی کرده است.
باری خشکی مقاطر با ربع شمالی که ابوریحان حدس زده بود با همان سرزمینی منطبق میشود که واقع بین اقیانوس اطلس و اقیانوس آرام است و پس از 462 سال توسط کریستوف کلمب کشف شد و آنرا (آمریکا) نامیدند.
ابوریحان اولین دانشمندی است که به نیروی علم و فراست خود اعتقاد داشت که در ربع شمالی دیگر یا در نیم کره ی جنوبی زمین نیز خشکی وجود دارد و دو ربع دیگر کره ی زمین را آب دریا فرا گرفته و وجود همین دریا ها ما بین دو قاره جدایی انداخته و مانع از ارتباط دو قسمت خشکی با یکدیگر شده است .
گفته های این دانشمند در دو جای کتاب ارزشمندش (الهند) ثبت و بحث شده است و نیز در کتاب (تحدید نهایات الاماکن) که تاریخ تحریرش به سال ۴۰۹ هجری قمری است در این باره که آیا در نیم کره جنوبی زمین نیز خشکی قابل عمارتی هست بحث مفصلی کرده است.
باری خشکی مقاطر با ربع شمالی که ابوریحان حدس زده بود با همان سرزمینی منطبق میشود که واقع بین اقیانوس اطلس و اقیانوس آرام است و پس از 462 سال توسط کریستوف کلمب کشف شد و آنرا (آمریکا) نامیدند.
سخنی در مقام والای ابوریحان بیرونی
ابوريحان در طول عمر خود با قناعت زندگي ميكرد و به تجملات و ظواهر دنيا اهميتي نميداد و زماني كه در غروب شب جمعه دوم رجب ۴۴۰ ه.ق برابر با ۱۰۴۸ م. در سن هفتاد سالگي و در غزنه چشم از جهان فرو بست، ثروت زيادي را براي خانوادهاش باقي نگذاشت و ثروت خانوادهاش همان نام نيك ابوريحان بود كه هميشه براي آنها جاودان ماند.
دانشنامه علوم چاپ مسکو ابوریحان را دانشمند همه قرون و اعصار خوانده است. در بسیاری از کشورها نام بیرونی را بر دانشگاهها، دانشکدهها و تالار کتابخانهها نهاده و لقب «استاد جاوید» به او داده اند. بیرونی گردش خورشید، گردش محوری زمین و جهات شمال و جنوب را دقیقا محاسبه و تعریف کرده است. خورشید گرفتگی هشتم آوریل سال 1019 میلادی را در کوههای لغمان (افغانستان کنونی) رصد و بررسی کرد و ماه گرفتگی سپتامبر همین سال را در در غزنه به زیر مطالعه برد.
با رفتن ابوريحان، هر يك از دانشمندان همعصر او چه ايراني و چه غير ايراني كه او را ميشناختند و با او برخورد داشتند، در نوشتههاي خود در مورد او چنين ميگويند:
«بروكلمان» در تاريخ رجال اسلامي، پرمايهترين كلماتش را در معرفي «ابوريحان» مورد استفاده قرار ميدهد: «حقيقت اينست كه شجاعت فكري «بيروني» و حب او به آگاهي علمي و دور بودنش از توهم و دوستداري حقيقت و تسامح و پاكي ضمير او جملگي از خصايلي است كه در قرون وسطي بينظير بوده است. درواقع او نابغهاي نوآور بود و در مسائل علمي بصيرت كامل داشت و نظر صائبش از نفوذ خاص برخوردار بود.»
«جرج سارتن» هم كه بشدت تحت تأثير «بيروني» است در كتاب «مقدمهاي بر تاريخ علم» فاخرترين صفتهاي دستوري را در معرفي او بكار ميگيرد. اين عين اظهار نظر اوست: «بيروني نه فقط از فيلسوفان و رياضيون و جغرافيدانان نامبردار است، بلكه از بزرگترين مورخان اسلام و از نامدارترين دانشمندان جهان است.»
