دوران ساسانی ، دانش خسروانی



پارتیان یا پهلویان یا اشکانان، «دوران ساسانی»

دوران پانصد ساله پادشاهی اشکانی یکی از مهم ترین و درخشان ترین دوره های تاریخ ایران است. نویسنده بندهشن، حکومت آنان را «شاهی پرهیزکارانه» خوانده است.
پهلوانان اشکانی، اندیشه عرفانی را به هر سوی جهان کشانیدند، حماسه و پهلوانی را زنده کرده و بر تخت نشاندند و فرهنگ ایرانی را با فرهنگ یونانی آمیختند و به آن درس ها داده و درس ها گرفتند.

در همین زمان، یونانیان، آیین مهر را با خود از ایران به اروپا بردند و از میترا، مهر و داستان های پیرامون آن، مسیحا زاده شد و اروپا را فرا گرفت.

پارت ها یا اشکانان از نژاد ایرانی بودند و به آداب و رسوم ملی پای بند بوده و تمام خراسان و سپس ایران را فتح کردند و از چنگ یونانیان به در آوردند.آن ها استقلال ملت ها و اقوام گوناگون ایرانی را به رسمیت شناختند و در قلمرو خویش، آزادی دینی و زبانی برقرار کردند و به همین سبب، تاریخ نویسانی که طرفدار ایرانی متمرکز و شاهی پرقدرت بودند و هنوز رویای دوران هخامنشی را در سر داشتند و به ویژه تاریخ نویسان یونانی و رومی، از این زمانه به عنوان ملوک الطوایف و پراکندگی ایران یاد می کنند.

فردوسی با آن که خود آنان را بسیار دوست دارد و نام ها و داستان های شاهنامه را از پهلوانان اشکانی به وام گرفته، در شاهنامه پس از آن که می گوید از آنان جز نامی نشنیده است، تنها در هجده بیت، از یکی از درخشان ترین دوران تاریخ ایران یاد می کند:

چنین گفت گوینده دهقان چاچ کز آن پس کسی را نبد تخت عاج
به گیتی به هر گوشه ای هر یکی گرفته ز هر کشوری اندکی
چو بر تختشان شاه بنشاندند ملوک طوایف همی خواندند
بدین گونه بگذشت سالی دویست تو گفتی که اندر جهان شاه نیست



بدون بررسی ژرف تاریخ و داستان و ادبیات این دوران شناخت تاریخ و عرفان ایرانی کامل نیست.

به نوشته پیرنیا در تاریخ ایران باستان:
پادشاهی ماد به قول هرودت، صد و پنجاه سال حکمرانی کرد؛ پادشاهی هخامنشی دویست و بیست سال؛ پادشاهی ساسانی چهارصد و بیست سال؛ اما پادشاهی اشکانی چهارصد و هفتاد و پنج سال حکومت کرد. بنابراین، میان تمام سلسله هایی که در ایران سلطنت کرده و رفته اند، از حیث طول مدت حکمرانی نظیر ندارد ...


به نوشته همین کتاب: پارتی ها دارای بعضی عادات بودند که آن ها را مانند مردمان متمدن کنونی می نماید.

اول: داشتن مجلس اعیان و مجلس مهستان. دوم: رفتار خوب با اسرا. سوم: پناه دادن به اشخاصی که به پارت ها پناه می آوردند. چهارم: نگه داشتن قولی که می دادند.

در کنار این ها باید گفت، این حکومت که نمونه یک حکومت عرفانی و کهن ایرانی است، به اقوام گوناگون آزادی کامل داده؛ نخستین قانون اساسی ایران را به وجود آوردند. سلطنت موروثی را از میان برداشتند و رای خاندان سلطنت و مجلس و نجبا و بزرگان را به جای آن گذاشتند.

این حکومت ها مانند خرمدینان و قرمطیان لحسا و بحرین که از اندیشه های عرفان کهن ایرانی مدد می گرفتند گوشه ای ناشناخته، اما بس ارجمند از تاریخ سرزمین ما هستند. باز نگری آن ها با رستاخیز فرهنگی و رنسانس در جامعه ما سخت در هم تنیده است. باز یابی و بازنگری و باز آفرینی این اندیشه ها پایه یک رستاخیز فرهنگی ژرف در جامعه ما می باشد.


پس از دوره کیانی، دوران اشکانی یکی از برجسته ترین دوران پهلوانی در ایران پیش از تازش تازیان است.

