|
علیاکبر دهخدا |
علياكبر دهخدا، ميرزاعلياكبرخان قزويني (۱۲۵۹-۱۳۳۴ خورشیدی)، نویسنده، شاعر، پژوهشگر، لغتشناس که در تهران متولد شد. پدرش «خانباباخان» که از ملاکان متوسط قزوین بود، پیش از ولادت وی از قزوین به تهران آمد و در این شهر اقامت گزید.
وی طي ۴۵ سال كوشش پيگيرانه توانست بزرگترين گنجينهي لغتشناسي فارسي را با نام لغتنامه گرد آورد. او در مدرسهي علوم سياسي با دانش سياسي آشنا شد و نوشتههايي را با عنوان چرند و پرند در روزنامهي صوراسرافيل منتشر ميكرد. پس از جنگ جهاني اول، كار سياسي را كنار گذاشت و كار گردآوري لغت را آغاز كرد. امثال و حكم و تصحيح چند ديوان از شاعران بزرگ از ديگر آثار اوست.
علیاکبر دهخدا - جزیره دانش
علیاکبر دهخدا - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
علیاکبر دهخدا - لغت نامه دهخدا
نمونه ای از شعر دهخدا
این شعر را دهخدا در سوگ جهانگیرخان صوراسرافیل سروده است:
یاد آر ز شمع مرده یار آر ای مرغ سحر، چو این شب تار
بگذاشت ز سر سیاهکاری وز نفحه روح بخش اسحار
رفت از سر خفتگان خماری بگشود گره ز زلف زر تار
محبوبه نیلگون عماری یزدان به کمال شد پدیدار
و اهریمن زشتخو حصاری یاد آر ز شمع مرده یار آر
ای مونس یوسف، اندر این بند تعبیر عیان چو شد تو را خواب
دل پر ز شعف، لب از شکر خند محسود عدو به کام اصحاب
رفتی بر یار و خویش و پیوند آزاد تر از نسیم و مهتاب
زان کو همه شام با تو یک چند در آرزوی وصال احباب
اختر به سحر شمرده یاد آر چون باغ شود دوباره خرم
ای بلبل مستمند مسکین وز سنبل و سوری و سپرغم
آفاق نگارخانه ی چین گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم
تو داده ز کف قرار و تمکین زان نوگل پیش رس که در غم
ناداده به نار شوق تسکین از سردی دی، فسرده یاد آر
وی طي ۴۵ سال كوشش پيگيرانه توانست بزرگترين گنجينهي لغتشناسي فارسي را با نام لغتنامه گرد آورد. او در مدرسهي علوم سياسي با دانش سياسي آشنا شد و نوشتههايي را با عنوان چرند و پرند در روزنامهي صوراسرافيل منتشر ميكرد. پس از جنگ جهاني اول، كار سياسي را كنار گذاشت و كار گردآوري لغت را آغاز كرد. امثال و حكم و تصحيح چند ديوان از شاعران بزرگ از ديگر آثار اوست.
علیاکبر دهخدا - جزیره دانش
علیاکبر دهخدا - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
علیاکبر دهخدا - لغت نامه دهخدا
نمونه ای از شعر دهخدا
این شعر را دهخدا در سوگ جهانگیرخان صوراسرافیل سروده است:
یاد آر ز شمع مرده یار آر ای مرغ سحر، چو این شب تار
بگذاشت ز سر سیاهکاری وز نفحه روح بخش اسحار
رفت از سر خفتگان خماری بگشود گره ز زلف زر تار
محبوبه نیلگون عماری یزدان به کمال شد پدیدار
و اهریمن زشتخو حصاری یاد آر ز شمع مرده یار آر
ای مونس یوسف، اندر این بند تعبیر عیان چو شد تو را خواب
دل پر ز شعف، لب از شکر خند محسود عدو به کام اصحاب
رفتی بر یار و خویش و پیوند آزاد تر از نسیم و مهتاب
زان کو همه شام با تو یک چند در آرزوی وصال احباب
اختر به سحر شمرده یاد آر چون باغ شود دوباره خرم
ای بلبل مستمند مسکین وز سنبل و سوری و سپرغم
آفاق نگارخانه ی چین گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم
تو داده ز کف قرار و تمکین زان نوگل پیش رس که در غم
ناداده به نار شوق تسکین از سردی دی، فسرده یاد آر