ادوارد ساخائو درباره زبان داني و لغتشناسي او مي گويد: تاليفات ابوريحان به دو زبان است، عربي و پارسي، و از مطالعه كتب او معلوم ميشود كه ابوريحان زبان سانسكريت و زبان عربي و سرياني را ميدانسته است. و ادوارد براون از قول ساخائو مي افزايد: كه اگر در دوران ما كسي بخواهد با استفاده از ادبيات و علوم جديد زبان سانسكريت و فرهنگ هنر را مورد مطالعه قرار دهد بايد سالها بكوشد تا بتواند چون ابوريحان بيروني با دقت و تعمق كامل به ماهيت تمدن باستاني هند پي ببرد و حق مطلب را ادا كند.
و عبدالحميد دجيلي درباره بيروني چنين ميگويد: اگرچه ابوريحان معمولا آثار خود را به عربي و سانسكريت مينوشت، اما از لحاظ فارسي داراي تسلط كامل بود تا آنجا كه كتاب التفهيم وي كه به دو زبان پارسي و تازي نوشته شده است هماكنون به عنوان يك مرجع لغت فارسي مورد توجه دانشمندان و ادباي فارسي است و ميافزايد هنگامي كه ايشان از بابت تسلط ابوريحان بر فلسفه، تاريخ، طب، و هندسه آگاه ميشود و از آن سخن ميگويد نميتواند بپذيرد كه وي اديبي ممتاز نيز بشمار مي آمده است. صاحب اعيانالشيعه در مورد او ميگويد: كه محاسباتش در علوم رياضي آنچنان دقيق بود كه با اندازهگيريهاي زمان ما هيچگونه اختلافي نشان نميدهد و عنوان ميكند كه برتري بيروني بر ديگران آن است كه نوشتههاي خود را با خطوط و اشكال همراه ميكرده است تا خواننده كتاب، افكار او را نه تنها از طريق نظري بلكه از راه عملي آن بخوبي دريابد و فرا گيرد.
ز گهواره تا گور دانش بجوی!
در زندگينامه ي ابوريحان بيروني آمده است كه او در آستانه ي چشم فروبستن از جهان، در بستر بيماري بود و پزشكان ِ درمانگر ِ او، آرامش ِ كامل و پرهيز از بحث و گفت و شنود ِ علمي با ديداركنندگان (بيمارْپُرسان) را براي او بايسته دانسته و سفارش كرده بودند. يكي از دوستان او – كه خود دانشمندي سزاوار بوده – نوشته است كه:
براي بيمارْپُرسي، به خانه ي بيروني رفتم. همين كه چشمش به من افتاد، سخن از يك پرسش مهمّ دانشي را به ميان كشيد و ديدگاه مرا پرسيد. پاسخ گويي بدو را آغازكردم كه كسي از خانوادهً او، بايستگي ي خاموشي و آرامش براي او را يادآورشد.
ابوريحان كه سخن ِ آن خويشاوند را شنيد، با آزردگي از او پرسيد:
من نيار به دانستن ِ چگونگي اين پرسش دارم. آيا آن را بدانم و بميرم، بهترست و يا آن كه ندانسته، درگذرم؟
به هر روي، سخني با او گفتم و با بدرودگويي، خانه اش را ترك كردم. هنوز به سر ِ كوچه نرسيده بودم كه صداي شيون، از خانه ي بيروني برخاست
ابوريحان در طول عمر خود با قناعت زندگي ميكرد و به تجملات و ظواهر دنيا اهميتي نميداد و زماني كه در غروب شب جمعه دوم رجب ۴۴۰ ه.ق برابر با ۱۰۴۸ م. در سن هفتاد سالگي و در غزنه چشم از جهان فرو بست، ثروت زيادي را براي خانوادهاش باقي نگذاشت و ثروت خانوادهاش همان نام نيك ابوريحان بود كه هميشه براي آنها جاودان ماند.