اشکانیان بنیاد های حماسه ملی ایران را نهادند و بسیاری از پهلوانان برجسته شاهنامه در حقیقت، جهان پهلوانان اشکانی هستند. گودرزیان، فرود، پلاشان، میلادیان، فریدونیان که از میان آن ها پهلوانانی چون گودرز و گیو و بیژن و بهرام برخاسته اند؛ نمونه آنان هستند. خاندان کاوه، قارن و کارن از پهلوانانی هستند که در زمان اشکانی قدرت داشتند. این پهلوانان بنیاد اخلاق پهلوانی و جوانمردی را در عرفان و جامعه ما نهادند.

آن نظام سیاسی که در شاهنامه در دوران پهلوانانی چون رستم برقرار است و یکی از نظام های برجسته و عالی در ایران شمرده می شود، همان نظام پارتی یا حکومت های خودمختار ایرانی است.

گسترش جهانگیر آیین مهر، یکی از مهم ترین ریشه های عرفان ایرانی، در دوران اشکانی و رفتن آن به یونان، از نشانه های گستردگی عرفان در آن زمان است.


تاثیر ایرانیان بر یونانیان بسیار بود. اسکندر و اطرافیانش با شتاب ایرانی شدند. آن ها آیین شهریاری و مهر را با خود به یونان بردند.
در متن بهمن یشت حکایت از رویای زرتشت است و درختی سه شاخه با شاخه های زرین و سیمین و برنجین که هر کدام نشانه شاهی و شاخه چهارم نشان دیوان است؛ همین رویا در کتاب دانیال نیز هست. کتاب اولی در حدود سیصد پیش از میلاد و کتاب دومین در دویست و پنجاه پیش از میلاد نوشته شده است.

بسیار پیش تر از آن، اندیشه های آیینی و عرفانی ایرانی به یونان رفته بود. نه تنها افلاتون با مغان ایرانی که نماینده عرفان کهن ایرانی بودند (که به نادرست روحانیون زرتشتی خوانده می شوند) در ارتباط بوده و از زرتشت بسیار آموخته بود، بلکه شاگردش ارستو نیز این ارتباط را دریافته و به آن اشاره می کند. عشق به عرفان ایرانی هم چنین فلوتین را واداشت تا برای آشنایی با آن به ایران سفر کند.


مانی، فیلسوف و اندیشه ورز بزرگ ایران سوی دیگر این ارتباط ایرانی یونانی، و جریان مشترک عرفانی این دوران است.

مانی برآمده از دوران آزادگی اشکانی و از خاندانی اشکانی، مبلغ یک یک آیین جهانی بود که ریشه در عرفان کهن ایرانی داشت.

پدر مانی گرایش های عرفانی داشت و از همدان به پیرامون دجله رفت و به مغتسله که یک جریان عرفانی بود پیوست.

مانی نیز عرفان در پیش گرفت. کتاب هایش شیوه قصه شرقی را گسترش داد. او به داستان های بودایی و ایرانی و هندی توجه ویژه ای داشت. یکی از داستان های مانویان، داستان بلوهر و بوداسف است که روایتی از داستان بوداست. سرود مروارید که آن را آوردم سپس در کتاب اعمال توماس از حواریون مسیح نیز آمده و از پیوست های انجیل است.

مانی بیش خواهی و غرق شدن در لذت های این جهان را خوار می داشت؛ اما نگاهی ساده و روبه زندگی داشت. مانی دوستدار طبیعت و انسان بود و می خواست با آیینی جهانی، اختلافات بشر را کاهش دهد. او با نقاشی کردن کتاب های خویش تلاش نمود تا با مردمان ساده که بیشتر بی سواد بودند، نزدیک شود. آیین مانی جهان را فرا گرفت و از چین تا اروپا پیش رفت کرد. اما در ایران پوست از تن او برکندند. کتاب های مانی از دیدگاه فلسفی، عرفانی و ادبی دارای ارزش های بسیار والایی است. وی بر تاریخ اندیشه و عرفان تاثیرات زیادی نهاد. او در خط و زبان فارسی اصلاحاتی انجام داد. خط پهلوی را به سریانی ساده کرد.

