KhAk's Design - Persian Art


قرمطیان


این نهضت ظاهراً در ابتدا با نهضت اسماعیلیه که گونه‏ای از آن را جلوه‏گر می‏ساخت پیوستگی داشت که نویسندگان اهل سنت در حالی که آغاز آن ناشناخته مانده است آن را دعوت باطنیان خوانده‏اند.

نام آن از مؤسس این فرقه، حَمدان قَرمَط، گرفته شده است که بعضی از جانشینان او در سوریه جایگزین شدند و برخی دیگر به ایجاد شورش هایی در عربستان و عراق و به ویژه در بحرین پرداختند. در ۲۸۷ ق / ۹۰۰ م، قیامی در حوالی بصره صورت گرفت؛ سال بعد قرمطیان در نواحی کوفه پراکنده شدند و سپاهیان حکومت مرکزی را شکست دادند.


در بین کسانی که به وسیله او - یا دامادش عبدان کاتب - به این دعوت گرویدند؛ زکرویه بن مهرویه و ابو سعید جَنّابی ایرانی بودند که از این میان کسانی که قیام قرامطه را متضمن اهداف ملی و ایرانی پنداشته‏اند، شاید از همین جا نشأت گرفته باشد. حال آن که هیچ تجانسی بین عقاید و اعمال قرامطه با عقاید و رسوم ایرانی و زردشتی وجود ندارد.



جنبش قرمطي، يكي از گسترده‌ترين جنبش‌هاي فكري (سياسي ـ مذهبي) و از پرتوان‌ترين خيزش‌هاي نظامي در ضديت با خلافت غاصبانه‌ي عباسيان شمرده مي‌شد. اين جنبش به مانند اكثر قريب به اتفاق جنبش‌هاي ضد خلافت در اين دوران، ماهيت شعوبي داشت.

قرامطه در دورهً اقتدار، دولتی در بحرین تأسیس کرده بو دند که نیروهای خلیفه قدرت مقابله با آنان را در بحرین نداشتند. قرمطیان با حمله‏های متعددی که به کاروانهای حجاج می‏کردند به اثبات وجود خویش می‏پرداختند. اندکی بعد چندان در حمله و هجوم دلیر شدند که بصره را نیز غارت کردند «۳۱۲ ق / ۹۲۴ م» و بغداد را در معرض تهدید قرار دادند «۳۱۵ ق / ۹۲۷ م» و حتی حجر الاسود [⇒] را از مکه بیرون بردند «۳۱۷ ق / ۹۳۰ م».






مطلب زیر بر گرفته از سایت دریای پارس، و تاًلیف آقای عبدالله مرادعلی بیگی میباشد


قرمطیان بحرین

عبدالله حمدان قرمط،1 بينان‌گذار اين جنبش، از مردم «بندر ديلم» در كناره خليج‌‏فارس بود و از تربيت يافتگان سازمان اسماعيلي به شمار مي‌رفت. ميمون قداح اهوازي و پسرش عبدالله بنيان‌گذاران سازمان اسماعيلي و از دعوت‌گران اوليه و اصلي به امامت اسماعيل فرزند ارشد امام جعفر صادق (ع) و پسراسماعيل، محمد بودند.

عبدالله حمدان كه در سال‌هاي مياني قرن سوم هجري قمري در شهر كوفه مي‌زيست، در ميان مردم به تقوا و پارسايي شهره بود و همه او را به خردمندي مي‌ستودند و در تدبير و سياست مظهر هوش ايراني‌اش مي‌شمردند. وي به سبب مردم‌داري و بلند نامي در آزادگي و عدالت‌خواهي، همواره مورد وثوق مردم و طرف رجوع ستم‌كشيدگان از جور دستگاه‌ي خلافت، از شهرهاي دور و نزديك، به ويژه از شهرهاي ايراني‌نشين ميان رودان و سواحل خليج‌فارس بود. در قيام صاحب‌الزنج (ميان سال‌هاي 254 تا 270 هجري قمري)، وي از جمله كساني بود كه در شوراندن ستم‌ديدگان رنجبر بر عليه بيدادگري‌هاي حاكم، نقشي فعال داشت.