دانشنامه علوم چاپ مسکو ابوریحان را دانشمند همه قرون و اعصار خوانده است. در بسیاری از کشورها نام بیرونی را بر دانشگاهها، دانشکدهها و تالار کتابخانهها نهاده و لقب «استاد جاوید» به او داده اند. بیرونی گردش خورشید، گردش محوری زمین و جهات شمال و جنوب را دقیقا محاسبه و تعریف کرده است. خورشید گرفتگی هشتم آوریل سال 1019 میلادی را در کوههای لغمان (افغانستان کنونی) رصد و بررسی کرد و ماه گرفتگی سپتامبر همین سال را در در غزنه به زیر مطالعه برد.
با رفتن ابوريحان، هر يك از دانشمندان همعصر او چه ايراني و چه غير ايراني كه او را ميشناختند و با او برخورد داشتند، در نوشتههاي خود در مورد او چنين ميگويند:
«بروكلمان» در تاريخ رجال اسلامي، پرمايهترين كلماتش را در معرفي «ابوريحان» مورد استفاده قرار ميدهد: «حقيقت اينست كه شجاعت فكري «بيروني» و حب او به آگاهي علمي و دور بودنش از توهم و دوستداري حقيقت و تسامح و پاكي ضمير او جملگي از خصايلي است كه در قرون وسطي بينظير بوده است. درواقع او نابغهاي نوآور بود و در مسائل علمي بصيرت كامل داشت و نظر صائبش از نفوذ خاص برخوردار بود.»
«جرج سارتن» هم كه بشدت تحت تأثير «بيروني» است در كتاب «مقدمهاي بر تاريخ علم» فاخرترين صفتهاي دستوري را در معرفي او بكار ميگيرد. اين عين اظهار نظر اوست: «بيروني نه فقط از فيلسوفان و رياضيون و جغرافيدانان نامبردار است، بلكه از بزرگترين مورخان اسلام و از نامدارترين دانشمندان جهان است.»
ادوارد ساخائو درباره زبان داني و لغتشناسي او مي گويد: تاليفات ابوريحان به دو زبان است، عربي و پارسي، و از مطالعه كتب او معلوم ميشود كه ابوريحان زبان سانسكريت و زبان عربي و سرياني را ميدانسته است. و ادوارد براون از قول ساخائو مي افزايد: كه اگر در دوران ما كسي بخواهد با استفاده از ادبيات و علوم جديد زبان سانسكريت و فرهنگ هنر را مورد مطالعه قرار دهد بايد سالها بكوشد تا بتواند چون ابوريحان بيروني با دقت و تعمق كامل به ماهيت تمدن باستاني هند پي ببرد و حق مطلب را ادا كند.
و عبدالحميد دجيلي درباره بيروني چنين ميگويد: اگرچه ابوريحان معمولا آثار خود را به عربي و سانسكريت مينوشت، اما از لحاظ فارسي داراي تسلط كامل بود تا آنجا كه كتاب التفهيم وي كه به دو زبان پارسي و تازي نوشته شده است هماكنون به عنوان يك مرجع لغت فارسي مورد توجه دانشمندان و ادباي فارسي است و ميافزايد هنگامي كه ايشان از بابت تسلط ابوريحان بر فلسفه، تاريخ، طب، و هندسه آگاه ميشود و از آن سخن ميگويد نميتواند بپذيرد كه وي اديبي ممتاز نيز بشمار مي آمده است. صاحب اعيانالشيعه در مورد او ميگويد: كه محاسباتش در علوم رياضي آنچنان دقيق بود كه با اندازهگيريهاي زمان ما هيچگونه اختلافي نشان نميدهد و عنوان ميكند كه برتري بيروني بر ديگران آن است كه نوشتههاي خود را با خطوط و اشكال همراه ميكرده است تا خواننده كتاب، افكار او را نه تنها از طريق نظري بلكه از راه عملي آن بخوبي دريابد و فرا گيرد.
ز گهواره تا گور دانش بجوی!