آثار او که بسیار مهم هستند عبارتند از:
شاپورگان. کنزالاحیا. سفرالجبابره. سفرالاسفار. فرقماتینا. ارژنگ. این کتاب ها گنجینه ای گرانبها از دانش و فلسفه آن روزگار هستند.
هفت مهر، نور و ظلمت و جایگاه آن، ده آسمان، هشت زمین، سه چرخ، از اصطلاحات فلسفی اوست که به عرفان و اسلام نیز آمده است. نماز چهارگانه در روز، وضو و تیمم، زکات، روزه در آیین مانی برقرار بوده است.
درجه های افراد دینی مانند: دوازده رسول، هفتاد و دو اسقف، سیصد و شصت شیخ، سماعون یا نیوشگان از آیین او به آیین های دیگر راه یافت.


از آثار ادبی ارجمند دوران اشکانی یکی نیز منظومه ویس و رامین است. اصل پهلوی، زبان، جغرافیای داستان، نام ها، شیوه حکومت، عشق و ازدواج، همه و همه نشان می دهد که این داستان در زمان اشکانی پرورده شده است.
فخرالدین اسعد گرگانی که سپس آن را تنظیم نمود، در باره آن می سراید:

بگفتا: کان حدیثی سخت زیباست ز گرد آورده شش مرد داناست
ولیکن پهلوی باشد زبانش نداند هر که بر خواند بیانش

به نوشته دکتر محجوب در مقدمه این کتاب: (ویس و رامین کارنامه عاشقی مردی است که قریب دو هزار سال پیش از این می زیسته و از نازک خیالی های فیلسوفان آگاهی درستی نداشته... عاشق و معشوق در این منظومه، هم سر و هم شانند، هبچ اثری از نیاز و کوچکی فوق العاده عاشق و ناز بی پایان معشوق در آن هویدا نیست.) این داستان بیان عشق جسورانه زنی به نام ویس است که در گستاخی، عشق، گذشت و وفاداری از نمونه های برجسته ادب فارسی است.

همزمان با اشکانیان در هند نیز حکومتی عرفانی برسرکار آمد که دوران آنان از درخشانترین دوران تاریخ سرزمین هند است. چندرا گوپتا و نوه او ، آشوکا حکومتی عالی در هند برقرار نمودند. بنا بر نوشته هربرت جی ولز در تاریخ بشر تا کنون حکومتی بدینگونه عالی برسر کار نیامده است. بنا بر نوشته کلیات تاریخ: (نام آشوکا چون یک ستاره منفرد و تنها می درخشد. هنوز از ولگا تا ژاپن نام او با افتخار نقل می شود.)

آشوکا می گوید: (تنها پیروزی واقعی، پیروزی بر نفس خود و پیروزی بر دل های مردم از راه خدمتگزاری و فداکاری در راه خوشبختی آنان است.)

یکی دیگر از نمایندگان برجسته دانش و عرفان کهن ایرانی جاماسب، داماد زرتشت و وزیر کی گشتاسب است. در آبان یشت و گات ها از او یاد شده است و زرتشت او را دولتمند بزرگ نامیده است. در نبردهای ارجاسب که به آیین کهن آریایی بود و گشتاسب که به دین زرتشتی درآمده بود، وی نقش مهمی داشت. این نبردها در کتاب یادگار زریر آمده است. جاماسب در ادب ایران همواره به دانایی و هنر ستایش شده است. در یادگار زریر آمده است که: (میدانم که تو خردمند و دانا و هشیار هستی. اگر مدت ده روز باران ببارد تو می دانی که چند قطره باران بر زمین باریده است. اگر گیاهی گل بدهد تو می دانی که گل کداه گیاه روز باز می شود و کدام در شب و کدام در پگاه شکفته می شود.)

در شاهنامه در ستایش او آمده است:

بخواند آن زمان شاه، جاماسب را کجا رهنمون بود گشتاسب را
سر موبدان بود و شاه ردان چراغ بزرگان و اسپهبدان
چنان پاکدین بود و پاکیزه جان که بودی بر او آشکارا، نهان
ستاره شناسی گرانمایه بود ابا او به دانش کرا پایه بود