عبدالله قرمط تا به آخر سخت بر اين اعتقاد استوار بود كه سرانجام، مردم ايران قدرت را از عرب باز پس مي‌گيرند. 2 باز آوردن استقلال ايران و اعاده حاكميت ايرانيان، همواره اعتقاد و آرمان استوار همه‌ي مبارزان ايراني در تمامي جنبش‌هايي بود كه به صورت‌هاي مختلف بر عليه خلافت غاصب (از اموي و عباسي) پيكار مي‌كردند. عبدالله قرمط براي تحقق اين آرمان بزرگ ملي و سياسي ايرانيان، كه يكي از اصول اساسي مبارزاتي جنبش وي محسوب مي‌شد، به تلاش برخاست و رزمي‌گران و سرشار از سلحشوري و ايثار پي افكند.

وي به سال (277 هجري قمري) ، يعني حدود هفت سال پس از كشته شدن صاحب‌الزنج، در سواد شهر كوفه، مركزي به نام « دارالهجره» بنا نهاد و به نام محمدبن اسماعيل، امام قايم منتظر اسماعيلي قرمطي، به دعوت و سازمان‌‌دهي گروه‌هاي مبارز شيعه پرداخت. بايد دانست كه اسماعيليان قرمطي، برخلاف اسماعيليان فاطمي، قايل به امامان مستور نبودند. بلكه آنان، اسماعيل فرزند ارشد امام جعفر صادق (ع) را كه در حيات پدر در گذشته بود، امام هفتم و فرزند وي، محمد را مهدي قايم منتظر مي‌دانستند.3

با آشكار شدن دعوت جديد از سوي عبدالله قرمط، در اندك زمان، مردمان بسيار، از سراسر ميان‌رودان، هجر (بحرين) و خوزستان، كه از قبل به واسطه‌ي دعوت داعيان پيشين اسماعيلي و وجود ميراث خونين قيام‌هاي پي‌درپي گذشته‌ي فرقه‌هاي شيعه، از اماميه (قيام كربلا، سرآغاز همه‌ي قيام‌هاي شيعيان محسوب مي‌شود). كيسانيه و زيديه، زمينه‌ي قبول داشت و دل‌هاي بسياري با اصول آن همراه بود، اين دعوت را پذيرا شدند و به آن پيوستند.

از ميان شاگردان و تربيت‌ يافتگان عبدالله قرمط، داعيان بزرگي برخاستند كه « عبدان» داماد و كاتب او و دو خاندان ايراني «ذكرويه پسر مهرويه» و « ابوسعيد حسن بهرام گناوه‌اي» از همه مشهورترند.

ذكرويه پسر مهرويه و پسران او «يحيي» و «حسين» ناشر افكار اسماعيليان قرمطي در شمال غرب ميان‌رودان و شام شدند و ميان سال‌هاي (289 تا 294 هجري قمري) رهبري چند قيام خونين را در آن خطه بر ضد دستگاه خلافت عباسيان برعهده داشتند.4

كار دعوت در سرزمين بحرين (بحرين كرانه‌اي و جزيره‌اي) برعهده ابوسعيد حسن بهرام گناوه‌اي سپرده شده بود. با گروش انبوه‌ي مردمان به دعوت قرمطي، به ويژه از ميان ايرانيان كه اكثريت غالب جمعيت بحرين را تشكيل مي‌دادند، ابوسعيد در اولين سال‌هاي دهه هشتاد از قرن سوم هجري قمري، توانست شهرهاي هجر (گرا ـ هگر) و خط (پنيات اردشير) را به تصرف درآورد و دست غارتگران دستگاه خلافت را از سرزمين بحرين كوتاه سازد. بدين ترتيب ابوسعيد دولت ايرانيان قرمطي را در بحرين تاسيس كرد و شهر هجر را مركز اين دولت قرار داد. از اين دوران به تدريج شهر هجر به « لحسا» و شهر خط به « قطيف» نام بردار گرديد و تا امروز بحرين كرانه‌اي با همين نام قرمطي خود خوانده مي‌شود.