در زندگينامه ي ابوريحان بيروني آمده است كه او در آستانه ي چشم فروبستن از جهان، در بستر بيماري بود و پزشكان ِ درمانگر ِ او، آرامش ِ كامل و پرهيز از بحث و گفت و شنود ِ علمي با ديداركنندگان (بيمارْپُرسان) را براي او بايسته دانسته و سفارش كرده بودند. يكي از دوستان او – كه خود دانشمندي سزاوار بوده – نوشته است كه:
براي بيمارْپُرسي، به خانه ي بيروني رفتم. همين كه چشمش به من افتاد، سخن از يك پرسش مهمّ دانشي را به ميان كشيد و ديدگاه مرا پرسيد. پاسخ گويي بدو را آغازكردم كه كسي از خانوادهً او، بايستگي ي خاموشي و آرامش براي او را يادآورشد.
ابوريحان كه سخن ِ آن خويشاوند را شنيد، با آزردگي از او پرسيد:
من نيار به دانستن ِ چگونگي اين پرسش دارم. آيا آن را بدانم و بميرم، بهترست و يا آن كه ندانسته، درگذرم؟
به هر روي، سخني با او گفتم و با بدرودگويي، خانه اش را ترك كردم. هنوز به سر ِ كوچه نرسيده بودم كه صداي شيون، از خانه ي بيروني برخاست
ابوريحان بيروني و اعیاد ایران باستان |
«آن روز را که روز تازهای بود جمشید عید گرفت، اگرچه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود.»
«ابوريحان بيروني» در كتاب پارسي خود «التفهيم لاوائل صناعت التنجيم» گزارشي بسيار رسا و شيوا و حاوي نكاتي بينظير و ارزشمند از جشنهاي ايرانيان عرضه داشته است. وي مينويسد:
نوروز چيست؟
- نخستين روز است از فروردين ماه و از اين جهت، روز نو نام كردهاند؛ زيرا كه پيشاني سال نو است و آن چه از پس اوست از اين پنج روز [= پنج روز اول فروردين] همه جشنهاست. و ششم فروردين ماه را «نوروز بزرگ» دارند؛ زيرا كه خسروان بدان پنج روز حقهاي حشم و گروهان و بزرگان بگزاردندي و حاجتها روا كردني، آن گاه بدين روز ششم خلوت كردندي خاصگان را. و اعتقاد پارسيان اندر نوروز نخستين آن است كه اول روزي است از زمانه و بدو، فلك آغازيد گشتن.
تيرگان چيست؟
- سيزدهم روز است از تيرماه. و ناماش تير است هم نام ماه خويش، و همچنين است به هر ماهي آن روز كه همناماش باشد، او را جشن دارند. و بدين تيرگان گفتند كه «آرش» تير انداخت از بهر صلح منوچهر كه با افراسياب تركي كرده است بر تير پرتابي از مملكت…
مهرگان چيست؟
- شانزدهم روز است از مهرماه و ناماش مهر. و اندر اين روز «افريدون» ظفر يافت بر «بيوراسپ» جادو، آن كه معروف است به ضحاك. و به كوه دماوند بازداشت و روزها كه سپس [= پس از] مهرگان است، همه جشناند بر كردار (= مانند) آن چه از پس نوروز بود. و ششم آن مهرگان بزرگ بود و «رام» روز نام است و بدين دانندش.
پروردگان چيست؟
- پنج روز پسين اندر آبان ماه [است] و سبب نام كردن آن چنان است كه گبركان [= زرتشتيان] اندرين پنج روز خورش و شراب نهادند روانهاي مردگان را. و همي گويند كه جان مرده بيايد و از آن غذا گيرد. و چون از پس آبان ماه پنج روز افزوني بوده است، آنك [= اينك] «اندرگاه» خوانند. گروهي از ايشان پنداشتند كه اين روز «پروردگان» است و خلاف به ميان آمد و اندر كيش ايشان مهم چيزي بود. پس هر دو پنج [روز] را به كار بردند از جهت احتياط را. و بيست و ششم روزِ آبان ماه، فروردگان [= پروردگان] كردند و آخرشان، آخر دزديده. و جمله فروردگان ده روز گشت.
