|
اردشیر درازدست |
اردشیر یکم هخامنشی |
پس از به قتل رسیدنِ پدرش (خشایارشا) و برادرش (داریوش) به دستِ اردوان (آرتابانوس) فرمانده گارد محافظ پادشاه، اردشیر با وجودی که مجروح شده بود، انتقام گرفته و آرتابانوس را به قتل رسانده و بر تختِ پادشاهی می نشیند.
نویسندگان یونانی اردشیر (به پارسی باستان: آرتاخشترا) را اردشیر درازدست گفته اند.
«نلدکه» خاورشناس آلمانی گوید نخستین کسی که این لقب را برای او نوشته «دی نن» بوده و دیگران از وی برداشت کرده اند. دی نن این لقب را به سبب قدرت زیاد و تسلط اردشیر بر امور و اوضاع مملکت، به او داده و به کاربرده است.
«پلوتارک» (۴۶-۱۲۷م) تاریخنگار و زندگینامهنویس یونان باستان می نویسد: که اردشیر در بزرگواری و روان والایش در میان شاهنشاهان هخامنشی برجستگی دارد. در روزگار وی رخنهً ایران در یونان پیوندی برپایه ی احترام بود و او خودمختاری برخی شهرهای یونان مانند آتن را پذیرفت.
اردشیر در نخستین سال شاهنشاهیش به بازسازی سیستم فرمانروایی پرداخت و شهربان هایی برگزید و همچنین کیفرها را ملایم تر کرد. در روزگار شاهنشاهی وی که ۴۱ سال بود (۴۶۶-۴۲۴ ق.م.)، مردم در آسایش کامل بودند و از او به عنوان پادشاهی دادگستر و مردم دوست یاد شده است. وی در سال ۱۳۵ هخامنشی زندگی را بدرود گفت.
«کتزیاس» نام همسر وی را داماسپیا نوشته است و می گوید که وی در همان روز که اردشیر مرد، زندگی را بدرود گفت. یگانه پسر آنها خشایارشا (خشایارشای دوم) بود که پس از مرگ اردشیر به تخت نشست. دختر او پروشات از ملکههای پرآوازه دوران هخامنشیان است.
از زمان اردشیر تاریخ ملی با تاریخ اساطیری ایران در هم میآمیزد. در بسیاری از منابع اردشیر یکم و بهمن اسفندیار یکی دانسته شدهاند. در زمان پادشاهیِ اردشیر یکم هخامنشی در حدود سال ۴۴۱ پیش از میلاد، گاهشمار امپراتوری اصلاح شد و نامِ ماههای سال به نامهای ایزدان مزدیسنا نامگذاری شدند که تا به امروز باقی است.
وی در قلمرو سیاستِ دینی و فرهنگی و برخوردِ خود با مللِ مغلوب از سیاستِ پدربزرگِ خود داریوش بزرگ پیروی کردهاست. تاریخ نویسانِ مشرقزمین وی را شاهی عدالت خواه و دادگستر دانستهاند.
وی نسبت به مللِ مغلوب و بویژه یهودیان راًفتی خاص داشت. آزادی یهودیان و اعطای هدایا به آنان، بازسازی معابدِشان و احترام به دیانتِ آنها نمونهای از بزرگمنشیهای اردشیر به قوم یهود است. که به نامِ اردشیر پس از کوروش در تاریخِ یهودیان به ثبت رسیدهاست. او در عیدِ بزرگداشتِ نحمیا، تامین خوراکِ همه یهودیان را در این جشن بعهده گرفت و با بودجه امپراتوری به اورشلیم فرستاد.
کاتبِ ویژه دربار اردشیر در امور یهودیان عزرا بودهاست. قراردادِ صلح کالیاس در زمان وی میان ایرانیان و یونانیان بسته شد. این پیمان نامه به عهدنامه کیمون هم معروف است و در آن منافعِ ایرانیان تامین شده بود. البته برخی از مورخان نیز این قرارداد را برای ایرانیان وهن آمیز معرفی کرده اند. همچنین از دیگر اتفاقات زمان اردشیر میتوان به شورش مصر که سرکوب گردید و شورش مگابیز اشاره نمود.