افسوس که دست تاراج از اندیشه های این فرهیختگان جز پاره ای چند در دفترهای کسانی چون سهروردی و بیرونی چیزی باقی نگذاشته است و برماست که با استفاده از متن هایی چون شاهنامه، این اندیشه های تابناک را گرد آوریم که ریشه و بنیاد اخلاق و فرهنگ ماست.
دانش خسروانی را می توان در این کتاب ها که از آن روزگار باقی مانده است، پی گرفت:
اندرزهای آذرپاد مارسفندان. کارنامه اردشیر بابکان که رساله ای به زبان پهلوی است. شکند گمانیک ویجار. پندنامه اردشیر بابکان. دادستان مینوگ خرد.
ماتیکان یوشت فریان، از داستان های بسیار کهن ایرانی است که بخشی از مرزبان نامه از آن برداشت شده است. این کتاب سیزده قرن پیش از مرزبان نامه نوشته شده است. در این داستان فریان و جادوگر به گفتگو و پرسش و پاسخ می پردازند و داستانی بس دلکش می آفرینند.
منظومه درخت آسوریک نیز از داستان های نمادین و زیبای فلسفی آن دوران است. به گمانی این داستان که جدال بز و درخت خرماست، اشاره به درگیری بر سر آیین کهن ایرانی و دین جدید دارد.
جاماسب نامه کتابی پهلوی است که سراسر از دانش و خرد انباشته است و این کتاب جواب پرسش های گشتاسب به وسیله جاماسب است و در آن آگاهی های بسیاری پیرامون آفرینش، تاریخ، نژادها، سرزمین ها، سرچشمه های دانش و خرد گذشته و آینده ایران و جهان به دست داده می شود.



انسان برجسته دیگری که بخشی از دانش خسروانی را نمایندگی می کند، بزرگمهر بختگان یا بوذرجمهر حکیم است.
بنا بر شاهنامه او در کودکی و با تعبیر خواب انوشیروان وارد داستان می شود. او در برابر شطرنج که از هند به ایران آورده و نمایش آفرینش و عشق است، تخته نرد رامی آفریند که صفحه سیاه و سپد آن نمادی از جهان و روز و شب و مهره ها نماد جهان ما و بیانی فلسفی از هستی است. کلیله و دمنه و ادبیات داستانی هند را نیز او به ایرانیان شناسانده و خود درآمدی زیبا بر این کتاب می نویسد که، دادنامه آن روزگار پر از بیداد است.

پند نامه مشهور وی و آنچه در شاهنامه به شاه ایران می گوید، بخشی ارجمند از اندیشه های او را به ما نشان می دهد:

هنر جوی و تیمار بیشب مخور که گیتی سپنج است و بر ما گذر
اگر روز ما پایدار آمدی جهان را بسی خواستار آمدی
به گیتی به از مردمی کار نیست بدان با تو دانش به پیکار نیست
ز نیرو بود مرد را راستی ز سستی کژی زاید و کاستی
مدارا خرد را برادر بود خرد بر سر جان چو افسر بود


بزرگمهر در بزم های هفت گانه، خلاصه اندیشه های آن روزگار را باز می گوید. در نشستی در باره ویژگی های شاه می گوید:

چنین داد پاسخ: که از داد شاه درخشان شود فر و دیهیم و گاه
دگر کو بشوید زبان از دروغ نجوید ز کژی به گیتی فروغ
سه دیگر که با داد و بخشاسش است ز تاجش زمانه پر آرایش است


در جایی دیگر خطاب به انسان فریاد بر می آورد که:

خنک در جهان مرد برتر منش که پاکی و شرم است پیراهنش
بماند بدو رادی و راستی نکوبد در کژی و کاستی
کسی کو بود بر خرد پادشا روان را نراند به راه هوا



بهرام چوبینه، انسانی نیمه تاریخی و نیمه افسانه ای که خود را از فرزندان اشکانیان و از سلاله عارفان و آرشیان می خواند و هرمز، پرچم رستم را بر دوش او می نهد، از کسانی است که می کوشد تا بار دیگر دانش پهلوانی را از نو زنده کند.

بهرام به وسیله فردوسی آفریده می شود تا بلکه کودتای دینی سیاسی ساسانیان را در هم شکند و دستگاه پهلوانی را زنده کند و همواره از پایان دادن به سلسله ساسانیان سخن می راند:
همه بیخ ساسانیان برکنم

سرانجام بهرام چوبینه نیز مانند رستم، با فریب در بلخ از پای در می آید و تنها و بی سلاح او را می کشند. قلون، قاتل بهرام، نیز مانند شغاد، قاتل رستم، بسی زبون و بیچاره است.