برنشستن كوسه [= سوار شدن مرد بدون موي صورت] چيست؟
- آذر ماه به روزگار خسروان، اولِ بهار بوده است (4). و نخستين روز از وي - از بهر فال - مردي بيامدي كوسه، برنشسته بر خري و به دست كلاغي گرفته و به بادبيزن خويشتن باد هميزدي و زمستان را وداع هميكردي و از مردمان بدان چيزي يافتي. و به زمانهي ما به شيراز هميكردهاند و ضريبت [= خراج] پِذرفته از عامل، تا هر چه ستاند از بامداد تا نيمروز به ضريبت دهد و تا نماز ديگر [= نماز عصر] از بهر خويشتن را بستاند (5) و اگر از پسِ نماز ديگر بيابندش، سيلي خورد از هر كسي.
بهمنجه چيست؟
- بهمن روز است از بهمن ماه [= دومين روز ماه]. و بدين روز، بهمن [= برف] سپيد به شير خالص پاك خورند و گويند كه حفظ [= حافظه] فزايد مردم را و فرامشتي [= فراموشي] ببرد. و اما به خراسان مهماني كنند بر ديگي كه اندر او از هر دانهي خوردني كنند [= بريزند] و گوشت هر حيواني و مرغي كه حلالاند و آن چه اندر آن وقت بدان بقعت [= ناحيه] يافته شود از تره و نبات.
سده چيست؟
- آبان روز است از بهمن ماه و آن دهم روز بود. و اندر شباش كه ميان روز دهم است و ميان روز يازدهم، آتش زنند به گوز [= درخت گردو] و بادام و گرد بر گرد آن شراب خورند و لهو و شادي كنند. و نيز گروهي از آن بگذرند بسوزانيدن جانوران. اما [وجه تسميهي سده] چنان است كه از او [= روز سده] تا نوروز، پنجاه روز است و پنجاه شب. و نيز گفتند كه اندرين روز از فرزندان پدر نخستين [= گيومرث]، صد تن تمام شدن.
گهنبار چيست؟
- روزگار سال، پارها كرده است زرادشت و گفته است كه به هر پارهاي [از سال]، ايزد تعالي گونهاي [از مخلوقات] را آفريده است؛ چون آسمان و زمين و آب و گياه و جانور و مردم، تا عالم به سالي تمام آفريده شد. و به اول هر يكي از اين پارهها، پنج روز است، نامشان «گهنبار».
«ابوريحان بيروني» در كتاب پارسي خود «التفهيم لاوائل صناعت التنجيم» گزارشي بسيار رسا و شيوا و حاوي نكاتي بينظير و ارزشمند از جشنهاي ايرانيان عرضه داشته است. وي مينويسد:
نوروز چيست؟
- نخستين روز است از فروردين ماه و از اين جهت، روز نو نام كردهاند؛ زيرا كه پيشاني سال نو است و آن چه از پس اوست از اين پنج روز [= پنج روز اول فروردين] همه جشنهاست. و ششم فروردين ماه را «نوروز بزرگ» دارند؛ زيرا كه خسروان بدان پنج روز حقهاي حشم و گروهان و بزرگان بگزاردندي و حاجتها روا كردني، آن گاه بدين روز ششم خلوت كردندي خاصگان را. و اعتقاد پارسيان اندر نوروز نخستين آن است كه اول روزي است از زمانه و بدو، فلك آغازيد گشتن.
تيرگان چيست؟
- سيزدهم روز است از تيرماه. و ناماش تير است هم نام ماه خويش، و همچنين است به هر ماهي آن روز كه همناماش باشد، او را جشن دارند. و بدين تيرگان گفتند كه «آرش» تير انداخت از بهر صلح منوچهر كه با افراسياب تركي كرده است بر تير پرتابي از مملكت…
مهرگان چيست؟
- شانزدهم روز است از مهرماه و ناماش مهر. و اندر اين روز «افريدون» ظفر يافت بر «بيوراسپ» جادو، آن كه معروف است به ضحاك. و به كوه دماوند بازداشت و روزها كه سپس [= پس از] مهرگان است، همه جشناند بر كردار (= مانند) آن چه از پس نوروز بود. و ششم آن مهرگان بزرگ بود و «رام» روز نام است و بدين دانندش.