شورش مصر
آگاهی از درگذشت خشایارشاه به گروهی از مصریان فرصتی برای شورش داد (سال ۹۹ هخامنشی). هخامنش عموی اردشیر که شهربان مصر بود، در شورش کشته شد. شورشیان از مزدوران یونانی بویژه آتنیان بهره می بردند و چنین برمی آید که شورش پشتوانهً ی مردمی نداشته است. ایرانیان و مصریانی که در شورش دست نداشتند به دژ سپید ممفیس پناهنده شدند.
اردشیر به ارتاباذ شهربان کیلیکیا، و بغ بوخش شهربان سوریه (نوهً بغ بوخش که از یاران داریوش بود) فرمان داد تا به کمک ایرانی ها در مصر بشتابند. اما چون نیروی دریایی آماده نبود و جنگ در مصر و نیل نیاز به آن داشت ناچار یک سال برای آمادگی نیروی دریایی گذشت. پس از آن ارتاباذ با نیروی دریایی راهی مصب نیل شد و بغ بوخش به سوی ممفیس رفت. شورش سرکوب شد، با این حال محاصره گروهی از شورشیان در یکی از آداک های (جزیره های) نیل بیش از یک سال به درازا کشید. سرانجام در سال ۱۰۵ هخامنشی، اوضاع مصر به حالت عادی برگشت.
هرودت هنگام بازدید از مصر چندی پس از شورش می گوید: پارسیان امروزه نیز برای آنکه جریان نیل محفوظ بمانداز این راه (راه رودخانه ای که ممفیس را به دریا پیوند می داد) پاسداری می کنند زیرا اگر فشار آب باعث شکستن سد شود و آب سرازیر گردد سراسر شهر به زیر آب می رود. از سوی دیگر آنان با کنترل همه ی کشتی هایی که در رود رفت و آمد می کنند، جلوی بهره گیری شورشیان از انها را می گیرند.
برخی از آداک های (جزیره های) دریای اژه و همچنین قبرس در روزگار وی دچار ناآرامی هایی شد که با اقدام های بخردانهً اردشیر و کارگزارانش از میان رفت.
نویسندگان یونانی اردشیر (به پارسی باستان: آرتاخشترا) را اردشیر درازدست گفته اند.
«نلدکه» خاورشناس آلمانی گوید نخستین کسی که این لقب را برای او نوشته «دی نن» بوده و دیگران از وی برداشت کرده اند. دی نن این لقب را به سبب قدرت زیاد و تسلط اردشیر بر امور و اوضاع مملکت، به او داده و به کاربرده است.
«پلوتارک» (۴۶-۱۲۷م) تاریخنگار و زندگینامهنویس یونان باستان می نویسد: که اردشیر در بزرگواری و روان والایش در میان شاهنشاهان هخامنشی برجستگی دارد. در روزگار وی رخنهً ایران در یونان پیوندی برپایه ی احترام بود و او خودمختاری برخی شهرهای یونان مانند آتن را پذیرفت.
اردشیر در نخستین سال شاهنشاهیش به بازسازی سیستم فرمانروایی پرداخت و شهربان هایی برگزید و همچنین کیفرها را ملایم تر کرد. در روزگار شاهنشاهی وی که ۴۱ سال بود (۴۶۶-۴۲۴ ق.م.)، مردم در آسایش کامل بودند و از او به عنوان پادشاهی دادگستر و مردم دوست یاد شده است. وی در سال ۱۳۵ هخامنشی زندگی را بدرود گفت.
«کتزیاس» نام همسر وی را داماسپیا نوشته است و می گوید که وی در همان روز که اردشیر مرد، زندگی را بدرود گفت. یگانه پسر آنها خشایارشا (خشایارشای دوم) بود که پس از مرگ اردشیر به تخت نشست. دختر او پروشات از ملکههای پرآوازه دوران هخامنشیان است.