دولت قرمطي در سال (291 هجري قمري) بر سرزمين يمامه دست يافت و در سال (293 هجري قمري) سرتاسر سواحل جنوبي خليج‌‏ارس و سرزمين عمان به دولت قرمطي پيوست.5

ابوسعيد در سال (301 هجري قمري) كشته شد و پسرش « ابوطاهر گناوه‌اي» پيشواي اسماعيليان قرمطي گرديد. دولت قرمطيان بحرين تا سال (349 هجري قمري) دوام داشت و تا برپا بود، دستگاه‌ي جورپيشه‌ي خلفا، آن را به درستي خطري بزرگ براي موجوديت خود مي‌دانست.

دليل وحشت بي‌اندازه‌ي خلافت بغداد از دولت قرمطيان بحرين تنها به واسطه‌ بي‌باكي و زوروتيزي شمشير قرمطيان در مقابله با دستگاه‌ي خلافت نبود. بلكه آن چه خواب راحت خلافت بغداد را آشفته مي‌ساخت، نوع خاص حكومت اجتماعي بنياد گرفته بر قسط و عدل و شورا بود كه قرمطيان در بحرين مستقر ساخته بودند.

حكيم فرزانه و دين داناي ايراني، ناصرخسرو كه در سال (438 هجري قمري) در مصر بود به هنگام بازگشت به ايران از بحرين ديدار كرد، در سفرنامه خود به توصيف اين حكومت پرداخته است.6

جنبش قرمطيان كه خصم‌آشتي ناپذير دولت تلبيس خلافت بود، در حقيقت يكي از مظلوم‌ترين جنبش‌هاي پيكارگر عدالت‌خواه و ضد ستم ايراني نيز مي‌باشد كه در طول تاريخ هدف شديدترين تهاجمات كلامي مخالفان قرار داشته است. به طوري كه در زير ضربات بي‌امان تبليغات مسموم بدخواهان وابسته به خلافت جور، به گونه‌ي جنبشي ضد اجتماع و اخلاق و مخالف دين و قرآن نموده شده است. تا آن جا كه چهره‌اي غير واقعي و دور از انصاف از آن در تاريخ‌ها نوشته گشته ودرباور و ذهن‌هاي ناآگاه نشسته است.7






پى‏نوشت‏ :
1ـ قرمط در لغت به معني نزديك نهادن گام و هم به معني تنگ و باريك نوشتن خط آمده است. (نگاه شود به فرهنگ معين و لغت‌نامه دهخدا زير كلمه قرمط). عبدالله حمدان خطي بسيار خوش داشت و نامه‌ها و فرامين را به خط مقرمط ريز و تنگ هم و رمزگونه مي‌نوشت.
2ـ الفهرست - ابن نديم - ص 188
3ـ تاريخ اسماعيليان ـ پرفسور برناردلوئيس ـ ترجمه دكتر فريدون بدره‌اي ـ ص 99 ـ انتشارات توس ـ اسفند 1362 ـ به نقل از « فرق‌الشعيه» ابومحمد حسن بن موسي نوبختي
4ـ همان ـ ص 23
5ـ الكامل - ابن اثير- جلد 8 ـ ص 63
6ـ سفرنامه ناصرخسرو ـ ص 225 به بعد
7ـ جامع‌التواريخ رشيد‌الدين فضل‌الله همداني ـ بخش اسماعيليان ـ ص 25









نقل مطالب تنها با لینک مستقیم و ذكر نام و آدرس پرشین خاک، بلامانع میباشد به سایت پرشین خاک خوش آمدید - شاد و بهروز باشید