Persian KhAk - Persian Empire

خِرَد اَفسر شهریاران بود خِرَد زیورِ نامداران بود
خِرَد زندۀ جاودانی شناس خِرَد مایه زندگانی شناس
خِرَد چشمِ جان است چون بنگری تو بی چشم شادان جهان نَسپری
همیشه خِرَد را تو دستور دار بِدو جانت از ناسزا دور دار
فردوسی توسی





رهی معیری

    «بیوک معیری» متخلص به «رهی» که در شعر های فکاهی و انتقادی از نام مستعار «زاغچه» ،
    «شاه پريون» ، «گوشه‌گیر» و «حق گو» بهره می‌برده است ، از غزل‌سرایان معاصر ایران است.
    رهی معیری، ۱۰ اردیبهشت ۱۲۸۸ - ۲۴ آبان ۱۳۴۷ ، در تهران بدرود حیات گفت.
    وی در مقبره ظهیرالدوله شمیران مدفون گردیده است.

  • ‌ اشعار رهی معیری


  • یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
    در میان لاله و گل آشیانی داشتم
    گرد آن شمع طرب می سوختم پروانه وار پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
    آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود عشق را از اشک حسرت ترجمانی داشتم
    چون سرشک از شوق بودم خاکبوس در گهی چون غبار از شکر سر بر آستانی داشتم
    در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم
    درد بی عشق زجانم برده طاقت ورنه من داشتم آرام تا آرام جانی داشتم
    بلبل طبعم «رهی» باشد زتنهایی خموش نغمه‌ها بودی مرا تا هم زبانی داشتم







سهراب سپهری - صدای پای آب





نقل مطالب تنها با لینک مستقیم و ذكر نام و آدرس پرشین خاک، بلامانع میباشد به سایت پرشین خاک خوش آمدید - شاد و بهروز باشید