از زمان اردشیر تاریخ ملی با تاریخ اساطیری ایران در هم میآمیزد. در بسیاری از منابع اردشیر یکم و بهمن اسفندیار یکی دانسته شدهاند. در زمان پادشاهیِ اردشیر یکم هخامنشی در حدود سال ۴۴۱ پیش از میلاد، گاهشمار امپراتوری اصلاح شد و نامِ ماههای سال به نامهای ایزدان مزدیسنا نامگذاری شدند که تا به امروز باقی است.
وی در قلمرو سیاستِ دینی و فرهنگی و برخوردِ خود با مللِ مغلوب از سیاستِ پدربزرگِ خود داریوش بزرگ پیروی کردهاست. تاریخ نویسانِ مشرقزمین وی را شاهی عدالت خواه و دادگستر دانستهاند.
وی نسبت به مللِ مغلوب و بویژه یهودیان راًفتی خاص داشت. آزادی یهودیان و اعطای هدایا به آنان، بازسازی معابدِشان و احترام به دیانتِ آنها نمونهای از بزرگمنشیهای اردشیر به قوم یهود است. که به نامِ اردشیر پس از کوروش در تاریخِ یهودیان به ثبت رسیدهاست. او در عیدِ بزرگداشتِ نحمیا، تامین خوراکِ همه یهودیان را در این جشن بعهده گرفت و با بودجه امپراتوری به اورشلیم فرستاد.
کاتبِ ویژه دربار اردشیر در امور یهودیان عزرا بودهاست. قراردادِ صلح کالیاس در زمان وی میان ایرانیان و یونانیان بسته شد. این پیمان نامه به عهدنامه کیمون هم معروف است و در آن منافعِ ایرانیان تامین شده بود. البته برخی از مورخان نیز این قرارداد را برای ایرانیان وهن آمیز معرفی کرده اند. همچنین از دیگر اتفاقات زمان اردشیر میتوان به شورش مصر که سرکوب گردید و شورش مگابیز اشاره نمود.
شورش مصر
آگاهی از درگذشت خشایارشاه به گروهی از مصریان فرصتی برای شورش داد (سال ۹۹ هخامنشی). هخامنش عموی اردشیر که شهربان مصر بود، در شورش کشته شد. شورشیان از مزدوران یونانی بویژه آتنیان بهره می بردند و چنین برمی آید که شورش پشتوانهً ی مردمی نداشته است. ایرانیان و مصریانی که در شورش دست نداشتند به دژ سپید ممفیس پناهنده شدند.
اردشیر به ارتاباذ شهربان کیلیکیا، و بغ بوخش شهربان سوریه (نوهً بغ بوخش که از یاران داریوش بود) فرمان داد تا به کمک ایرانی ها در مصر بشتابند. اما چون نیروی دریایی آماده نبود و جنگ در مصر و نیل نیاز به آن داشت ناچار یک سال برای آمادگی نیروی دریایی گذشت. پس از آن ارتاباذ با نیروی دریایی راهی مصب نیل شد و بغ بوخش به سوی ممفیس رفت. شورش سرکوب شد، با این حال محاصره گروهی از شورشیان در یکی از آداک های (جزیره های) نیل بیش از یک سال به درازا کشید. سرانجام در سال ۱۰۵ هخامنشی، اوضاع مصر به حالت عادی برگشت.
هرودت هنگام بازدید از مصر چندی پس از شورش می گوید: پارسیان امروزه نیز برای آنکه جریان نیل محفوظ بمانداز این راه (راه رودخانه ای که ممفیس را به دریا پیوند می داد) پاسداری می کنند زیرا اگر فشار آب باعث شکستن سد شود و آب سرازیر گردد سراسر شهر به زیر آب می رود. از سوی دیگر آنان با کنترل همه ی کشتی هایی که در رود رفت و آمد می کنند، جلوی بهره گیری شورشیان از انها را می گیرند.
برخی از آداک های (جزیره های) دریای اژه و همچنین قبرس در روزگار وی دچار ناآرامی هایی شد که با اقدام های بخردانهً اردشیر و کارگزارانش از میان رفت.