از دیگر نمایندگان دانش خسروانی باید از بهرام گور یا بهرام پنجم ساسانی یاد کرد. (گور نه آنچنان که گفته اند به معنای گورخر است، زیرا وی به شکار گورخر علاقه داشته است؛ بلکه گور همان گبر است و معنای زهدان و تخمه دارد و بهرام و رام ، فرزندان سیمرغند که از عشقبازی آنان هر سپیده دم جهان از نو آفریده می شود. بهرام گور همان فرزند سیمرغ است که آیین کهن ایران را نمایندگی می کند.)

بهرام گور که با برداشتن تاج از میان دو شیر به حکومت رسیده است، می کوشد تا بار دیگر حکومت های آزاد و مستقل را در ایران باز سازی کند و به همین سبب ایران را بین سرداران و خردمندان تقسیم می کند.
زندگی او را می توان سه بخش کرد:

دوران رسیدن به قدرت و تقسیم ایران.
دوران سفرهای او به گرد جهان و آموختن از عارفان و نیمه خدایانی چون لنبک آب کش.
دوران سوم را باید در پندهای وی به سرداران و اندرزنامه مشهور او در شاهنامه جستجو کرد.

در این جاست که گوهر پاک اندیشه های عارفانه و انسان گرایانه خویش را بیان می دارد و سندی جاودانه از آیین کهن ایرانی را به یادگار می نهد و از پاره های باشکوه شاهنامه است.

در زمان بهرام است که نوازندگان و رامشگران در کوچه و بازار برای مردم شادی می آفرینند و برای نخستین بار در زمان ساسانیان به مردم عادی اجازه آموختن و رفتن به مدرسه داده می شود. شهرسازی و پیشه ها رونق می گیرد. امنیت و آرامش گسترش می یابد. دوران وی بنا بر اسناد موجود از بهترین دوران های پیشرفت ایران است. حکومت او را می توان با حکومت عالی آشوکا در هند سنجید.

باید دانست که در عرفان ایرانی ، همواره موسیقی از نیروهای مهم معنوی بوده است. در همین روزگار ساسانیان و اشکانیان موسیقی ایرانی رشد بسیار کرد. از موسیقی دانان مهم این دورانند: رامتین. بامشاد. نکیسا. آزاد. چنگی. سرکش. باربد. پهلبد. ریذک. خوش آرزو.

از دستگاه های موسیقی در این دوران است: یزدان آفرید. کین سیاوش. باغ شیرین. گنج بادآورد. هفت گنج. سبز در سبز.

رهبر موسیقی دانان را خرم باش می گفتند. تنبور، زنگ، عود، بربط، چنگ، نای، قره نی، تمبک از سازهای این زمانند.

رواشین به ترانه هایی گفته می شد که با ساز اجرا می شدند. دستان نیز نام نغمه هایی بود که برای یک ترانه می ساختند. اورامان، شیوه ای برای خوانندگی بود و شعرهای آن را فهلویات می خواندند. لاسکو نیز شیوه ای برای خوانندگی بود.



چنین بود تا این که قیام پرشکوه دانشمند و فیلسوف بزرگ ایرانی، مزدک بامدادان، جلوه ای تازه و دوباره در جان و جهان عرفان ایرانی افکند، که تا سده ها پس از کشتار آنان، راه و رسمشان، درفش رزم مردمان بود.

شاخه ای دیگر از عرفان ایرانی در این دوران ، عرفانی است الحادی که پیروان آن به این نام ها شهره اند: مغان، گبران، گشتک دفتران. سجستانیان. زرتشتکان. سیمرغیان. خرمیان. اینان بیشت، از آیین های کهن ایرانی پیروی کرده و به دین و خدا به صورت رایج آن باور نداشتند. آنان را گاه با هم اشتباه گرفته و به نام زندیق و قرمطی نیز خوانده اند.


دانش خسروانی بنا به نوشته شهاب‌الدین سهروردی و دیگران پایه و بن عرفان و اندیشه های ایرانی پس از تازش تازیان نیز هست. عارفان ایرانی تلاش نمودند تا زیر پوشش دین، آن اندیشه های والای انسانی را گسترش دهند و از سوی دیگر، در تن خشک آیین نو، جان و زندگی بدمند.



منبع:
محمود کویر




نقل مطالب تنها با لینک مستقیم و ذكر نام و آدرس پرشین خاک، بلامانع میباشد به سایت پرشین خاک خوش آمدید - شاد و بهروز باشید