پروردگان چيست؟
- پنج روز پسين اندر آبان ماه [است] و سبب نام كردن آن چنان است كه گبركان [= زرتشتيان] اندرين پنج روز خورش و شراب نهادند روانهاي مردگان را. و همي گويند كه جان مرده بيايد و از آن غذا گيرد. و چون از پس آبان ماه پنج روز افزوني بوده است، آنك [= اينك] «اندرگاه» خوانند. گروهي از ايشان پنداشتند كه اين روز «پروردگان» است و خلاف به ميان آمد و اندر كيش ايشان مهم چيزي بود. پس هر دو پنج [روز] را به كار بردند از جهت احتياط را. و بيست و ششم روزِ آبان ماه، فروردگان [= پروردگان] كردند و آخرشان، آخر دزديده. و جمله فروردگان ده روز گشت.
برنشستن كوسه [= سوار شدن مرد بدون موي صورت] چيست؟
- آذر ماه به روزگار خسروان، اولِ بهار بوده است (4). و نخستين روز از وي - از بهر فال - مردي بيامدي كوسه، برنشسته بر خري و به دست كلاغي گرفته و به بادبيزن خويشتن باد هميزدي و زمستان را وداع هميكردي و از مردمان بدان چيزي يافتي. و به زمانهي ما به شيراز هميكردهاند و ضريبت [= خراج] پِذرفته از عامل، تا هر چه ستاند از بامداد تا نيمروز به ضريبت دهد و تا نماز ديگر [= نماز عصر] از بهر خويشتن را بستاند (5) و اگر از پسِ نماز ديگر بيابندش، سيلي خورد از هر كسي.
بهمنجه چيست؟
- بهمن روز است از بهمن ماه [= دومين روز ماه]. و بدين روز، بهمن [= برف] سپيد به شير خالص پاك خورند و گويند كه حفظ [= حافظه] فزايد مردم را و فرامشتي [= فراموشي] ببرد. و اما به خراسان مهماني كنند بر ديگي كه اندر او از هر دانهي خوردني كنند [= بريزند] و گوشت هر حيواني و مرغي كه حلالاند و آن چه اندر آن وقت بدان بقعت [= ناحيه] يافته شود از تره و نبات.
سده چيست؟
- آبان روز است از بهمن ماه و آن دهم روز بود. و اندر شباش كه ميان روز دهم است و ميان روز يازدهم، آتش زنند به گوز [= درخت گردو] و بادام و گرد بر گرد آن شراب خورند و لهو و شادي كنند. و نيز گروهي از آن بگذرند بسوزانيدن جانوران. اما [وجه تسميهي سده] چنان است كه از او [= روز سده] تا نوروز، پنجاه روز است و پنجاه شب. و نيز گفتند كه اندرين روز از فرزندان پدر نخستين [= گيومرث]، صد تن تمام شدن.
گهنبار چيست؟
- روزگار سال، پارها كرده است زرادشت و گفته است كه به هر پارهاي [از سال]، ايزد تعالي گونهاي [از مخلوقات] را آفريده است؛ چون آسمان و زمين و آب و گياه و جانور و مردم، تا عالم به سالي تمام آفريده شد. و به اول هر يكي از اين پارهها، پنج روز است، نامشان «گهنبار».
تمبرهای یادبود بیرونی
تندیس ابوریحان بیرونی - پارک لاله تهران
Some of Biruni's work regarding the moon eclipse
An illustration from Beruni's in Persian. It shows different phases of the moon
Today, on the moon there is a crater named after al-Biruni
منبع: islamic-study.org